مرا میخواستی ویران، شدم، دیگر چه میخواهی
از این ویرانهی بگذشته آب از سر چه می خواهی
ببین ایام را شام غریبان کرده ای بر من
برو دیگر برو از این شب بی در چه می خواهی
چه بی رحمانه سوزاندی در آتش خشک و تر باهم
ستمگر دیگر از این تل خاکستر چه می خواهی
تو در دامان مهرم سر بر آوردی و بالیدی
کنون ای بد گهر از جان این مادر چه می خواهی
رسیده وقت آن تا ترک من گویی به ناچاری
از این رفته به پهلو تا جگر خنجر چه می خواهی
مریز اشک و مگو اشعار تر با این پریشانی
بگو شاعر تو نیز از جان این دفتر چه می خواهی
✅ درود بر دوستان بزرگوار
سرودۀ یکی از شاعران عزیز گروه تقدیم نگاه عالمانه و ادیبانۀ شما برای برنامۀ #نقد_شنبه_تا_ساعت_۲۳
سپاس از دوستانی که قلم رنجه می کنند و بهره می رسانند.
❗️لطفا روزهای شنبه پیام غیر مرتبط با برنامه ارسال نکنید، با عرض پوزش، پاک میشود.
سپاسگزار همراهی و مهرتان☘
(شعر اثر خامه دوست و استاد عزیز جناب آقای رضا جلالی شاعر خوب اصفهانی است که پس از نشست نقد و بررسی ایشان معرفی شدند.)
>>Click here to continue<<