TG Telegram Group Link
Channel: عرفان و خودشناسی
Back to Bottom
🌿🌿🌿🌿🌿🌿

شرح جامع مثنوی معنوی - دفتر اول - داستانِ آن پادشاهِ جُهود که نصرانیان می کُشت از بهرِ تعصّب

قسمت قبلی

دفع گفتنِ وزیر، مریدان را

(565) گفت: هان ای سُخرگانِ گفت و گو
وعـــــظِ گفتارِ زبـــــان و گـــــوش جُـــــو


وزیر :گفت آگاه باشید، ای قومی که مغلوب قیل و قال شده اید! و ای قومی که خواهان گفتار و شنیدارید.

(566) پنبه اندر گوشِ حِسِ دون کنید
بندِ حسّ از چــشمِ خـــــود بیرون کنید


پنبه در گوش خود کنید. یعنی گوش ظاهر را فرو بندید تا گوش باطنی شما گشوده گردد و نتیجتاً اسرار الهی را بشنوید. و از چشم باطنی خود، قید و بند این حواس ظاهره را بردارید تا چشم بصیرت شما از حجاب های نفسانی و جسمانی خلاص گردد و در نتیجه حقایق نادیدنی را ببینید.

(567) پنبه آن گوشِ سِر، گوشِ سَر است
تا نـــــگردد این کَر، آن باطن، کَـــــر است


گوش سَر، یعنی همین گوش حسّی و ظاهری در واقع، پنبه و حجاب گوش سر و باطن است، مادام که این گوش حسّی و ظاهری میشنود، آن گوش باطنی و سرّی، بسته و ناشنواست.

(568) بی حس و بیگوش و بی فکرت شوید
تـــــا خِـــــطابِ اِرجـــــعی را بشـــــنوید


اگر میخواهید خطاب حق تعالی را بشنوید باید از قید و بند حواس ظاهر و گوش ظاهر و عقل جزئي دنيا طلب رها شوید.

(569) تا به گفت و گویِ بیداری دَری
تو زگفتِ خواب، بـــــویی کَی بَـــــری؟


مادام که در قیل و قال بیداریهای کاذب دنیوی به سر میبری، چگونه ممکن است که از سخنان مربوط به عالم رؤیا و اسرار غیب خبردار شوی؟

(570) سَیرِ بیرون است، قول و فعل ماِ
سَـــــيرِ بـــــاطن هست، بـــــالایِ سَــــما


قول و فعل روزمره ما، سیر و سلوک ظاهری است و مسلماً با این سیر و سلوک به منزل حقیقت نتوان رسید، زیرا عرصۀ سیر و سلوک باطنی و معنوی در ورای آسمانهاست.

(571) حِس، خشکی دید، کز خشکی بزاد
عیسی جـــــان، پـــــای بـــــر دریـــــا نهاد


حس ظاهری، زادۀ همین عالم ظاهر است. ولی عیسای روح، پای همت بر دریای حقیقت نهاده است.

(572) سيرِ جسمِ خشک، بر خشکی فتاد
سيرِ جـــــان، پـــــا در دلِ دریـــــا نـــــهاد


سیر و سلوک جسمی که از این عالم صورت و خاک است، بر همان خاک و صورت عالم ناسوت واقع شده است. در حالی که سیر و سلوک عیسای «جان» در میانه دریای معناست.

(573) چونکه عُمر اندر رهِ خشکی گذشت
گـــــاه کوه و گـــــاه دریا، گـــــاه دشت


چون که عُمر در راه این عالم صورت و جهانِ ناسوت، سپری شد، عمرت گاه در کوه، گاه در دریا و گاهی در صحرا تباه میگردد و هرگز به سیر روحانی نخواهد رسید.

🌿🌿🌿🌿🌿🌿
افرادی که دائما در حال جستجوی خداوند هستند و به دنبال او حیران و سرگردانند او را نمی یابند ولی آنهایی که به جای جستجو شروع به زندگی براساس آنچه خداوند خواسته است می کنند خدا را می یابند. یافتن خداوند با زندگی براساس آنچه او می خواهد امکان پذیر است نه جستجوی او.
جستجو به دنبال او نوعی فلسفه بافی است و فلسفه به هیچ وجه پل ارتباطی میان انسان و خداوند نیست بلکه دیواری است که مانع برقراری ارتباط می شود.
خداشناسی و عرفان حالتی است از مستی؛ مست و بیخود از هستی و آنچه در آن موجود است. عرفان حالتی است که در دل آدمی اتفاق می افتد و دل کیفیت خاص خود را دارد. سیر و سلوک، در راه عرفان ارتباطی با ذهن ندارد. با پیر بودن یعنی به استاد دل دادن. رابطه با پیر رابطه ای است قلبی و روحی.


اشو
عشق، رقص زندگی
ص 137
همه کشورها در حال مجهز کردن خود به سلاح های جنگی هستند؛ و مبالغ باور نکردنی ای را صرف نابود کردن موجودات آدمی میکنند. جریان زندگی دارد یک جریان و روال مخرب و فاجعه آمیز پیدا می کند. و این مسئله ای نیست که به وسیله سیاستمداران حرفهای حل بشود. ما بـرای حـل مسایل نه می توانیم به سیاستمداران اعتماد و اتکاء کنیم و نه به دانشمندان.
زیرا دانشمندان نیز دارند کمک می کنند به ساختن و دایر نگه داشتن تکنولوژی در خدمت جنگ ـ و در این زمینه با یکدیگر درگیر رقابتند. به تشکیلات شبه مذهبی و غیر اصیل نیز نمی توانیم اعتماد و امید ببندیم؛ زیرا آنها تبدیل به یک مقدار الفاظ و شعارهای تکراری و کاملاً تهی از معنا شده اند. آنها خرافه پرست شده اند؛ اسیر سنت هایی هستند ـ سنت های پنج هزار ساله یا دو هزار ساله. پس ما نه می توانیم به سیاستمدارانی متکی باشیم که در هر جای دنیا هستند تنها در بند حفظ موقعیت، قدرت و شأن اجتماعی خود هستند؛ و نه می توانیم به دانشمندانی متکی باشیم که هر سال، یا شاید هر هفته شکل های تازه ای از سلاح های مخرب اختراع می کنند و نه می توانیم حل این هرج و مرج و آشفتگی جماعات بشری را از هـیـچ شـبه مذهبی انتظار داشته باشیم.


کریشنامورتی
شعله حضور و مدیتیشن
ص 12
The Truth
Parijat
🌿 موسیقی بیکلام The Truth اثری از Parijat 🌿
🌿🌿🌿🌿🌿🌿

شرح جامع مثنوی معنوی - دفتر اول - داستانِ آن پادشاهِ جُهود که نصرانیان می کُشت از بهرِ تعصّب

قسمت قبلی

(574) آبِ حیوان از کجا خواهی تو یافت؟
مـــــوجِ دریـــــا را کجا خــــواهی شکافت؟


تویی که همه عمرت را در هامون بیبرگ و بار عالم صورت سپری میکنی کجا می توانی به آب حیات طیبه دست بازی و چگونه میتوانی امواج دریای معنا را با کشتی همّت بشکافی و به ساحل حقیقت برسی؟

(575) موجِ خاکی، وَهم و فهم و فکرِ ماست
موجِ آبـــی، مـــــحو و سُـــــکرست و فناست


اوهام و اندیشه های جزئی و ظاهری، از امواج جهان ظاهر است. و حالت محو و سُکر و فنایِ فیِ الله از امواج جهان معناست.

(576) تا در این سُکری، از آن سُکری تو دُور
تـــــا از این مستی، از آن جـــــامی تو کـــور


مادام که در مستی های ظاهری و دنیوی هستی، از مستی های عارفانه دور خواهی بود. و تا از باده های انگوری مستی، جام معنوی را نخواهی دید.

(577) گفت و گویِ ظاهر آمد چون غبار
مـــــدّتی خـــــاموش خُو کُن، هـــــوشدار


گفتگوی ظاهری مانند غبار است و این قیل و قالهای ظاهری زنگاری است بر صفحهٔ دل. پس عقلت را بر نفست چیره ساز و مدّتی را در خاموشی سپری کن.

مکرّر کردن مریدان که خلوت را بشکن

(578) جمله گفتند: ای حکیمِ رخنه جُو
این فـــــریب و این جَـــــفا با ما مــــگو


مریدان جملگی به وزیر گفتند: ای حکیم چاره جو و مشکل گشا. با ما از راه نعل وارونه زدن و جفاکاری سخن مگو.

(579) چار پا را قدرِ طاقت بار نِه
بر ضعیفان، قـــــدرِ قــــوت کار نِه


روی چهارپایان به اندازۀ توانشان بار بگذار و بر افراد ناتوان به اندازه طاقت شان تکلیف کن.

(580) دانه هر مرغ، اندازه وَی است
طعمه هر مـــــرغ، انجیری کی است؟


هر مرغ و پرنده ای فقط میتواند از دانه ای تغذیه کند که متناسب با ساختمان طبیعی اش باشد. هر پرنده ای مگر میتواند انجیر بخورد؟

(581) طفل را گر نان دهی بر جایِ شیر
طفلِ مسکین را از آن نـــان، مُـــــرده گیر


به عنوان مثال اگر طفلِ شیرخواره را به جای شیردادن نان، بدهی، آن طفل بیچاره از خوردن نان حتماً خواهد مُرد.

(582) چون که دندانها برآرد، بعد از آن
هم به خـــــود، طالب شود آن طفل، نان


وقتی که طفل شیر خواره دندان در آورد، با میل و رغبت نان می خورد.

🌿🌿🌿🌿🌿🌿
شناخت خود و شناخت درباره خود


شاید نمی خواهید درباره خود چیزی بدانید، زیرا از آنچه که خواهید فهمید، می هراسید. در بسیاری از مردم، ترسی از بد بودن نهفته است. اما هر چه که می توانید درباره خود بیابید یا بدانید، شما نیست.
اگر چه بسیاری از مردم به دلیل ترس نمی خواهند درباره خود چیزی بداننـد، با این همه هستند عده ای که کنجکاوی آنها در این زمینه که درباره خود هر چه بیش تر بدانند، سیری ناپذیر است. شاید به اندازه ای شیفته خودتان هستید که سال ها به روان کاوی خود می پردازید و در همه جوانب کودکی خود کند و کاو می کنید، از رازها و خواسته هایتـان پـرده برمی دارید و لایه پس از لایه پیچیدگی های ساختار شخصیتی و ویژگی هایتان را می یابید. پس از ده سال، شاید روانکاو از شما و داستانتان خسته شود و بگوید که اینک روانکاوی شما به پایان رسیده است. شاید هم با پرونده ای پنج هزار برگی جوابتان کند: این پرونده شـما و این هم آن کسی که هستید! آنگاه در حالی که پرونده را به خانه می برید، آن خرسندی نخستینی که سرانجام خود را شناخته اید، به سرعت رنگ می بازد و احساس ناکامل بودن و بدگمانی نهفته ای جایش را می گیرد که باید بیش از ایـن کسی که هستید، باشید. در حقیقت، بیش تر هم هستید؛ شاید نه از نظر مرزهـای کمّی واقعیت ها، بلکه از نظر چگونگی ابعاد و ژرفای آنچه که هستید.
روانکاوی یا درباره گذشته خود فهمیدن، هیچ ایرادی ندارد تا جایی که شناخت درباره خود را با شناخت خود اشتباه نگیرید. آن پرونده پنج هزار برگی درباره شماست؛ محتوای ذهن شما که توسط گذشته شرطی شده است. آنچه شما از طریق روانکاوی یا مشاهده خود می آموزید، درباره شماست و «شما» نیست. این، محتواست، نه ذات شما. رفتن به فراسوی «من درون»، گام گذاشتن به بیرون از محتوای ذهن است. شناخت خود، یعنی این که خودتان باشید و وقتی خودتان هستید، یعنی از یکی دانستن خود با محتوای ذهن دست برداشته اید.
بیش تر مردم خود را از طریق محتوای زندگی شان تعریف می کنند. هر آنچه را مشاهده، تجربه، عمل و احساس کنید یا بیندیشید، محتواست. محتوا چیزیست که همه توجه مردم را به خودش جلب می کند و آنها، خـود را با آن یکی می داننـد. هنگامی که می گویید یا فکر می کنید «زندگی من»، شما به آن هستی ای که هستید اشاره نمی کنید، بلکه منظورتان آن هستی ایست که دارید یا این گونه به نظر می رسد که دارید. شما به محتوا، یعنی سن، تندرستی، روابط، وضعیت مالی، کار، شرایط زندگی و همچنین حالت ذهنی ـ احساسی خود اشاره می کنید. شـرایط درونی و بیرونی زندگی شما، گذشته و آینده شما، همه به حیطه محتوا تعلق دارند، همان گونه که دستاوردها، سخنان و هر آنچه رخ می دهد چنین هستند.
به جز محتوا چه چیز دیگری وجود دارد؟ آنچه که زمینـه بـودن محتوا را فراهم می کند؛ آن فضای درونی آگاهی.


اکهارت تله
جهانی نو
ص 179 و 180 و 181

🆔 @Khodshenasivo
🆑 عرفان و خودشناسی
Sweet Musings
Dan Gibson's Solitudes
🌿 موسیقی بیکلام Sweet Musings اثری از Dan Gibson's Solitudes 🌿
خدمت همراهان محترم کانال (عرفان و خودشناسی)


در صورتی که همراهان عزیز تمایل دارند می توانند جهت حمایت از کانال ماهانه در حد توان خود از کانال حمایت مالی بکنند (قانون جبران) تا کانال به مسیر خود ادامه دهد (کانال ما هیچ تبلیغاتی ندارد)
حدود 70 درصد از هزینه ها برای خود شما خرج می شود از جمله (خرید کتاب، تولید محتوا، تبلیغات، خرید اشتراک) در صورت واریز به ادمین کانال اطلاع بدید

6037 6974 9743 0766
حسین اکبرلو
بانک صادرات

پیشاپیش از حمایت و مهر شما سپاسگزارم🌹❤️

همراهانی که در خارج از کشور هستند جهت راهنمایی برای پرداخت به ایدی ادمین پیام ارسال کنند
@hossein_mysticosm
🔈 فایل صوتی

📁 در زندگی چه چیزی اهمیت دارد؟

👤 دکتر پیمان آزاد

مدت زمان 11 دقیقه

@Khodshenasivo
@p9106
🆑 کانال عرفان و خودشناسی
🌿🌿🌿🌿🌿🌿

شرح جامع مثنوی معنوی - دفتر اول - داستانِ آن پادشاهِ جُهود که نصرانیان می کُشت از بهرِ تعصّب

قسمت قبلی

(583) مرغِ پَر نارُسته چون پَرّان شود
لقـــــمه هـــــر گـــــربه دَرّان شـــــود


مثال دیگر، پرنده ای که هنوز پر در نیاورده اگر به پرواز در آید، طعمه هر گربه درنده ای خواهد شد.

(584) چون بر آرد پَر، بِپَرَّد او به خَود
بـی تـــــکلّف، بـــــی صفیرِ نیک و بَـــد


همینکه این پرنده، بال و پر درآورد با میل خود و بی هیچ رنج و زحمتی و بی آوازِ نیک و بدی به پرواز در آید، یعنی بدون یاری گرفتن احدی پرواز می کند.

(585) دیو را نطقِ تو خامُش میکند
گـــــوشِ ما را گفتِ تـــو هُش میکند


مریدان بدان وزیر گفتند: ای مرشد، سخن و مصاحبت تو، اخگر نفس اماره، را خاموش می کند و گفتار پُر مغز تو، هوش را به گوش ما ارزانی می دارد. یعنی خلاصه با تو سلوک کردن قوه تمیز و تشخیص را به عقل و فهم ما القاء میکند.

(586) گوشِ ما هوش است، چون گویا تویی
خشکِ ما، بـــــحر است، چـــــون دریـــا تویی


گوش ما در صورتی یکپارچه هوش است که تو به گفتار آیی. و این وجود ناسوتی و عنصری ما در صورتی به دریای معنی مبدل میگردد که تو دریا باشی

(587) با تو ما را خاک، بهتر از فلک
ای سِـــــماک از تـــو مـــــنوّر تا سَمَک


ای مرشد، اگر با تو همراه و مصاحب باشیم، زمین خاکی برای ما بهتر از سپهر نورانی است. ای کسی که آسمان و زمین، یعنی همه عالم از بالا تا پایین به برکت فیض وجود تو روشن گشته است.

(588) بی تو ما را بر فلک، تاریکی است
با تو ای ماه، این فـــــلک باری، کی است؟


مریدان عیسوی بدان وزیر گفتند: بی حضور تو، روی فلک نیز تاریک و ظلمانی است. ای ماه، با وجود تو این فلک چه ارزشی دارد؟! یعنی بی وجود تو این سپهر گردون هم به چیزی نیرزد، چرا که انسان کامل مدار هستی است.

(589) صورتِ رِفْعَت بُوَد افلاک را
مـــــعنى رِفـــــعَت، روان پـــــاک را


عالم افلاک، صورتاً عالم اكبر است و معناً عالم اصغر. امّا انسان کامل صورتاً،عالم اصغر است و معناً عالم اكبر.

(590) صورتِ رِفعَت برایِ جسم هاست
جســـــم ها در پیشِ معنی، اســـــم هاست


اجسام و ابدان ظاهراً بزرگی و رفعت دارند. اما همین اجسام و ابدان در مقایسه با روح، اسمی بیش نیستند.

جواب گفتنِ وزیر که خلوت را نمی شکنم

(591) گفت: حجّت هایِ خود کوته کنید
پـــــند را در جـــــان و در دل، ره کــــنید


وزیر مکّار گفت: حجّت ها و دلیل های خود را کوتاه کنید. یعنی اینقدر احتجاج راه نیندازید و پافشاری بیهوده مکنید. بلکه پند مرا از صمیم جان و دل بشنوید.

🌿🌿🌿🌿🌿🌿
هر یک از جنبه های ما دارای موهبتی ست. هر احساس و خصوصیتی که داریم، ما را به سوی روشن بینی و یگانگی رهنمون می سازد. تمامی ما سایه ای داریم که بخشی از واقعیت کل ماست. سایه، ناکامی هایمان را به ما نشان می دهد. سایه، عشق ورزیدن، همدلی و بخشندگی را نه تنها نسبت به دیگران، بلکه نسبت به خودمان نیز به ما می آموزد. با در آغوش کشیدن سایه، بهبود می یابیم.
اما فقط ویژگی های منفی، تاریک و نفی شده نیستند که به اعماق سایه راه پیدا می کنند، بلکه سایه «روشن» نیز وجود دارد. ما توان، قابلیت و اصالت خود را در سایه «روشن» وجودمان دفن کرده ایم. بخش های تاریک ما فقط هنگامی تاریک هستند که سرکوب و پنهان شده باشند. اما آنگاه که نور آگاهی را به آنها بتابانیم و موهبـت هـای مقدسشان را بیابیم، دگرگون می شویم، آزاد می شویم!


دبی فورد
نیمه تاریک وجود
ص 33
🔺 حکمت‌های زندگی در مثنوی (دوره هشتم)

🔻 دکتر ایرج شهبازی

🔹 زمان: روزهای یک‌شنبه ساعت ۱۷ تا ۱۸:۳۰

🔸 تاریخ شروع: دوم اردیبهشت‌ماه ۱۴۰۳

🔸مکان: خیابان ولی‌عصر، پارک ساعی، سالن آمفی‌تئاتر سرای محله‌ی ساعی

♦️ هزینهٔ ثبت‌نام: ۳۵۰ هزار تومان (۸ جلسه)

🔸دوره به صورت حضوری و آنلاین برگزار می‌شود.


تلفن و آیدی تلگرام جهت ثبت نام و کسب اطلاعات بیشتر:

09966480756

https://hottg.com/Sepehr_mehro2

🆔@irajshahbazi
🆔@sepehr_mehr
بسیاری از خاطرات، ناشی از سوءتفاهم هستند. زندگی هم بر این اساس جلو می رود. پایه رنجیدن هم همین چیزها هستند و چنین خاطراتی می توانند مثل گلوله های کوچک برف به یکدیگر بپیوندند تا تبدیل به هیولا شوند. اما اگر شما بتوانید اصل ماجرا را ببینید، خنده تان خواهد گرفت. بسیاری از خاطرات ما ریشه در درکمان نسبت به رخدادهایی دارند که مربوط به زمان گذشته بوده اند و اکنون بی تأثیرند.
شما هر آنچه را در گذشته رخ داده است، شناسایی کنید و کنار بگذارید. تکیه کردن به خاطرات گذشته، دردی از دردهای شما دوا نمی کند. اصلاً هیچ سودی در این کار نیست. آیا چیزی مثل قضیه پله پنجم، شما را از کشف خود حقیقی، دور می کند؟ قطعاً نه! اما اگر با خودتان بگویید: «تا وقتی که از پس پلهی پنجم برنیایم، کامل نخواهم بود»، سپس همان پله برایتان تبدیل به یک دردسر خواهد شد، در حالی که اصلاً هیچ چیز نبوده!
خاطرات بد، شبیه بذری در ذهن هستند، اما این بذرها در صورتی رشد میکنند که با سلاحی به نام توجه، آبشان بدهیم تا رشد کنند. پس بهتر است آب نریزید. حتی به آن ذره ای فکر نکنید. کافی است که همه چیز را به فراموشی بسپارید.

خود حقیقی ات را به یاد بیاور
تو متعلق به زمان حال هستی، نه گذشته
خود، به بودن ربطی ندارد، بلکه متعلق به هستن است
خود، خاطره نیست
تمام اینها، داستانی بیش نیستند



موجی
وسیع تر از آسمان عظیم تر از فضا
ص 257 و 258
Toward The One
Steven Halpern
🌿 موسیقی بیکلام Toward The One اثری از Steven Halpern 🌿
HTML Embed Code:
2024/04/30 07:36:55
Back to Top