محمد سروش محلاتی:
♦️اظهار نظر یکی دیگر از اساتید گرامی
در ادامه ارائه دیدگاه دکتر نساجی، دکتر عادلخواه نیز نظر خود را ارسال نموده اند که ضمن تشکر، در اینجا منعکس میگردد.
با عرض سلام خدمت دکتر مهدی نساجی
نامه شما را به استاد سروش محلاتی به فال نیک میگیرم و با طرح چند سوال ونیز مطالبات یک پژوهشگر علوم انسانی خدمت میرسم با این امید که باب بحث گشوده شده به لطف شما ادامه یابد.
جان کلامتان را اگر با اجازه شما خلاصه کنم، باید به مبحث دوری جامعه بویژه جوانان از مباحث دینی اشاره کرد و نیز دوری آنان از عالمان دین حتی اگر در آزادگی و آزادپیشگی و عدالت محوری امتحان خود را پس داده باشند و در زمره پیشرو ترین و شجاعترین اندیشمندان در وادی بحرانهای عمیق کنونی باشند. به اعتقاد شما مقوله عدم اقبال به دین جهانی است و دنیای ما به سمت بی دینی و بی خدائی می رود، و لا اقل تا پنجاه سال آینده نمیتوان انسانها را به طرف دین بازگرداند و از منظر دینی برایشان از پیشرفت و آزادی سخن گفت.
در ادامه و شاید من باب مشکل گشائی، استاد سروش را دعوت به ورود به حوزه "نفی وضعیت موجود" میکنید، در حالی که همزمان تاکید دارید که حتی اگر عالمان دراین مسیر هم وارد شوند، دیگر جوانان به سراغ عالمان دینی برای دریافت نسخه ای جهت درمان دردهایشان در آینده نخواهند رفت.
و بالاخره با اعتقاد به دینداری است که بزعم شا می تواند به زندگی معنا دهد، وارد حوزه پیشنهاد به عالمان میشوید، البته نه همه عالمان بلکه عالمان آزاده از جنس استاد سروش محلاتی و از آنها برای تمرکز بر روی مشترکات میان دینداران و غیر دینداران دعوت میکنید. و نیز از آنها میخواهید که از منظر اخلاقیات و ارزشهای مشترک و نه از منظر دین، با جامعه گفت و گو کنند. چرا که به نظر شما، متقاعد کردن جامعه از منظر درون دینی نه تنها کار سختی است که راه به جائی نمی برد، لا اقل برای یکی دو دهه اینده. و بنا بر این اعتقاد بهتر است که دینداران با زبان مشترکی با جامعه صحبت کنند، زبانی که درانحصار گروه خاصی نباشد و غیر دینداران را هم در بر گیرد تا بتوان نوعی وحدت ملی بر اساس اصول مشترک اخلاقی که فراتر از مباحث درون دینی است ایجاد کرد.
هر چند دقیقا رویکرد و معانی دقیق مفاهیم و اصطلاحات مورد استفاده در متن ارسالی شما را نمیدانم، مفاهیمی چون دین داران و غیر دینداران، بی دینی، بی خدائی، اصول مشترک اخلاقی و انسانی و گریز در دینداری در جهان و...؛ و نیز هر چند غافل از اهداف استاد سروش محلاتی در زمینه متقاعد کردن جامعه از منظر درون دینی باشم، هر چند آشنائی من با کلاسهای ایشان امکان چنین جمع بندی را نمی دهد، اما نیز از آنجا که من هم به عنوان یک پژوهشگر، بسان بسیاری دیگر در میان طلاب ایشان و تا آنجا که توانائی هایم اجازه میدهد از کلاسها و جلسات استفاده میکنم، میخواستم ضمن طرح چند سوال در صورت یاری کردن وقت و حوصله شما اهمیت و اولویت حوزه "نفی وضعیت موجود" و حوزه "گفتگوی مشترک" مورد نظر شما را در رابطه با حوزهای دیگر در شرایط فعلی و معیار این دسته بندی را بدانم.
آیا تمام اهداف پژوهشگران را میتوان به حوزه سیاسی و اقبال جامعه بویژه جوانان آن خلاصه کرده تقلیل داد؟ آیا رسالت پژوهشگری را رسالت پیامبری میدانید و به عبارتی، همان رسالتی که قصد طرح حقوق و تکالیف در چشم انداز فلاح جامعه را دارد؟ آیا فعالیتهای پژوهشی فقط وقتی ارزش دارد که در متقاعد کردن دیگران بویژه جوانان موفق شود؟ و از آنجا که با درخواست و یا دعوت از استاد سروش برای تغییر حوزه پژوهشی ایشان قدم مهمتری بر میدارید، بی آنکه کوچکترین تضمینی برای روی آوری جوانان، یعنی آنچه به نظر شما اصل است و اصالت دارد بدهید، میخواستم بفرمائید که از این ورود به حوزه مورد علاقه شما چه نفعی قرار است نصیب این استاد بزرگوار ما شود که به قولی در کنج خلوت تلامیذ علاقمند مشغول به فعالیتهای تحقیقی خود هستند و شما هم اینطور که از گفتارتان بر میاید مانند ما، یعنی دیگر تلامیذ استاد از آن استفاده میکنید؟!
به عبارتی دیگر میخواهم بگویم که با پائین کشیدن چراغ یک حوزه، در اینجا حوزه پژوهش گران دینی و علم کردن حوزه ای دیگر که همان حوزه "نفی وضع موجود" و یا نیز حوزه "طرح مشترکات میان دینداران و غیر دینداران"، با هدف خروج از مباحث به گفته شما درون دینی که اینرا هم تعریف نفرمودید، اما به نام راه گشائی، وحدت ملی، ایجاد اصول مشترک اخلاقی و انسانی به ان تکیه میکنید، چه تضمینی است که راه گفتگو در میان آحاد این جامعه هموار تر شود؟ و نیز چه تضمینی است که این جابجائی معادل راه گشائی و گره گشائی مورد نظر شما باشد؟
>>Click here to continue<<