🌴🕋🕌
5⃣9⃣زندگانی پیامبر اسلامﷺ ﴿۹۵﴾
اوضاع دینی و اجتماعی:
عربها از نظر عقیده و آیین پیرو «قریش» بودند ۔ آنها به «قریش» به عنوان متولیان بیت اللّٰه و رهبران مذهبی و الگوی عقیده و عمل مینگریستند، عربها ضمن این که بتپرست بودند به بتهای مورد پرستش «قریش» و اهل «حجاز» اهمیت بیشتری قایل بودند، البته بعضی از قبایل به بعضی از بتها دلبستگی خاصی داشتند، از آنجمله «منات» که یک بت قدیمی بود، اهالی «مدینه» آن را بسیار دوست میداشتند ۔ «أوس» و «خزرج» آن را مقدس میدانستند و شریک خدا قرار میدادند ۔ این بت در مقابل کوه «قدید» کوهی که در قسمت ساحلی میان «مکه» و «مدینه» است، قرار داشت ۔ «لات» بت محبوب اهل «طائف» و «عزیّ» بت ملّی اهالی «مکه» محسوب میشد ۔ اهالی این شهرها نسبت به بتهای مخصوص خود بسیار متعصب و با احساسات بودند، مردم «مدینه» بتهایی از چوب وغیره در خانههای خود میساختند و آنها را بنام «منات» نام گذاری میکردند ۔ همچنان که «عمرو بن الجموح» سردار «بنوسلمه» قبل از اسلام آوردن همین کار را کرده بود
«امام أحمدؒ» از طریق «عروهؓ» از «عایشه صدیقه» رَضِیَ اللّٰهُ عَنْهَا در تفسیر آیه:
﴿إِنَّ اَلصَّفَا وَ اَلْمَرْوَةَ مِنْ شَعَائِرِ اَللّٰهِ فَمَنْ حَجَّ اَلْبَيْتَ أَوِ اِعْتَمَرَ فَلاَ جُنَاحَ عَلَيْهِ أَنْ يَطَّوَّفَ بِهِمَا﴾(²)
«صفا» و «مروه» از شعایر و نشانههای خدای تعالی هستند، پس هرکس حج کند یا عمره بجا آورد؛ گناهی نیست بر او که طواف کند بین این دو»
چنین نقل کرده است: انصار قبل از این که اسلام بیاورند، به نام «منات» تلبیه میگفتند و آن را میپرستیدند و هر کسی که حج را به نام «منات» آغاز میکرد، طواف «صفا» و «مروه» را صحیح نمیدانست به همین دلیل آنها بعد از این که مشرف به اسلام شدند از رسول اکرم ﷺ پرسیدند: یا رسول اللّٰه ﷺ ما در زمان جاهلیت صحیح نمیدانستیم که طواف «صفا» و «مروه» را انجام بدهیم، بعد این آیه نازل شد:
﴿إِنَّ اَلصَّفَا وَ اَلْمَرْوَةَ مِنْ شَعَائِرِ اَللّٰهِ﴾
«صفا» و «مروه» از شعایر و نشانههای خدای تعالی هستند
و اهمیت «صفا» و «مروه» بیان گردید، در «مدینه» هیچ بت دیگری را سراغ نداریم که مانند «لات»، «منات»، «عزی» و «هبل» مشهور باشد و مردم از راه های دور به قصد زیارت آن بیایند، چنین معلوم میشود که بت در «مدینه» مانند «مکه» فراوان نبود، امّا در «مکه» هر خانهای یک بت مخصوص داشت ۔ بتها در بازار خرید و فروش میشد، گویا «مکه» در بتپرستی، مقام پیشوایی و رهبری داشت و «مدینه» تابع آن بود ۔
مردم «مدینه» سالی دو بار جشن میگرفتند و به لهو و لعب میپرداختند ۔ وقتی حضرت رسول اکرم ﷺ به «مدینه» تشریف آوردند، خطاب به اهل «مدینه» فرمودند:
«قَدْ أَبْدَلَكُمْ اللّٰهُ تَعَالَی بِهِمَا خَيْرًا مِنْهُمَا: يَوْمَ الْفِطْرِ وَالْأَضْحَى،
«خداوند متعال در عوض آن دو روز، دو روز بهتر عنایت فرمود یکی روز عید فطر و دیگری عید أضحی (عید قربان)» ۔
بعضی از شارحان معتقدند که آن دو روز، «نوروز» و «مهرگان» بودند که غالباً آنها را از فارسها گرفته بودند
«أوس» و «خزرج» چون از «بنو قحطان» (عرب عاربه) بودند نزد «قریش»، مقام و منزلت خاصی داشتند، و با آنها پیوند زناشویی برقرار کرده بودند، چنان که «هاشم بن عبد مناف» سردار «قریش» در «بنی النجار» با «سلمی» دختر «عمرو بن زید» ازدواج کرد که از «بنی عدی بن النجار» بود و آنها شاخهای از «خزرج» بودند، با وجود این، «قریش» خود را از عربهای «مدینه» برتر میدانستند ۔
در غزوه «بدر» وقتی «عتبه بن ربیعه»، «شیبه بن ربیعه» و «ولید بن عتبه» مسلمانان را به مبارزه طلبیدند در مقابل آنها چند نفر از أنصار به پاخاستند ۔
آنها پرسیدند شما چه کسانی هستید؟ گفتند: ما گروهی از أنصار هستیم، آنها گفتند: ما با شما کاری نداریم، سپس یکی از آنها فریاد زد ای محمّد! در مقابل ما همتایان خود ما را بفرست، اینجا بود که رسول اکرم ﷺ فرمود: ای «ابوعبیده» بلند شو، و ای «حمزه» به پا خیز و ای «علی» بلند شو، وقتی اینها بلند شدند و نزدیک «قریش» رفتند و خود را معرفی کردند ۔ آنها گفتند: آری اینها همتایان گرامی ما هستند
«قریش» شغل کشاورزی را تقریباً با دید حقارت نگاه میکردند این دید آنها در گفتار «ابوجهل»، هنگامیکه دو پسر «عفراء» او را مجروح کرده بودند به خوبی آشکار میگردد ۔ وقتی «عبداللّٰه بن مسعود» نزد وی آمد و خواست سرش را از تن جدا کند، «ابوجهل» گفت: «فَلَوْ غَيْرُ أَكَّارٍ قَتَلَنِي»
«ای کاش یک غیر دهقانی مرا میکشت.»
https://hottg.com/siratalrasool
>>Click here to continue<<
