TG Telegram Group & Channel
کاریزگاه | United States America (US)
Create: Update:

درود و عرض ارادت به محضر آستانیان آسمانی صدر و دریایی دل
و تقدیم مهر به پیشگاه شاعر ارجمند غزل این هفته
با غزلی مواجه هستیم مردف و در بحر هزج مثمن سالم که از نظر وزن و قافیه و قواعد بنیادین بدون ایراد است و این نشان‌دهنده آشنایی و یحتمل تسلط شاعر بر این ضوابط است که جای تقدیر دارد.

این غزل در نگاه سبک شناسی ذهن را به مکتب وقوع در‌می‌کشاند و بی‌تردید سادگی موجود در آن و دوری از صنایع بدیعی پیچیده و اغراق‌‌های غلیظ و نزدیک شدن به زبان عامیانه آن را از سبک‌ عراقی مجزا کرده است ولی در ارائه شاخه‌ای از وقوع یعنی "واسوخت"ناتوان آمده هرچند به سمت و سوی آن حرکت کرده است،اما سوز و گداز و خشم همراه با قوت و عجز توام شاعران واسوخت را ندارد ولی این فقدان به معنای ضعف عاطفه در غزل نیست و از اتفاق اگر بخواهم نقطه‌ قوت اصلی این اثر را نام ببرم،قطعا به عاطفه اشاره خواهم کرد.

علاقمندی به واسوخت در شاعر که می‌تواند برآمده از تجربه زیسته‌ی او باشد، برای ارائه یک اثر کامل در این شیوه بسنده نیست و خوب است که شاعر محترم ما بداند واسوخت شیوه‌ای بود که راه را بر ابداع سبک هندی باز کرد و دلیل این گشایش پرداختن شاعران واسوخت به ظرائف بود ورنه در سبک خراسانی و بیشتر از آن در عراقی فراوان می‌توان ابیات حاوی گله و شکایت را از معشوق مشاهده کرد.

از لحاظ زیبایی باید تاکید کنم که در حیطه نقد و تشریح یک متن،زیبایی‌شناسی یعنی فراتر رفتن از ادراک حسی متن(یا هر پدیده دیگری)و پای را از حیطه التذاذ صرف غیر قابل بیان فراتر نهادن و یافتن:۱)دلایل و علل متقن علمی و عقلی برای زیبایی و ۲)اثبات زیبایی با روش شناخته شده‌ بر اساس نظریات ادبی یا دست پایین استدلال‌های عقلی ولی علاوه بر این موارد یک نکته کلیدی دیگر نیز وجود دارد که به آن می‌پردازم؛اینکه متنی در مقام نقد زیبایی‌شناختی دارای علل و دلایل متقن علمی و عقلی باشد و بتوان در زیبا بودن آن استدلال کرد،بسنده نیست بلکه نقش زمان و مکان را نیز باید در غایت امر لحاظ کرد!و این همان ظریفه‌ای است که بارهای بار دوستان و سروران این گروه به زبان‌های مختلف آن را بیان کرده‌اند(به ویژه دکتر ماریف این واقعیت را بارهای بار مورد اشاره قرار داده‌اند چه در بیان کلی چه با شرح جزئی هنرسازه‌هایی که کارکرد خود را از دست داده‌اند)در این غزل اگر احساس می‌شود حرف تازه‌ای زده نشده است فقط و فقط به دلیل کامل نشدن زیبایی با توجه به شرط زمان و مکان و استفاده از معاییر زیبایی مورد پسند اهالی عصر و تازگی‌های مورد پسند است ورنه سخن عشق را هیچ تکرار نیست و همه تازگی‌ست!

یکی از تکنیک‌های توصیف پدیده یا صفت واحد که در برخی غزلیات و ابیاتی از قصائد بزرگان دیده می‌شود،پرداخت یک پدیده یا صفت واحد در ابعاد مختلف است برای مثال قصیده‌سرا صفت واحد جنگاوری یا دلاوری ممدوح خود را با تشبیهات،استعاره‌ها ،مجازها و شروح مختلف در چند بیت شرح می‌دهد و آنچنان در هر شرح خود تازگی به کار می‌برد که ملال برای مخاطب ایجاد نمی‌شود و فایده دیگر این تکنیک کمک کردن به روایت است یعنی راهی برای پیوستن توصیف به روایت گشوده می‌شود،در غزل مورد بررسی نیز تقریبا با یک پدیده واحد مواجه هستیم (بی‌وفایی و ستم معشوق)که باید آن را در وجوه مختلف توصیف کرد و از مجموع این توصیف به یک روایت دست یافت،اینکه هر وصفی تک افتاده در خدمت روایت قرار نگیرد،تشتت آفرین است و این تشتت را در غزل می‌بینیم.گاهی اوقات فرم و ظاهر واژگان نیز به این چفت و بست کمک می‌کند و شاعر باید بتواند آن تشتت را(ضمن حفظ استقلال هر وصف)با ابزاری چون ظاهر واژگان،تکرار،حفظ فضا،دوری از توصیفات دور(در اینجا آوردن وصف مادر و پیوند ساختن میان وصف مادرانه-که کاری بسیار دشوار است-با وصف معشوق)،و حرکت از مرکز به محیط و بازگشت به مرکز و...از میان ببرد.

غزل مورد بررسی را به خلاف شیوه نقد مکتوبم در این گروه تلگرامی در حیطه زبان مورد بررسی قرار نمی‌دهم و همان اندازه که از دوستان در این شاخه خواندم،به گمانم بسنده است اما مایل هستم درباره پیوندی سخن بگویم که کمتر مورد اشاره قرار گرفته است(و شاید تا اکنون گفته نشده باشد زیرا من در جایی این سخن را نه دیده‌ام و نه خوانده‌ام اما احتمال فراوانی هست که جایی گفته یا نوشته شده باشد که قامت چشم من به آن نرسیده است)
بالاتر گفتم که شعر دارای احساس و عاطفه‌ای قدرتمند است به گونه‌ای که مخاطب به خوبی آن را درمی‌یابد و هنر شاعر در رسانا ساختن بیانش برای انتقال این احساس قابل تقدیر و تحسین است و همچنین حتم دارم که این احساس و عاطفه نزد مخاطبان غیر حرفه‌ای بیشتر نمود دارد!!!به این معنا که اگر شاعر ما غزل خود را برای مخاطبان عام ادبیات بخواند،بازخورد بهتری خواهد گرفت و به احتمال بسیار بالا این مخاطبان دچار انگیزش عاطفی و احساسی خواهند شد.

کاریزگاه
مرا می‌خواستی ویران، شدم، دیگر چه می‌خواهی از این ویرانه‌ی بگذشته آب از سر چه می خواهی ببین ایام را شام غریبان کرده ای بر من برو دیگر برو از این شب بی در چه می خواهی چه بی رحمانه سوزاندی در آتش خشک و تر باهم ستمگر دیگر از این تل خاکستر چه می خواهی تو در…
درود و عرض ارادت به محضر آستانیان آسمانی صدر و دریایی دل
و تقدیم مهر به پیشگاه شاعر ارجمند غزل این هفته
با غزلی مواجه هستیم مردف و در بحر هزج مثمن سالم که از نظر وزن و قافیه و قواعد بنیادین بدون ایراد است و این نشان‌دهنده آشنایی و یحتمل تسلط شاعر بر این ضوابط است که جای تقدیر دارد.

این غزل در نگاه سبک شناسی ذهن را به مکتب وقوع در‌می‌کشاند و بی‌تردید سادگی موجود در آن و دوری از صنایع بدیعی پیچیده و اغراق‌‌های غلیظ و نزدیک شدن به زبان عامیانه آن را از سبک‌ عراقی مجزا کرده است ولی در ارائه شاخه‌ای از وقوع یعنی "واسوخت"ناتوان آمده هرچند به سمت و سوی آن حرکت کرده است،اما سوز و گداز و خشم همراه با قوت و عجز توام شاعران واسوخت را ندارد ولی این فقدان به معنای ضعف عاطفه در غزل نیست و از اتفاق اگر بخواهم نقطه‌ قوت اصلی این اثر را نام ببرم،قطعا به عاطفه اشاره خواهم کرد.

علاقمندی به واسوخت در شاعر که می‌تواند برآمده از تجربه زیسته‌ی او باشد، برای ارائه یک اثر کامل در این شیوه بسنده نیست و خوب است که شاعر محترم ما بداند واسوخت شیوه‌ای بود که راه را بر ابداع سبک هندی باز کرد و دلیل این گشایش پرداختن شاعران واسوخت به ظرائف بود ورنه در سبک خراسانی و بیشتر از آن در عراقی فراوان می‌توان ابیات حاوی گله و شکایت را از معشوق مشاهده کرد.

از لحاظ زیبایی باید تاکید کنم که در حیطه نقد و تشریح یک متن،زیبایی‌شناسی یعنی فراتر رفتن از ادراک حسی متن(یا هر پدیده دیگری)و پای را از حیطه التذاذ صرف غیر قابل بیان فراتر نهادن و یافتن:۱)دلایل و علل متقن علمی و عقلی برای زیبایی و ۲)اثبات زیبایی با روش شناخته شده‌ بر اساس نظریات ادبی یا دست پایین استدلال‌های عقلی ولی علاوه بر این موارد یک نکته کلیدی دیگر نیز وجود دارد که به آن می‌پردازم؛اینکه متنی در مقام نقد زیبایی‌شناختی دارای علل و دلایل متقن علمی و عقلی باشد و بتوان در زیبا بودن آن استدلال کرد،بسنده نیست بلکه نقش زمان و مکان را نیز باید در غایت امر لحاظ کرد!و این همان ظریفه‌ای است که بارهای بار دوستان و سروران این گروه به زبان‌های مختلف آن را بیان کرده‌اند(به ویژه دکتر ماریف این واقعیت را بارهای بار مورد اشاره قرار داده‌اند چه در بیان کلی چه با شرح جزئی هنرسازه‌هایی که کارکرد خود را از دست داده‌اند)در این غزل اگر احساس می‌شود حرف تازه‌ای زده نشده است فقط و فقط به دلیل کامل نشدن زیبایی با توجه به شرط زمان و مکان و استفاده از معاییر زیبایی مورد پسند اهالی عصر و تازگی‌های مورد پسند است ورنه سخن عشق را هیچ تکرار نیست و همه تازگی‌ست!

یکی از تکنیک‌های توصیف پدیده یا صفت واحد که در برخی غزلیات و ابیاتی از قصائد بزرگان دیده می‌شود،پرداخت یک پدیده یا صفت واحد در ابعاد مختلف است برای مثال قصیده‌سرا صفت واحد جنگاوری یا دلاوری ممدوح خود را با تشبیهات،استعاره‌ها ،مجازها و شروح مختلف در چند بیت شرح می‌دهد و آنچنان در هر شرح خود تازگی به کار می‌برد که ملال برای مخاطب ایجاد نمی‌شود و فایده دیگر این تکنیک کمک کردن به روایت است یعنی راهی برای پیوستن توصیف به روایت گشوده می‌شود،در غزل مورد بررسی نیز تقریبا با یک پدیده واحد مواجه هستیم (بی‌وفایی و ستم معشوق)که باید آن را در وجوه مختلف توصیف کرد و از مجموع این توصیف به یک روایت دست یافت،اینکه هر وصفی تک افتاده در خدمت روایت قرار نگیرد،تشتت آفرین است و این تشتت را در غزل می‌بینیم.گاهی اوقات فرم و ظاهر واژگان نیز به این چفت و بست کمک می‌کند و شاعر باید بتواند آن تشتت را(ضمن حفظ استقلال هر وصف)با ابزاری چون ظاهر واژگان،تکرار،حفظ فضا،دوری از توصیفات دور(در اینجا آوردن وصف مادر و پیوند ساختن میان وصف مادرانه-که کاری بسیار دشوار است-با وصف معشوق)،و حرکت از مرکز به محیط و بازگشت به مرکز و...از میان ببرد.

غزل مورد بررسی را به خلاف شیوه نقد مکتوبم در این گروه تلگرامی در حیطه زبان مورد بررسی قرار نمی‌دهم و همان اندازه که از دوستان در این شاخه خواندم،به گمانم بسنده است اما مایل هستم درباره پیوندی سخن بگویم که کمتر مورد اشاره قرار گرفته است(و شاید تا اکنون گفته نشده باشد زیرا من در جایی این سخن را نه دیده‌ام و نه خوانده‌ام اما احتمال فراوانی هست که جایی گفته یا نوشته شده باشد که قامت چشم من به آن نرسیده است)
بالاتر گفتم که شعر دارای احساس و عاطفه‌ای قدرتمند است به گونه‌ای که مخاطب به خوبی آن را درمی‌یابد و هنر شاعر در رسانا ساختن بیانش برای انتقال این احساس قابل تقدیر و تحسین است و همچنین حتم دارم که این احساس و عاطفه نزد مخاطبان غیر حرفه‌ای بیشتر نمود دارد!!!به این معنا که اگر شاعر ما غزل خود را برای مخاطبان عام ادبیات بخواند،بازخورد بهتری خواهد گرفت و به احتمال بسیار بالا این مخاطبان دچار انگیزش عاطفی و احساسی خواهند شد.


>>Click here to continue<<

کاریزگاه




Share with your best friend
VIEW MORE

United States America Popular Telegram Group (US)