TG Telegram Group & Channel
علی طایفی (سنجشگری مسايل اجتماعی ايران) | United States America (US)
Create: Update:

مرگ مستبد و مرگ استبداد دینی ۳
جامعه‌شناسی‌زمان در انقلاب
علی طایفی

با مرگ مستبد، نظام استبدادی نیز بیش از پیش شکننده خواهد شد. در بحران سنی و گذر زمان در بقای انقلابیون اسلام‌گرا ‌پدیده‌های دیگری نیز در شرف وقوع است. ریزش و مرگ مستبدان فقط سبب مرگ فرد نشده و پیامدهای خواسته و ناخواسته‌ای در تغییرات ساختاری در ابعاد سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و باورهای جامعه نیز بهمراه دارد. برخی از این تبعات چنین‌اند:

دین سیاسی و شریعت‌مداری در برابر سکولاریزم رو به تضعیف می‌گذارد. این فرایند گذار سیاسی و معرفتی اگرچه خواسته و مقصد نظری و عملی اسلام‌گرایان نبوده و نیست ولی بسرعت و از ابتدای وقوع انقلاب موسوم به اسلامی رو به رشد نهاده است. طبق بسیاری تحقیقات داخل و خارج از کشور در بررسی نگرش و باور ایرانیان، عرفی‌گرایی در مقابل دینمداری، دین‌زدایی از قدرت در مقابل قدرت دینی، دنیاگرایی در برابر دنیاگریزی و آخرت‌جویی، و باورهای ناسوتی و زمینی در برابر اوهام لاهوتی با شدت بسیار در بین بخش وسیعی از مردم رو به رشد است. این گذار در بین رهبران و نخبگان در گروه‌ها و اقشار مختلف نیز پر رمق شده است.

دین و ایمان‌گرایی نیز بسرعت رو به افول نهاده است. اگرچه لایه‌های نازکی از طیف وسیعی مردم در اقشار مختلف اجتماعی بسوی عرفان و معنویت‌گرایی روی آورده‌اند و همزمان بخشی از اقشار مردم بسوی خرافه‌باوری کشانده شده‌اند (که خود ناشی از بحران باورهای دینی و فروشکستن ایمان‌گرایی به دین و آموزه‌های دینی و فقدان جایگزینی مناسب معرفتی بجای آن است) ولی سمت و سوی اصلی ایمان‌زدایی بسوی مسیله‌یابی زمینی و چاره‌یابی این مسایل در مکان و زمان مشخص سوق یافته است.

نسل دینی جای خود را به نسلی بی دین داده و می‌دهد. همانطور که نسل و کوهورت دهه‌های پس از انقلاب بدلیل ناکامی از شعارها و مطالبات انقلاب ۵۷ از نظام اسلامی روی‌گردان شده‌اند، بهمین میزان نیز نسل جدید از دینمداری گریزان شده و حتی در زندگی روزمره نیز از مناسک و آیین‌های اجتماعی و فرهنگی دینی پیروی نمی‌کنند. فروپاشی ارزش‌ها و هنجارهای دینی از حجاب تا اخلاق فردی و اجتماعی در مضامین و چارچوب‌های دینی بسود مضامین برابرخواهانه انسانی رنگ باخته است. نسل‌های جوان و نوجوان و کودکان امروز بعنوان بزرگسالان آینده نزدیک، هیچ آموزه دینی را برنمی‌تابند. در بهترین حالت خداباوری همچنان باقی‌مانده و دین و دستگاه سودجوی دین بعنوان صنعت فکری و نهاد کسب و کار رهبران دینی رو به ورشکستگی نهاده است. به بیان دیگر دین‌نداری مقابل دین‌مداری بسرعت درحال جابجایی است.

نهاد اجتماعی دین رو به مرگ است. با مرگ رهبران دینی استبداد دینی، منابع دینی نیز از درون تهی شده‌اند. با شکست متولیان دین که همواره مدعی پاسداری ا مکتب دین و تجارت آن بوده‌اند اینک با فساد، دروغ، زور، خیانت به میهن و باورهای تاریخی و دیرین مردم، نابودسازی ساختارها و نهادهای دیگر اجتماعی از خانواده تا سیاست، و از آموزش تا نهاد قضایی سبب ساز مرگ نهاد دین شده‌اند. در چنین بستری هر تغییری ناظر و خواهان تغییراتی است که بر پایه ایده‌ها، روش‌ها و سازوکارهای غیردینی به اداره امور جامعه بپردازد. اینهمه گواه اینست که اصلاح‌طلبی دینی یا باورهای ملی و دینمدار نقش‌بسیار اندکی در تامین نیازهای تغییر بزرگ پس از مرگ استبداد دینی خواهند داشت.

سخن پایانی اینکه تز و ایده مذهب علیه مذهب که روزگاری شریعتی بدان استناد می‌کرد و خود نیز در این چنبره فروافتاد، جامه عمل پوشیده و حاکمیت دین، نهاد دین را از درون به تباهی و نیستی کشاند. چنین دستاوردی اگرچه از سوی اسلام‌گرایان حاکم بر قدرت معطوف به هدف نبود ولی دستاورد درخشانی داشته و دارد که تا دهه‌های طولانی کسی از مرزوبوم و فرهنگ ایرانی با شمول همه گروه‌ها و اقشار قومی، مذهبی، سنی و جنسی مطالبه دینی و دین‌باور نخواهند داشت. بدین‌سان می‌توانم این گزاره را چنین قوام ببخشم که مرگ مستبد، مرگ استبداد به مرگ باورها و آموزه‌های دینی منجر خواهد شد.

پیوند قسمت دوم
سنجشگری مسایل اجتماعی ایران
https://hottg.com/alitayefi1

منابع:

The Sociology of TimeGet access
Eviatar Zerubavel

https://shorturl.at/GRWX1

https://shorturl.at/wCHOR

https://shorturl.at/bgk28

https://link.springer.com/book/10.1007/978-3-030-83289-6

مرگ مستبد و مرگ استبداد دینی ۳
جامعه‌شناسی‌زمان در انقلاب
علی طایفی

با مرگ مستبد، نظام استبدادی نیز بیش از پیش شکننده خواهد شد. در بحران سنی و گذر زمان در بقای انقلابیون اسلام‌گرا ‌پدیده‌های دیگری نیز در شرف وقوع است. ریزش و مرگ مستبدان فقط سبب مرگ فرد نشده و پیامدهای خواسته و ناخواسته‌ای در تغییرات ساختاری در ابعاد سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و باورهای جامعه نیز بهمراه دارد. برخی از این تبعات چنین‌اند:

دین سیاسی و شریعت‌مداری در برابر سکولاریزم رو به تضعیف می‌گذارد. این فرایند گذار سیاسی و معرفتی اگرچه خواسته و مقصد نظری و عملی اسلام‌گرایان نبوده و نیست ولی بسرعت و از ابتدای وقوع انقلاب موسوم به اسلامی رو به رشد نهاده است. طبق بسیاری تحقیقات داخل و خارج از کشور در بررسی نگرش و باور ایرانیان، عرفی‌گرایی در مقابل دینمداری، دین‌زدایی از قدرت در مقابل قدرت دینی، دنیاگرایی در برابر دنیاگریزی و آخرت‌جویی، و باورهای ناسوتی و زمینی در برابر اوهام لاهوتی با شدت بسیار در بین بخش وسیعی از مردم رو به رشد است. این گذار در بین رهبران و نخبگان در گروه‌ها و اقشار مختلف نیز پر رمق شده است.

دین و ایمان‌گرایی نیز بسرعت رو به افول نهاده است. اگرچه لایه‌های نازکی از طیف وسیعی مردم در اقشار مختلف اجتماعی بسوی عرفان و معنویت‌گرایی روی آورده‌اند و همزمان بخشی از اقشار مردم بسوی خرافه‌باوری کشانده شده‌اند (که خود ناشی از بحران باورهای دینی و فروشکستن ایمان‌گرایی به دین و آموزه‌های دینی و فقدان جایگزینی مناسب معرفتی بجای آن است) ولی سمت و سوی اصلی ایمان‌زدایی بسوی مسیله‌یابی زمینی و چاره‌یابی این مسایل در مکان و زمان مشخص سوق یافته است.

نسل دینی جای خود را به نسلی بی دین داده و می‌دهد. همانطور که نسل و کوهورت دهه‌های پس از انقلاب بدلیل ناکامی از شعارها و مطالبات انقلاب ۵۷ از نظام اسلامی روی‌گردان شده‌اند، بهمین میزان نیز نسل جدید از دینمداری گریزان شده و حتی در زندگی روزمره نیز از مناسک و آیین‌های اجتماعی و فرهنگی دینی پیروی نمی‌کنند. فروپاشی ارزش‌ها و هنجارهای دینی از حجاب تا اخلاق فردی و اجتماعی در مضامین و چارچوب‌های دینی بسود مضامین برابرخواهانه انسانی رنگ باخته است. نسل‌های جوان و نوجوان و کودکان امروز بعنوان بزرگسالان آینده نزدیک، هیچ آموزه دینی را برنمی‌تابند. در بهترین حالت خداباوری همچنان باقی‌مانده و دین و دستگاه سودجوی دین بعنوان صنعت فکری و نهاد کسب و کار رهبران دینی رو به ورشکستگی نهاده است. به بیان دیگر دین‌نداری مقابل دین‌مداری بسرعت درحال جابجایی است.

نهاد اجتماعی دین رو به مرگ است. با مرگ رهبران دینی استبداد دینی، منابع دینی نیز از درون تهی شده‌اند. با شکست متولیان دین که همواره مدعی پاسداری ا مکتب دین و تجارت آن بوده‌اند اینک با فساد، دروغ، زور، خیانت به میهن و باورهای تاریخی و دیرین مردم، نابودسازی ساختارها و نهادهای دیگر اجتماعی از خانواده تا سیاست، و از آموزش تا نهاد قضایی سبب ساز مرگ نهاد دین شده‌اند. در چنین بستری هر تغییری ناظر و خواهان تغییراتی است که بر پایه ایده‌ها، روش‌ها و سازوکارهای غیردینی به اداره امور جامعه بپردازد. اینهمه گواه اینست که اصلاح‌طلبی دینی یا باورهای ملی و دینمدار نقش‌بسیار اندکی در تامین نیازهای تغییر بزرگ پس از مرگ استبداد دینی خواهند داشت.

سخن پایانی اینکه تز و ایده مذهب علیه مذهب که روزگاری شریعتی بدان استناد می‌کرد و خود نیز در این چنبره فروافتاد، جامه عمل پوشیده و حاکمیت دین، نهاد دین را از درون به تباهی و نیستی کشاند. چنین دستاوردی اگرچه از سوی اسلام‌گرایان حاکم بر قدرت معطوف به هدف نبود ولی دستاورد درخشانی داشته و دارد که تا دهه‌های طولانی کسی از مرزوبوم و فرهنگ ایرانی با شمول همه گروه‌ها و اقشار قومی، مذهبی، سنی و جنسی مطالبه دینی و دین‌باور نخواهند داشت. بدین‌سان می‌توانم این گزاره را چنین قوام ببخشم که مرگ مستبد، مرگ استبداد به مرگ باورها و آموزه‌های دینی منجر خواهد شد.

پیوند قسمت دوم
سنجشگری مسایل اجتماعی ایران
https://hottg.com/alitayefi1

منابع:

The Sociology of TimeGet access
Eviatar Zerubavel

https://shorturl.at/GRWX1

https://shorturl.at/wCHOR

https://shorturl.at/bgk28

https://link.springer.com/book/10.1007/978-3-030-83289-6


>>Click here to continue<<

علی طایفی (سنجشگری مسايل اجتماعی ايران)






Share with your best friend
VIEW MORE

United States America Popular Telegram Group (US)