TG Telegram Group Link
Channel: بنویس :)
Back to Bottom
کلی طلسم، معجون، حیوان و عنصر جادویی که می‌تونی توی داستان‌های فانتزی ازشون بنویسی!🤓

✏️ @benevis_s
بنویس :)
📚|• کارلوس فوئنتس 📘|• یکی از غول‌های تاریخ ادبیات که در نوشتن رمان‌های بزرگ و ساختن شخصیت‌هایی به غایت عمیق و ماندگار، از یگانه‌های ادبیات در تمام معنای آن بود که در هنگام مرگ‌اش این جمله شنیده می‌شد که «نوبل ادبیات خودش را از کارلوس فوئنتس محروم کرد»! 📗|•…
📚|• فرانتس کافکا

📘|• مگر کسی هست که فرانتس کافکا را نشناسد؟ او در سن چهل سالگی به خاطر بیماری سل درگذشت.
📗|• کافکا را به خاطر قلمی بسیار منحصر به فرد می‌شناسیم. قلمی که اصلا مثل هیچ کس دیگر نبود. پس از او بسیاری تلاش کردند تا از سبک او تقلید کنند اما نا موفق بودند. اکثر منتقدان او را به دو اثر معروفش یعنی مسخ و محاکمه می‌شناسند.
📒|• او زندگی بسیار بسیار سختی داشت و در نهایت از گرسنگی و بیماری سل درگذشت. متاسفانه با همه این اوصاف هیچ‌گاه نتوانست به جایزه نوبل ادبیات دست پیدا کند. این در حالی است که قطعا کتاب مسخ او به تنهایی لایق برنده شدن این جایزه بود.
📙|• به هر صورت، اکثر طرفداران کافکا، اینکه او برنده جایزه نوبل نشد را ارزش تلقی می‌کنند.
📕|• آنها باور دارند که کافکا نه به خاطر نوبل، بلکه به خاطر طرفدارانش چنین آثار خارق العاده‌ای را خلق کرد. پس شاید او کسی نباشد که از دریافت نکردن جایزه نوبل ناراحت شده باشد. 

✏️ @Benevis_s
📖|• چند جایگزین فارسی:

فوقانی        👈 بالایی، زبرین
فاینال         پایانی
تناول          خوردن
تهنیت         شادباش
تکریم        بزرگداشت
تهاتر            پایاپای

منبع: زین قند پارسی

✏️ @benevis_s
متن ارسالی برای #نقد 👀

🥀🥀🥀

«نوستالژی عشق»


عشق های امروزی را نمی دانم،
اما عشق و عاشقی را باید در گوشۀ دنجِ باغی زمزمه کرد که معشوق به بهانه ای دزدانه سر قرار آمده باشد و قلب°لبریز نجابت به تپش افتاده باشد،
لحظه ها در کُنج خلوتِ درختان مانند رؤیایی شیرین و اسرار آمیز، کِش آمده و رقیق و زلال شده باشد....
چه زیبا و شور انگیز است پچ پچ های ساده و شیفتگی های صادقانه،
آنگاه که ترسی شبیه خجالت از دلباختگی به جنس مخالف با کلماتی بی پیرایه و خالی از تملّق عشق نوبرانه را شعله ور می کند.
وقتی که احساس نرم و لطیف حضورِ همدم با چشمانی معصوم و دیدگانی بی تکلف در هم می آمیزد، چیزی جز شیدایی نمی تراود، بدانگونه که این شوریدگی°منفعلانه تا دمِ مرگ حتی در پرتگاه و دره های زندگی جاری می شود.
نمی دانم آیا هنوز این عشق با این احساسات بین انسان ها جاری هست یا اینکه عشق فقط بعنوان یک کادوی لوکس و سربسته مصرف و مانند یک آدامس جویده دور انداخته می شود،
و شاید هم عشق مدرن، همان شاخه گُلِ یکبار مصرفی باشد که پشت ثانیه های قرمز از کودک کار خریده می شود،
لحظه هایی که با دود و آهن غلیظ و فراری می شوند....

🥀🥀🥀

ارسال نقد و نظر به صورت ناشناس
• می‌تونید نظرتون رو در بخش دیدگاه‌ها بنویسید. پیام‌های ناشناس هم همون‌جان.

✏️ @benevis_s
The Sound of Rain
BigRicePiano
🎵|• #موسیقی

صدای باران در پس‌زمینه‌ی این آهنگ قشنگ و آرامش‌بخشه:)
حس دوستی، زیبایی و محبت🌧🌷

✏️ @benevis_s
نگرانیشان از بابت فرار ما نیست. نمی‌توانیم زیاد دور شویم. نگران اوج گرفتن خیالمان هستند؛ نگران راه‌هایی که فقط در درون آدم باز می‌شوند و به انسان روحیه و برتری می‌دهند.

👤| ‌مارگارت آتوود
📚| سرگذشت ندیمه

🕊| #دیالوگ

✏️ @benevis_s
مثال‌هایی از راوی غیرقابل اعتماد. برخی از مثال‌ها پایان اثر را لو می‌دهند.

🫐|• نمایشنامه «غوکان»:
🫐|• یکی از اولین موارد استفاده از روایت غیرقابل اعتماد در ادبیات در نمایشنامهٔ غوکان اثر آریستوفان است.
پس از اینکه دیونیسوس (ایزد یونانی) مدعی غرق کردن ۱۲ یا ۱۳ کشتی دشمن به کمک سلستین می‌شود. بردهٔ او زانتیاس به تمسخر می‌گوید: «پس از آن من از خواب پریدم».


🌵|• نمایشنامه «مایلز گلوریوسوس»:
🌵|• نمایشنامه کمدی پلوتس با نام مایلز گلوریوسوس سربازی را به تصویر می‌کشد که دستاوردهای خود را به رخ دیگران می‌کشد در حالی که برده‌اش آرتگروس، از طریق کنارگویی، ادعا می‌کند که داستان‌هایی که اربابش تعریف می‌کند غیرواقعی هستند و آرتگروس مجبور است آن‌ها را تأیید کند تا از نان خوردن نیفتد.

🌟|• حکایت‌های «هزار و یک شب»:
🌟|• در یکی از حکایات هزار و یک شب، با نام «هفت وزیر»، یک روسپی، پسر یک پادشاه را به تعرض به خود متهم می‌کند، حال آنکه که حقیقت ماجرا این است که تلاش آن روسپی برای اغوا کردن او نافرجام مانده‌است (ملهم از داستان قرآنی یوسف و زلیخا) هفت وزیر برای نجات جان شاهزاده تلاش می‌کنند و در این راستا هر یک داستانی برای اثبات نامعتبر بودن داستان روسپی بیان می‌کنند و روسپی برای اثبات نامعتبر بودن داستان وزرا، پاسخ هر یک را با داستانی می‌دهد.

🥮|• رمان «قتل راجر آکروید»:
🥮|• یک نمونهٔ بحث‌برانگیز از راوی غیرقابل اعتماد را می‌توان در کتاب قتل راجر آکروید اثر آگاتا کریستی یافت. در این داستان راوی یک سری حقایق اصلی و اساسی در متن پنهان می‌کند (از طریق طفره رفتن از بیان حقیقت یا حذف حقیقت و فروگذاری در بیان حقیقت یا بیان پرابهام حقیقت) بدون اینکه راوی در روایت خود به‌طور آشکار دروغی گفته باشد. با این حال در آن زمان بسیاری از خوانندگان آن رمان احساس می‌کردند که پیچش داستانی در اوج داستان غیرمنصفانه و نادرست است.

🍋|• رمان «ماجراهای هاکلبری فین»:
🍋|• بسیاری از رمان‌ها توسط بچه‌ها روایت می‌شوند که ممکن است بی‌تجربگی و خامی آن‌ها روی قضاوت آن‌ها تأثیر گذاشته و روایت آن‌ها را غیرقابل اعتماد کند. در ماجراهای هاکلبری فین (۱۸۸۴)، معصومیت هاکلبری فین موجب می‌شود تا قضاوت‌های او در مورد شخصیت‌های رمان بیش از حد دلسوزانه باشد.

🥀|• سریال «فصل زرد»:
🥀|• در سریال ایرانی فصل زرد، شهاب به عنوان راوی داستان سریال و پیش می‌برد ولی در قسمت پایانی متوجه می‌شویم که راوی در اتاق بازجویی و در مقابل بازپرس این داستان دروغی را برای بیگناه جلوه دادن خود تعریف کرده است.

•[📚]• ادامه دارد...

✏️ @benevis_s
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#میم📝
وقتی نصف شبه ولی باااید به خوندن ادامه بدی و کتاب رو تموم کنی:

✏️ @benevis_s
📝|• #پرسش_شما

سلام
من حدودا پنج شیش ساله که دارم می‌نویسم اما چون هیچ انگیزه ای ندارم ممکنه چند ماه رمانمو رها کنم و بعد دوباره شروع کنم به نوشتنش، کسیو ندارم که رمانمو بخونه و نقد کنه اما اعتماد به نفس منتشر کردنش به صورت مجازی رو ندارم، دلم میخواد یه نفر رمانمو بخونه و بهم بگه اصلا باید به منتشر کردنش فکر کنم یا نه؟ اصلا قلمم چطوره؟ این سوالا همیشه درگیرم میکنه و کسی نیست که بهشون جواب بده. چیکار کنم؟ پیشنهادتون چیه؟🥲

🌈- نظرتون رو در بخش دیدگاه‌ها بنویسید. اگه می‌خواید ناشناس باشه، این لینک ناشناسه.
🌈- شما هم اگه پرسشی داشتین، برای لینک ناشناس بفرستین.

✏️ @benevis_s
@benevis_s.فیلمنامه.کوتاه.pdf
329.1 KB
💠مقاله «هفت قانون نوشتن فیلمنامه کوتاه»💠

✔️ در این مقاله هفت توصیه برای نوشتن #فیلم_نامه فیلم کوتاه می‌خوانیم.
✔️ مقاله با معرفی تعدادی فیلم کوتاه همراه است.

✏️ @benevis_s
بنویس :)
چند دیالوگ ( #writing_prompt ) که اگه در جای مناسب به کار برن، قلب خواننده رو خواهند شکوند.🙂 • تو رو خدا اینجا ولم نکن. • اگه آخرین راه‌حلم نبودی ازت نمی‌خواستم کمکم کنی. • چاره‌ی دیگه‌ای نداریم. • توی زندگیم لازمت دارم! • چرا نتونستی بچه‌ای بشی که من می‌خواستم؟…
چند دیالوگ ( #writing_prompt ) که اگه در جای مناسب به کار برن، قلب خواننده رو خواهند شکوند.🙂

• امیدوارم بدونی که تنهای تنهایی.
• لطفاً امیدوارم کن، وگرنه دیوونه می‌شم.
• فکر کردم حالیمه. فکر کردم از پسش برمی‌آم...
• وقتی می‌رم بهم می‌خندی، نه؟
• می‌شه بغلم کنی؟
• سردمه.... خیلی سردمه.
• می‌خوام انتقام بگیرم. هرکار می‌کنم نمی‌تونم فکرشو دور بندازم.
• کمکم نمی‌کنی سرپا بایستم؟
• فقط یکم دیگه بهمون وقت بده. فقط یکم.
• اینجا بدون تو خیلی سرده.
• همیشه رویات رو می‌دیدم.
• دیگه لباس‌هام بوی تو رو نمی‌دن.
• من دورانداختنی نیستم!
• صدات قبلاً آرومم می‌کرد.

✏️ @benevis_s
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
توصیه‌ی امروز هم از زبان باب خردمند🙏

✏️ @benevis_s
متن ارسالی برای #نقد 👀

🥀🥀🥀

هر از گاهی صدای گریه‌ی دخترک تنها در همسایگی‌اش او را از افکارش به بیرون پرت می‌کرد. کار هر روزش این بود که روی تخت زهوار دررفته خودش را می‌چپاند و پتوی کهنه وارفته یشمی را محکم در آغوش می‌فشرد بلکه کمی گرم شود اما هیچ‌گاه فایده نداشت. هوای سرد و سنگین دلش را بیشترمی‌آزرد. احساسات به‌طور جدی در او مُرده‌بودند اما حس گناه و اشک‌های نقره‌ای دخترک که هر شب بعد از شام در چشمان درشت مشکی‌اش دو مارتن را اجرا می‌کردند او را عصبانی‌ و آشفته‌تر می‌کرد. هر‌بار به سرش می‌زد تا از اتاقی که با نور شمع زردی نیمه‌سوخته جان‌ گرفته‌بود، بیرون بزند اما هربار سرش تیر می‌کشید و مغزش به تلاطم می‌افتاد و در پیچ‌وتاب‌های سلول‌های خاکستری‌اش، خاطرات نهفته و ذهن اهریمنی که بارها و بارها او را تهدید کرده‌بودند، غوغایی به‌پا می‌کرد. هیچ‌نمی‌دانست! برود؟ یا به تقدیر دخترک که با غم و خشم گره خورده بود کاری نداشته باشد. این‌بار صدای لرزان و ترسیده‌ی دخترک با جیغ و فریاد توام شد. او را مجبور کرد تا درجایش بنشیند. بخت‌برگشته زیر دست و پای آن پدر بی‌وجدان در حال جان دادن بود. «ببند گاله‌ی نحست را، کسی برای نجات تو نمی‌آید» صدا به هق‌هق خفه تبدیل می‌شود. تصور اینکه الان مشتی از موهای نرم و آبشاری دخترک در دست‌های زمخت پیرمرد جمع شده‌اند، از جایش برمی‌خیزد. به سمت در می‌رود. احساس می‌کند انگشتانش از حماقت‌ کاری‌‌که می‌خواهد بکند تیر می‌کشند. در تصمیمش تردید دارد. دسته حلقوی چوبی در را که مثل روحش سرد و خشمگین است می‌فشارد. در باز می‌شود و سیاهی شب در یک آن به او حمله می‌کند. لحظه‌ای قلبش از تپیدن در زیر نور ماه که درمیان ابرها خود را گم کرده است باز می‌ایستد. سایه‌ی سنگین ابرها او را همچون بوته‌های هرز باغچه که گلها را در چنگال خود اسیر کرده‌‌است، می‌ترساند. مثل آدمهای که در اینجا به قفل زنجیر بسته‌شده‌اند و درد در تن و جان آنها سر به فلک کشیده شده‌ بودند. فقط نفس‌هایشان در میان‌ چارچوب اتاق‌های تو در توی چوبی که با زوزه باد در سوراخ‌های لوزی‌شکل می‌گذشتتند، ادغام می‌شد.
«تو را هم در اتاق کناری درست همان جا زیر گونی‌های شفته کنار مادرت چال می‌کنم» با حرف آخر پیرمرد، رشته بندهای پاره دور گلوی مادرش بار دیگر در جلوی چشمان دخترک به تصویر در می‌آیند. در آن شب نحس طوفانی که باران عصیان‌گر شده‌بود و به سقف و در و دیوار خانه تازیانه‌می‌زد. از شیروانی شرشر آب می‌ریخت و باغچه‌ی کوچک وسط حیاط که کاسه صبرش مدام لبریز‌ می‌شد. آهنگ مرگ با ضجه‌ی مادرش در فضای خانه به آرامی نواخته‌شد. جثه نحیفش در انبار زیر گردوخاک دست‌وپا می‌زد و تنش هرثانیه سردتر و خون در رگ‌هایش منجمدتر می‌شد. جان دادن مادرش با دست‌های پیرمرد کابوس شبانه‌روزی او شده بود، وقتی تمام زورش را دربند انداخت و به گلوی مادرش فشار می‌داد. نفسش را از او دزدید. بی‌آنکه عذاب وجدانی داشته‌باشد بالای سرش نشست و سیگار را با ولع دود کرد‌...

🥀🥀🥀

ارسال نقد و نظر به صورت ناشناس
• می‌تونید نظرتون رو در بخش دیدگاه‌ها بنویسید. پیام‌های ناشناس هم همون‌جان.

✏️ @benevis_s
Flute Fantasy
Rafael Krux
🎵|• #موسیقی

ماییم و می و مطرب و این کنج خراب
جان و دل و جام و جامه پر درد شراب

فارغ ز امید رحمت و بیم عذاب
آزاد ز خاک و باد و از آتش و آب

- خیام🌱

✏️ @benevis_s
@benevis_s.ادبیات.چیست.pdf
4.1 MB
#کتاب 📚
🌀 نام: ادبیات چیست
🌀 نویسنده: ژان پل سارتر

منتقدان دربارهٔ کتاب «ادبیات چیست؟» گفته‌اند که سارتر با این کتاب، فصل جدیدی در ادبیات گشوده است. این کتاب در پی پاسخ‌هایی برای پرسش‌هایی در موضوع ادبیات و فلسفه است. پرسش‌هایی نظیر این که آیا آثار ادبی صرفاً بازنمودهایی از کنش‌های زبانی‌اند؟ ماهیت و کارکرد ادبیات چیست؟ آیا تمایز قطعی میان زبان ادبی و سایر انواع کلام وجود دارد؟ آیا ادبیات گفتمان مستقلی است که کارکردهای عملی ندارد یا آن که متعهد است؟
این کتاب را می‌توان سنگ بنای نوشته‌های ژان پل سارتر دانست.

✏️ @benevis_s
بنویس :)
📚|• فرانتس کافکا 📘|• مگر کسی هست که فرانتس کافکا را نشناسد؟ او در سن چهل سالگی به خاطر بیماری سل درگذشت. 📗|• کافکا را به خاطر قلمی بسیار منحصر به فرد می‌شناسیم. قلمی که اصلا مثل هیچ کس دیگر نبود. پس از او بسیاری تلاش کردند تا از سبک او تقلید کنند اما نا موفق…
📚|• هنری جیمز

📘|• هنری جیمز در اواخر قرن نونزدهم میلادی زندگی می‌کرد. او در طول عمر خود بیش از 20 رمان ارزنده ارائه کرد.
📗|• هنری جیمز چندین داستان کوتاه و نمایشنامه زیبا در طول عمر نوشته است. سبک قلم جیمز بسیار منحصر به فرد بود و همواره در متن‌های خود شوخ طبعی خاصی داشت که بسیاری از خوانندگان متوجه آن نمی‌شدند.
📒|• با همه این اوصاف، کمیته اهدای جوایز، هنری جیمز را از لیست دریافت جایزه نوبل کنار گذاشتند. دلیل آن هم بسیار واضح بود. 
📙|• در آن دوران تنها به آثاری جایزه نوبل ادبیات تعلق می‌گرفت که کاملا ایده‌آل گرایانه باشند. شاید بسیاری از نویسندگان نیز به همین دلیل نتوانستند جایزه نوبل دریافت کنند.
📕|• بیشتر آثار هنری جیمز نیز در سبک رئالیسم بود و به همین خاطر هیچ گاه نتوانست جایزه نوبل را در دستان خود لمس کند. البته باید گفت که هنوز هم کمیته اهدای جوایز بر همین باور هستند و تصور می‌کنند که آثار رئال، ارزش دریافت جایزه نوبل را ندارند.

✏️ @Benevis_s
•|📚|• آرشیوی از ایده‌های مختلف واسه فانتزی‌نویس‌ها!

💙• چیزمیزهایی که می‌تونیم به داستان اضافه کنیم:
مکانی خیالی
دنیای پساآخرزمانی
دنیای دزدان دریایی
دنیای علمی‌تخیلی

💚• خرت‌وپرت‌های توی داستان‌های فانتزی و ماجراجویانه:
بخش اول | بخش دوم

💛• استارتر پک‌ها:
ساحران | دزدی | ماجراجویی

❤️• انواع شغل‌های فانتزی
بخش اول | بخش دوم
بخش سوم | بخش چهارم
بخش پنجم | بخش ششم

💚• تمرین توصیف عکس‌های فانتزی
بخش اول | بخش دوم
بخش سوم | بخش چهارم
بخش پنجم | بخش ششم

💚• چند نوع قدرت ماورایی
انواع کینزی‌ها | بخش یک | بخش دو

🤍• ایده‌های پراکنده:
چالش یک ماهه: ۳۰ موضوع فانتزی
انواع بال
چند موجود خیالی
بازی اسم و لقب‌های خیالی

این آرشیو فقط شامل ایده‌ست، نه راهنمایی.

📝|• #آرشیو

✏️ @benevis_s
The Unspoken
Jef Martens
🎵|• #موسیقی

زیر نت‌های قشنگش غمی نشسته.
غمی تنها و پنهان و فراموش‌شده...

✏️ @benevis_s
HTML Embed Code:
2024/05/01 00:47:20
Back to Top