TG Telegram Group Link
Channel: Farzad Adibi
Back to Bottom
Visualarts.ut.ac.ir
نمايشگاه مجازى استادان دانشكده هنرهاى تجسمى دانشگاه تهران: محمود جوادی پور- صادق بریرانی- مرتضی ممیز- قباد شیوا- فرشید مثقالی- محمدحسین حلیمی- مسعود سپهر- مهنوش مشیری- مصطفی اسدالهی- سیدمحمد فدوی- صداقت جباری کلخورانی- محمدرضا دوست محمدی-
فرزاد ادیبی- مسعود نجابتی- فاطمه کرکه آبادی- منوچهر عبداله زاده- مجید عباسی- علیرضا مصطفی زاده- مجید کاشانی.
طراح پستر: دكتر محمد فدوى
.
دوست شاعرم، استاد شمس لنگرودی سال ١٣٩٠ در مقدمه کتاب «چشم۳۳» درباره کارهایم مطلبی نوشته‌اند با عنوان «حضور جوهر شعر»که بخش‌هایی از آن را با تصاویری که اشاره کرده‌اند(صفحه هاى بعدى)اینجا می‌خوانیم:

چیزی که در مواجهه با هر اثر هنری بیش از هر چیز دیگر نظرم را جلب می‌کند، حضور جوهر شعر در آن اثر است و گمان می‌کنم که این امر طبیعی است چون که مشغله‌ام شعر است و کم و بیش دانسته‌ام که شعر نه اثری احساسات‌برانگیز و حتی تأثیرگذار است، بلکه متنی است متشکل از عناصر شکل دهنده‌ی شعر چون استعاره، ایجاز، ... و تصور می‌کنم که مهمترین عامل تحقق شعر ترکیب کیفی عناصری در یک متن باشد.
در هر اثر هنری کارکرد طبیعی عناصر تغییر می‌کند و رابطه‌ای جدید میان آنها شکل می‌گیرد و باعث تأثیرات عاطفی بر مخاطب می‌شود که معمولاً شاعرانه است. از این زاویه آثار فرزاد ادیبی از جمله شاعرانه‌ترین آثار تجسمی است و برجستگی کارهای او در کشف روابط پنهان میان اشیاء و سخنها و خلاقیت‌های شگفت است. «ساطور» در ظاهر به شکل «بادبزن» است اما این دو که کنار هم قرار می‌گیرند هر دو کارکردشان را از دست می‌دهند…
دنباله در پست پسين⬇️
⬆️دنباله ى پست پيشين
…این پدیده‌ی تلفیقی کیفیت تازه‌ای است که نه بادبزن است نه تبر بلکه پدیده‌ای است صرفاً هنری که استعاره‌ای تراژیک نه کمیک از وضعیتی همگانی است... پرندگانی که با ابزار و یراق به دست ادیبی شکل می‌گیرند به معصومیت از دست رفته‌ی پرندگی اشاره‌ی بیشتری دارند تا به صنعت زدگی و اتفاقاً جالب نیز همین جاست که آثار ادیبی در عین حال که از این تضادها شکل می‌گیرند مرثیه خوانی بر گذشته‌های خاکستر شده آدمی نیست و نگفته پیداست که من از وجود نوعی شعر در آثار فرزاد ادیبی حرف می‌زنم نه از دیگر جنبه های کارش. از جنبه‌های دیگر کارهای او دیگرانی سخنانی گفته‌اند که نیازی به اشاره‌ی ناکافی من نیست. اشاره‌ام به کشف و خلاقیت‌های شاعرانه و توانایی او در ایجاد رابطه با کسانی است که مثل قورباغه های اریش فرید شوخی شوخی سنگ می‌خورند و جدی جدی می‌میرند.
شاید به همین دلیل است که من این همه از کارش لذت می‌برم چون من هم برای همین قورباغه‌ها می‌نویسم.
شمس لنگرودی
.
سه طرح جلد کتاب از ۱۵ سال پیش
۱- کار طراحی گرافیک نوعی ترجمه‌ٔ تصویری ست و در کار ترجمه تا اصل مطلب را در زبان مبدأ درک نکنیم، نمی‌توانیم به زبان مقصد برسیم و نمی‌تواینم مسیر درستی را برای رسیدن به زبان مقصد انتخاب کنیم. زبان مقصد را معمولا در مدرسه‌‌ها می‌آموزیم اما به زبان مبدأ کمتر توجه می‌کنیم، من از کودکی با ادبیات مأنوس بوده‌ام و در دورانی نیز چیزهایی نوشته‌ام که دوست داشته‌ام شعر بنامم‌شان و گاهی نیز از دوستانی شعر را یادگرفته‌ام، دوستانی مثل شمس لنگرودی، حافظ موسوی، قیصر امین‌پور، ساعد باقری، سهیل محمودی و.... تا این حد با زبان مبدأ آشنایی دارم.
۲- بارها پیش آمده است که کتابی را سفارش داده‌اند کار کنم اما چون با آن ارتباط برقرار نکرده‌ام، طراحی‌اش نکرده و ردش کرده‌ام حتی اگر هزینهٔ خوبی برای طراحی پیشنهاد شده یا ناشر و یا شاعر و نویسندهٔ معروفی آن را سفارش داده باشد چون با آن ارتباط نگرفته‌ام محترمانه گفته‌ام نمی‌توانم ترجمه‌اش کنم به تصویر. البته گاهی در تنگنای مالی یا رودرواسی مجبور به کاری شده‌ام که معمولا از نتیجهٔ آن راضی نبوده‌ام.
دنباله در پست پسين⬇️
دنباله ى پست پيشين ⬆️

۳- سر کلاس صفحه‌آرایی معمولا یکی دوجلسه‌ای را به صفحه‌آرایی شعر می‌گذرانیم و پس از تمرین، دانشجویانی که کمتر با شعر ارتباط می‌گرفته‌اند می‌گویند دیگر می‌دانند چگونه شعر را بفهمند و به تصویر بکشند. قرائتِ درست هجا‌ها و رعایت اکسان‌ها به خوانش درست شعر کمک می‌کند و خوانش درست شعر به درک آن و درک هر موضوع و پیامی به ترجمهٔ درست آن می‌انجامد اگر فن ترجمه(تصویر) بدانیم.
۴- در این مجموعه از کارهای رضا صفریان یک یونیفرم پنهانی را با کاغذ مچاله‌ای که سایهٔ آدمی‌ست و بازی مفهومی با عنوان نستعلیق رعایت کرده‌ام که با شما به اشتراک می‌گذارم‌شان.
قلب یا دل؟
۱- گاهی برخی از نمادهای گرافیکی به قدری تکراری، نخ‌نما وگاه ‌آزاردهنده می‌شوند که ترجیح می‌دهیم در محصولاتی مثل پُستر و جلد کتاب، سراغ‌شان نرویم، یکی از این نمادها همان دل یا قلب معروف است که بسیار بسیار تکراری ست. من هم ترجیح می‌دهم کمتر از این نماد استفاده کنم اما در ترجمهٔ تصویری گاهی ناگزیریم به استفاده از آن که نماد عشق است. یاد حافظ می‌افتم که می‌گوید: «یک قصه نیست غم عشق، این عجب/ کز هر زبان که می شنوم نامکرر است» پس می شود این واژه (نماد) را به بکار برد اما طوری که غیرتکراری باشد.
۲- ادعایی ندارم در طراحی نامکرر این نماد اما تلاش‌هایی داشته‌ام که برخی از آن‌ها را اینجا به شما پیشکش می‌کنم: در صفحه نخست از بوسه‌ٔ دو قلاب جا رختی یا چوب لباسی قلبی ایجاد شده که پارچهٔ حریر زنانه، آنها را به یگانگی برده است. در صفحه‌ٔ بعد طوفانی که پنجره‌های ملال و تکرار را به هم ریخته و دو پنجره در هم‌آغوشی هم به قلب رسیده‌اند و در صفحه ۳ آینه چون قلبی شکسته و در صفحه ۴ که یک تصویرسازی‌ست تنها سروی که مقابلش حوض است در آب بازتاب شده و عشق ایجاد شده است.
⬇️دنباله در پست پسين
⬆️دنباله پست پيشين

۳- در ادبیات کهن و حتی در ادبیات فرهیختهٔ امروزی پارسی از واژهٔ دل به جای قلب استفاده شده است که قلب  هم‌خانوادهٔ تقلب است مثل سکهٔ قلب. قلب از چیزی حکایت می کند که قابل تغییر است، هر لحظه به حسی دچار است و قابل اعتماد و تکیه نیست. ازسوی دیگر کلمهٔ قلب، عربی و واژهٔ دل پارسی ست.
.
ورق بزنيد
دوست كارتونيستم، جمال رحمتی عزیز در باره نمایشگاهم در سال ۱۳۸۹ نوشته‌ای دارد با عنوان «دنیایی جدی ، توام با چاشنی طنز» که قسمت‌هایی از آن را به اشتراک می‌گذارم:

...چگونه می‌توان خوشنویسی ، طراحی ، تصویر سازی و گرافیک را با طنز در آمیخت و از این آمیختگی ، محصول هنری پدید آورد که تحسین برانگیز و قانع کننده باشد؟ ...طنز در آثار فرزاد موج می‌زند. او از شگردهای مختلف برای نیل به طنز بهره می‌گیرد.

اغراق در بخشی از فرم می‌تواند به شکلی طنزآمیز بیانجامد. در یکی از طرح‌ها پایه های صندلی عادی است اما بدنه‌ی آن بسیار کشیده و بلندتر از حد معمول است. همین امر باعث گردیده تا فرمی طنزآمیز یافته و ابهت تخت پادشاهی را به سخره بگیردو نمونه های بسیار دیگر...

...برای فرزاد ادیبی تفاوتی ندارد که چه چیزی را دستمایه‌ی کارش قرار می‌دهد آنچه که بدیهی می‌نماید این است که او تمامی آنچه را که نیاز دارد ، از صافی ذهنش عبور داده و ظرافتی ستودنی بدان می‌افزاید.در جایی عکس دستمایه اوست و در جایی طرح و…

دنباله در پست پسين ⬇️
HTML Embed Code:
2024/06/01 00:36:05
Back to Top