TG Telegram Group Link
Channel: محمد سروش محلاتی
Back to Bottom
Audio
📚شرح نهج البلاغه

📃نامه ۳۱  به حضرت مجتبی(ع)

🔹جلسه ۳۱: ان الاعجاب ضدالصواب
خود شیفتگی ، زمینه ها و پیامدها
     

🔸در جمع خانوادگی گروهی از طلاب و فضلای حوزه. ۲۵ فرودین ماه ۱۴۰۳ (اولین شنبه ماه شوال)

@mohammadsorooshmahallati
📚ادامه درس خارج فقه و اصول

📖۸ صبح . اصول . مدرسه آیه الله بروجردی
حجیه الکتاب ، عدم تحریف قرآن

📖۹ صبح . فقه . مدرسه آیه الله گلپایگانی
کتاب الربا ، حیله های ربا
(مساله ۴۸ عروه : الفرار من الربا بالضمیمه
)

📆از روز سه شنبه ، ۲۸ فروردین ۱۴۰۳
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
Audio
سیره علوی دربرابرمعترضان ومعارضان

🔴 استاد سروش محلاتی

🟢نشست‌های علمی شرح نهج البلاغه
♦️جلسه ششم :
 سیاست عفو مجرمان سیاسی وامنیتی
 
  ▪️۶ اردیبهشت ۱۴۰۳ . کانون توحید

@mohammadsorooshmahallati
♦️اظهارنظر یکی از اساتید گرامی:

🔸جناب آقای دکتر مهدی نساجی در یادداشتی که در یکی از گروه‌ها منتشر ساخته، ضمن اظهار لطف، به نقد شیوه بنده در طرح مباحث دینی و عدم موفقیت آن در شرایط کنونی، پرداخته و پیشنهادی در این باره مطرح نموده است.
با تشکر از ایشان، متن کامل این یادداشت را در اختیار دوستان عزیز قرار می‌دهم:

🔹به نظر مياد جامعه كلا از مباحث دينى، حتى اگر منادى آزادى و عدالت باشه عبور كرده.
واقعا ما از استاد محلاتى پيشروتر و شجاع تر در طرح دقيق و علمى اين مباحث نداريم ولى حضور نسل جوان در مباحث ايشان بسيار كمرنگ و نزديك به صفر است.
البته شايد جلسات ضبط می‌شوند و بعدا افراد گوش ميدهند وبه دليل مشكل تردد و ترافيك، حضور جوانان كه به هر حال در وضعيت آينده كشور تعيين كننده است در اين جلسات نزديك به صفر است.

🔹من گمان ميكنم ديگر نميشود جامعه را به دين بازگرداند و از درون دين برايشان راهى به براى پيشرفت  و آزادى ارايه كرد.

🔹به نظرم تنها كاركردى كه در حال حاضر براى عالمان دين وجود دارد نفى وضعيت موجود است. مردم تا اينجا همراه ميشوند ولى گام بعدى را با روحانيان برنخواهند داشت و از آنها براى آينده نسخه نخواهند گرفت(متاسفانه).

🔹با پذيرش اين واقعيت، من پيشنهادم به عالمان آزاده اين است كه روى مشتركات ميان دينداران و غير دينداران تمركز كنند و از  منظر اخلاقيات و ارزشهاى مشترك (ونه از منظر دين) با جامعه گفت و گو كنند.
البته كه ما دينداران هنوز هم معتقديم كه ديندارى بهتر ميتواند به زندگى معنا دهد و ما را اخلاقى تر كند، ولى متقاعد كردن جامعه از منظر درون دينى كار سختى است و به نظرم راه به جايى (حداقل تا يكى دو دهه آينده) نميبرد. بنابراين بهتر است دينداران با زبان مشتركى با جامعه صحبت كنند كه غير دينداران را هم در بر بگيرد تا بتواند نوعى وحدت ملى بر اساس اصول مشترك اخلاقى و انسانى  كه فراتر از مباحث درون دينى است ايجاد كند.

🔹من پيشنهاد مشخصم به عالمان دين اين است كه آنها زمينه گفت و گوى مشترك با غير دينداران را فراهم كنند و پيشقدم شوند تا ايران عزيز كارش از اين گره فروبسته باز شود.
البته شايد روزى روزگارى مردم مجدد به اين نتيجه برسند كه به دين بازگردند، اما تا آن زمان، دينداران، بهتر است در حوزه فردى، كماكان دين خود را حفظ كنند و در حوزه اجتماعى (چه رسد به حوزه سياسى) با زبان مشترك اخلاقى و انسانى با جامعه سخن بگويند.

🔹اين را هم بگويم كه عدم اقبال به دين، يك مساله جهانى است و جهان به سمت بى دينى و بى خدايى ميرود و اين روند حداقل تا چهل پنجاه سال آينده همين گونه است و بعيد است كه تغييرى در آن ايجاد شود كه البته دلايل متعددى دارد كه روانشناسان و جامعه شناسان دين به آن پرداخته اند.
از استاد سروش محلاتى به خاطر تلاشهاى عالمانه و شجاعانه شون تشكر ميكنيم.
سیره_علوی_در_برابر_معترضان_و_معارضان_5.pdf
1.1 MB
📚درس گفتارهای شرح نهج البلاغه

                موضوع:
سیره علوی
      دربرابرمعترضان ومعارضان


✍️ متن جلسه پنجم (١۴٠٢.١٢.٣) :

🔻خطر برخورد امنیتی بامسائل اجتماعی :
۱. حفظ آزادی مخالفان تا شورش آنها
۲. رعایت حقوق مخالفان در شرایط جنگ
۳. خطر برخورد امنیتی با انتقادات
۴. شهیدبهشتی وجهنم آفرینی حاکمان
 
  ▪️تهران . کانون توحید

@mohammadsorooshmahallati
محمد سروش محلاتی:
♦️اظهار نظر یکی دیگر از اساتید گرامی

در ادامه ارائه دیدگاه دکتر نساجی، دکتر عادلخواه نیز نظر خود را ارسال نموده اند که ضمن تشکر، در اینجا منعکس می‌گردد.

با عرض سلام خدمت دکتر مهدی نساجی
نامه شما را به استاد سروش محلاتی به فال نیک می‌گیرم و با طرح چند سوال ونیز مطالبات یک پژوهشگر علوم انسانی خدمت می‌رسم با این امید که باب بحث گشوده شده‌ به لطف شما ادامه یابد.
جان کلامتان را اگر با اجازه شما خلاصه کنم، باید به مبحث دوری جامعه بویژه جوانان از مباحث دینی اشاره کرد و نیز دوری آنان از عالمان  دین حتی اگر در آزادگی و آزادپیشگی و عدالت محوری  امتحان خود را پس داده باشند و در زمره پیشرو ترین و شجاعترین اندیشمندان در وادی بحران‌های عمیق کنونی باشند. به اعتقاد شما مقوله عدم اقبال  به دین جهانی است و دنیای ما به سمت بی دینی و بی خدائی می رود، و لا اقل تا پنجاه سال آینده نمی‌توان انسان‌ها را به طرف دین بازگرداند و از منظر  دینی برایشان از پیشرفت و آزادی سخن گفت.
در ادامه و شاید من باب مشکل گشائی، استاد سروش را دعوت به ورود به حوزه  "نفی وضعیت موجود"  می‌کنید، در حالی که همزمان تاکید دارید  که حتی اگر عالمان دراین مسیر هم وارد شوند، دیگر جوانان به سراغ عالمان دینی برای دریافت نسخه ای جهت درمان دردهایشان در آینده نخواهند رفت.
و بالاخره با اعتقاد به دینداری است که بزعم شا  می تواند به زندگی معنا دهد، وارد حوزه پیشنهاد به عالمان می‌شوید، البته نه همه عالمان بلکه عالمان آزاده از جنس استاد سروش محلاتی و از آنها برای تمرکز بر روی مشترکات میان دینداران و غیر دینداران دعوت می‌کنید. و نیز از آنها می‌خواهید که از منظر اخلاقیات و ارزش‌های مشترک و نه از منظر دین، با جامعه گفت و گو کنند. چرا که به نظر شما، متقاعد کردن جامعه از منظر درون دینی نه تنها کار سختی است  که راه  به جائی نمی برد، لا اقل برای یکی دو دهه اینده. و بنا بر این اعتقاد بهتر است که دینداران با زبان مشترکی با جامعه صحبت کنند، زبانی که درانحصار گروه خاصی نباشد و غیر دینداران را هم در بر گیرد تا بتوان نوعی  وحدت ملی  بر اساس اصول مشترک اخلاقی که فراتر از مباحث  درون دینی است ایجاد کرد.
هر چند دقیقا رویکرد و معانی دقیق  مفاهیم و اصطلاحات مورد استفاده در متن ارسالی شما را نمی‌دانم، مفاهیمی چون دین داران و غیر دینداران، بی دینی، بی خدائی، اصول مشترک اخلاقی و انسانی و گریز در دینداری در جهان  و...؛ و نیز هر چند غافل از اهداف استاد سروش محلاتی در زمینه متقاعد کردن جامعه از منظر درون دینی باشم، هر چند آشنائی من با کلاسهای ایشان امکان چنین جمع بندی را نمی دهد، اما  نیز از آنجا که من هم به عنوان یک پژوهشگر، بسان بسیاری دیگر در میان طلاب ایشان و تا آنجا که توانائی هایم اجازه می‌دهد از کلاسها و جلسات  استفاده می‌کنم، می‌خواستم ضمن طرح چند سوال در صورت یاری کردن وقت و حوصله شما اهمیت و اولویت حوزه "نفی وضعیت موجود" و حوزه "گفتگوی مشترک" مورد نظر شما را در رابطه با حوزهای دیگر در شرایط فعلی و معیار این دسته بندی را بدانم.

آیا تمام اهداف پژوهشگران را می‌توان به حوزه سیاسی  و اقبال جامعه بویژه جوانان آن خلاصه کرده تقلیل داد؟ آیا رسالت پژوهشگری را رسالت پیامبری می‌دانید و به عبارتی، همان رسالتی که قصد طرح حقوق و تکالیف در چشم انداز فلاح جامعه را دارد؟ آیا فعالیت‌های پژوهشی فقط وقتی ارزش دارد که در متقاعد کردن دیگران بویژه جوانان موفق شود؟ و از آنجا که با درخواست و یا دعوت از استاد سروش برای  تغییر حوزه پژوهشی ایشان قدم مهمتری بر می‌دارید، بی آنکه کوچکترین تضمینی برای روی آوری جوانان، یعنی آنچه به نظر شما اصل است و اصالت دارد بدهید، می‌خواستم بفرمائید که از این ورود به حوزه مورد علاقه شما چه نفعی قرار است نصیب این استاد بزرگوار ما شود که به قولی در کنج خلوت تلامیذ علاقمند مشغول به فعالیتهای تحقیقی خود هستند و شما هم اینطور که از گفتارتان بر میاید مانند ما، یعنی دیگر تلامیذ استاد از آن استفاده می‌کنید؟!
به عبارتی دیگر میخواهم بگویم که با پائین کشیدن چراغ یک حوزه، در اینجا حوزه پژوهش گران دینی و علم کردن حوزه ای دیگر که همان حوزه "نفی وضع موجود" و یا نیز حوزه "طرح مشترکات میان دینداران و غیر دینداران"، با هدف  خروج از مباحث به گفته شما درون دینی  که این‌را هم تعریف نفرمودید، اما به نام راه گشائی، وحدت ملی، ایجاد اصول مشترک اخلاقی و انسانی به ان تکیه می‌کنید، چه تضمینی است که راه گفتگو در میان آحاد این جامعه  هموار تر شود؟ و نیز چه تضمینی است که این جابجائی معادل راه گشائی و گره گشائی مورد نظر شما باشد؟
در پایان می‌خواهم بپرسم که  آیا با ارائه این طرح یا این دعوت، صد البته ناخواسته و یا نادانسته، پنبه استقلال پژوهشگران و نیز آزادی پژوهش وتحقیق را نمی زنیم! مگر نه اینست که انتخاب آزادانه حرفه و شغل بطور کلی و آزادی پژوهش و تحقیق در کف مطالبات آزادی خواهی قرار دارد؟ و آیا با اولویت بندی حوزه ها وطرح ضرورت ها، برای مثال ضرورت حضور جوانان و آنچه مطالبات آنهاست، این محققین نیستند که به نام وحدت ملی،بی آنکه محدوده اش را تعریف کنیم، باید در مقابل حوزه فعلان سیاسی اجتماعی قربانی دهند! و این دیوار کوتاه  پژوهش و پزوهشگری نیست که بنا بر اولیت های سیاسی، و به نام کلام مشترک، از طرف همکاران، مورد حمله قرار می گیرد!

برای نجات وحدت ملی، برای ایجاد اصول مشترک اخلاقی و انسانی و حفظ مشترکاتمان، آیا نباید در قدم اول ازادی را نجات دهیم، بویژه آزادی حق انتخاب پژوهشگران.  
با مهر
فریبا عادل خواه
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
🟢پیام و توضیح مجدد دکتر مهدی نساجی

سرکار خانم دکتر عادلخواه،
سلام و احترام

اینجانب در یک متن که گمان نمی کردم مورد توجه استاد سروش محلاتی قرار بگیرد، پیشنهاد نمودم که بزرگان دین، که به آزادی و عدالت و ارزشهای انسانی باور دارند، پیش قدم شوند و راه مفاهمه با غیر دینداران را بر سر اصول مشترک انسانی بازکنند تا در میان اقشار مختلف جامعه ایران، نوعی «تفاهم» برای اداره اجتماعی و سیاسی کشور حاصل شود. به هر حال باید بپذیریم که به هر دلیل، جامعه ایران، در سراشیبی افول دینی حرکت می‌کند.

دراین میان، عالمان دین چه کنند؟ من پیشنهادم این است که برای این که شکاف اجتماعی در ایران از بین برود و ما بتوانیم بر سر حداقل های لازم برای انسجام اجتماعی و وحدت ملی، به تفاهم برسیم، عالمان فرهیخته ای چون استاد سروش محلاتی، آغازگر گفت و گو با غیردینداران بر سر اصول مشترک شوند و راه بسته باز شود و ایران عزیز باقی بماند.

اولا، این یک پیشنهاد است و استاد سروش محلاتی و دیگران آزادند که به آن توجه کنند یا نکنند، بنابراین گمان میکنم این نگرانی حضرت عالی که اولویت دادن به گفت و گو با دیگر اقشار جامعه و کمرنگ کردن بحثهای درون دینی، مخالف آزادی اندیشه است، محملی ندارد.

ثانیا، پیشنهاد اینجانب صرفا یک پیشنهاد برای جذب جوانان نیست. من اصلا در مورد جوانان سخنی در نوشته قبلی نگفتم. بحث بسیار فراتر از جوانان است. این که جهان و به تبع آن ایران به سمت بی دینی و خداناباوری می رود، یک امر فراگیر اگزیستانشیال است. به عبارت دیگر مردم جهان به این سمت می روند که «امنیت وجودی» خود را که یک نیاز هستی شناختی و روانشناختی است، از راههایی غیر از دین بدست آورند. منظورم از «امنیت وجودی» همه آنچه از اقتصاد و رفاه و عدالت و نظم و اخلاق و معنویت است که هر انسانی برای یک زندگی معنابخش و آرام احتیاج دارد است.

در مقام مثال، مردم در گذشته از بخاری های چوبی برای گرم کردن خانه استفاده می کردند، اما امروزه سیستم های گرمایی جایگزین و رقیب به وجود آمده اند و مردم دیگر لزومی به استفاده از بخاری های چوبی نمی بینند، مگر در کلبه ها و خانه های روستایی. بسیاری مردم جهان هم احساس می کنند امنیت وجودی خود را می توانند از راههایی غیر از دین به دست آورند  ودیگر عملا نیازی به دین نمی بینند و نگاهشان به برخی کشورهای بی دین (مانند کشورهای اسکاندیناوی) است که با رشد وتوسعه علم وتکنولوژی و اخلاق و عقلانیت سکولار، برای شهروندان خود امنیت وجودی ایجاد کرده اند.

حال دینداران که به نظر می رسد رو به اقلیت خواهند بود چه کنند؟
به نظرم چهار واکنش متصور است:

١. اقلیت مضطرب: این گروه دیندرانی هستند که ازپذیرش روند دینداری (که در بالا توضیح داده شد)، مضطرب شده و با عباراتی مانند «اوضاع دنیا خیلی خراب است»، «نسل جدید خیلی بد شده است»، «خدا به دادمان برسد» و غیره، عملا رفتارهای اضطرابی از خود نشان می دهند.

٢. اقلیت منفعل: این گروه از دینداران، راه انفعال و انزوا پیش می گیرند و با خود می گویند، بگذار مردم جهان همین دست فرمان را بروند تا سرشان به سنگ بخورد. ما سردر کار خویش می گیریم و در درون خودمان (دینداران)، زیست جهانی منعزل از دیگران می سازیم و دیگران را به حال خود وا می نهیم.

٣. اقلیت متخاصم: این گروه از دینداران، اقلیت بودگی را تاب نمی آورند وسعی در تغییر دیگران ولو به زور و ضرب و تخاصم وتهاجم دارند. داعش نمونه ای از این گروه است.

۴. اقلیت فرهیخته: این گروه از دینداران، با درک موقعیت جهانی نه مضطرب می شود، نه منفعل و نه متخاصم، بلکه از خود فرهیختگی نشان می دهد و با غیردینداران بر سر اصول مشترک انسانی که لازمه ادامه حیات اخلاقی و معنوی مردمان جهان است مفاهمه می کنند.

مثلا می گویند ما از منظر دینی عدالت اجتماعی را لازم می دانیم، ولی شما از منظر غیر دینی، ولی به هر حال عدالت اجتماعی مهم است و بیاید این عدالت را با مشارکت یکدیگر توسعه دهیم. البته ممکن است تفاوتهایی میان دینداران و غیردینداران در زمینه تعریف و تحقق عدالت اجتماعی وجود داشته باشد، اما فعلا نیازی نیست روی تفاوت ها تمرکز شود.

البته که دیندارانی چون من و شما و استاد سروش محلاتی، معتقدیم که در نهایت، دینداری وخداباوری بهتر می تواند امنیت وجودی به جهانیان بدهد، اما گمان نمی کنم در حال حاضر، خصوصا با وضعیتی که جوامع اسلامی دارند، بتوان جهانیان را بر این باور معتقد ساخت. بنابراین بهتر است دینداران، فرصت را از دست ندهند و فعلا با رویکرد اقلیت فرهیخته با جهانیان به گفت و گو بپردازند، شاید روزی بازگشت به دین میسر باشد. جهان در حال تجربه چیزهای جدید است و دینداران باید در این زمینه صبور باشند.

همانطور که ملاحظه می کنید، من مساله را جهانی می بینیم و موضوع فقط بحث دینداری جوانان ایران زمین نیست.
ضمنا معتقدم به دلیل وجود بحرانهای روز افزون داخل کشور و شکاف های عمیقی که ایجاد شده است، آغاز گفت و گوی بر اساس اصول مشترک انسانی و اخلاقی با غیر دینداران در ایران عزیز، بسیار ضروری تر از هر جای دیگری است و امیدوارم دینداران در این زمینه پیشقدم باشند.

از استاد سروش هم که صبورانه زمینه این بحث را در کانال تلگرامی شان فراهم نمودند بسیار سپاسگزارم و از ایشان می خواهم هر وقت صلاح دیدند، وارد بحث شوند.

ارادتمند - مهدی نساجی
تهران، 14 اردیبهشت
Audio
✳️ منزلت زن در قرآن

⭕️ نکوداشت خانم دکتر زهرا شجاعی

💠 ۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۳ . تهران . جماران

@mohammadsorooshmahallati
Audio
◾️سخنرانی در شب شهادت
امام صادق ع . ۱۴ اریبهشت ۱۴۰۳

🔷 امام صادق و امام کاذب

@mohammadsorooshmahallati
Audio
📚شرح نهج البلاغه

📃نامه ۳۱  به حضرت مجتبی(ع)

🔹جلسه ۳۲ : واعلم ان امامک طریقا ذا مسافه بعیده

سبکباری شرط موفقیت در سفر طولانی و پر رنج آخرت  

🔸در جمع خانوادگی گروهی از طلاب و فضلای حوزه. ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۳ (اولین شنبه ماه ذی قعده)

@mohammadsorooshmahallati
☑️ سیلی شرعی به صورت شرع!

✔️جامعه دینی ما در چند سال اخیر، با دو روند معکوس درباره پوشش بانوان روبروست:
الف) روند کاهش پوشش در زنان
ب) روند افزایش اِعمال قدرت برای کنترل آن
موضوع اول به دلیل آنکه حکایت از گسترده شدن تخطی از موازین شرعی است، مؤمنان را آزار می‌دهد و موضوع دوم نیز به دلیل آنکه همراه با تخطی از موازین شرعی و آداب اخلاقی و اجتماعی است برای اکثر مردم آزاردهنده است.
می‌توان حدس زد که اگر عالمان دینی از سال‌ها پیش به تفریط در بخش اول با شیوه اقناع مخاطبان و به افراط در بخش دوم با شیوه نقد حاکمان، اهتمام می‌نمودند، امروز وضع دیگری داشتیم ولی .....

✔️البته امروز هم هرچند فرصت مناسب از دست رفته ولی باز هم نباید از تلاش خردمندانه غفلت نموده و در برابر این دو جریان منفی که به اخلاق و دین آسیب می‌رساند، بی تفاوت بود.
ولی آنچه موجب تاثر است، برخی اظهارات نسنجیده در این فضای آشفته است، از یک سو یک حکم مسلّم اسلامی نادیده انگاشته می‌شود و از سوی دیگر تشویق به تندروی و برخوردهای خشونت آمیز می‌گردد.
نمی‌توان انکار کرد که جریان دوم در میان متدینان حامیانی داشته و از سوی برخی حکمرانان نیز حمایت می‌شود ولی رگ و ریشه‌های آن را در حوزه ها باید جستجو کرد!

✔️امروز حوزه در بطن خود، تندروی را رشد می‌دهد و میوه‌های تلخ آن در جامعه ظاهر می‌گردد.
حوزه‌ای که باید مبانی حجاب را براساس کتاب و سنت، تبیین و تحکیم کند و به شبهات آن پاسخ روشن دهد و سپس باید مبانی مسئولیت حکومت در قبال احکام شرع را تحلیل نموده و به اشکالات آن جواب دهد، گاه می‌خواهد اثبات کند: مردم مجازند مستقیما با بگیر و ببند به منع و جلوگیری از بی حجابی بپردازند!
با صرف نظر از اینکه القای این مطلب به طلاب، چه عوارضی دارد و جامعه را به چه سمت و سویی می‌برد، باید پرسید که این دیدگاه چه مستند فقهی دارد و چگونه ممکن است یک استادِ فقه به آن برسد؟

✔️می‌گویند: جواز برخورد خشن مردم با بدحجابان، مستند به روایتی از امام صادق(ع) است که: مردی خدمت پیامبر رسید و از اینکه مادرش پیوسته ارتباط با مردان بیگانه دارد شکایت فرمود و رسول خدا فرمود: او را در خانه نگهدارد و اگر فایده نکرد، راه ورود بیگانگان را بر او ببندد و اگر باز هم نشد، مادر را در قید وبند کند زیرا بهترین نیکی در حق او منع وی از محرمات الهی است:
عَبْدِاَللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ: «جَاءَ رَجُلٌ إِلَى رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فَقَالَ إِنَّ أُمِّي لاَ تَدْفَعُ يَدَ لاَمِسٍ قَالَ «فَاحْبِسْهَا» قَالَ قَدْ فَعَلْتُ قَالَ «فَامْنَعْ مَنْ يَدْخُلُ عَلَيْهَا» قَالَ قَدْفَعَلْتُ قَالَ «فَقَيِّدْهَا فَإِنَّكَ لاَتَبَرُّهَا بِشَيْءٍ أَفْضَلَ مِنْ أَنْ تَمْنَعَهَا مِنْ مَحَارِمِ اَللَّهِ عَزَّوَجَلَّ» [من لایحضره الفقیه ج۴ ص۷۳]

✔️ولی از این روایت چه نتیجه‌ای می‌توان گرفت و چه اجازه‌ای برای عموم مردم می‌توان صادر کرد؟ فرضا سند روایت صحیح باشد (و از اشکال امثال شهید صدر صرف نظر شود)، در این روایت چند خصوصیت وجود دارد که نمی‌توان آنها را نادیده انگاشته و از آن بحکم عمومی برای بدحجابان رسید:
اولا: اقدام درباره زنی فاسد و همه جایی است که هیچ مشتری را رد نمی‌کند! (لاتدفع ید لامس) و پیامبر به حبس فردی نظر داده که عامل شیوع فساد بوده است.
ثانیا: فرزند برای اقدام درباره او خدمت پیامبر رسیده و بجای اقدام خودسرانه، از رسول خدا اجازه خواسته است. سخن حضرت جواب یک مساله کلی شرعی نیست بلکه بیان کیفیت برخورد با یک فرد خاص است و به تعبیر آیت الله خویی: قضیه شخصیه! (مصباح الفقاهه ج۱، ص۳۵۲)
ثالثا: حضرت در اجازه برای کنترل مادر، علت را مسئولیت خانوادگی دانسته است که به اقتضای بِرّ والدین و رعایت حرمت خانواده، اقدام نماید و به وظیفه شهروندان در جامعه مربوط نیست. استاد معظم آیت الله میرزا جواد تبریزی دلالت این روایت را در قلمرو خانواده می‌دانست(اسس القضاء و الشهادات، ص۶۹)

✔️ای کاش آن روز که برخی فقها ادله جواز حبس معصیت کاران را جمع و به آن فتوا می‌دادند، نمی‌گفتند که عموم تعلیل بر جواز زندانی کردن هر کس که بدون بازداشت نمی‌توان او را از گناه منع کرد، دلالت دارد زیرا این جمله در مقام بیان علت حکم نیست بلکه در مقام رفع این توهم است که: آیا چنین رفتاری با مادر غیر اخلاقی است؟
و ای کاش توضیح می‌دادند که اگر حکم عام است، حد و حدود این محرمات و قلمرو این بازداشت چیست؟ آیا این بدان معناست که هرگونه بازداشت و به هر مدت و تحت هر شرایطی برای جلوگيري از هر منکری جایز است؟
آیا این ابهام گویی‌ها دست ماموران و آتش باختیاران را برای تعدی و تجاوز باز نمی‌گذارد و بالمآل به تنفر از فقه و احکام شرع نمی‌انجامد؟

@mohammadsorooshmahallati
HTML Embed Code:
2024/05/15 20:00:53
Back to Top