Channel: آفرینش
#اطلاعیه
#فراخوان_داستان_جهت_انتشار_در_سایت
فصلنامه ماهگرفتگی در نظر دارد آثار شما را در قالب داستان کوتاه پس از تایید دبیر داستان به صورت متناوب جهت معرفی در سایت خانهجهانی ماهگرفتگان منتشر نماید.
داستاننویسان عزیز میتوانند جهت انتشار آثار خود با موضوع آزاد از طریق ارسال موارد زیر به دبیر داستان فصلنامه ماهگرفتگی سرکار خانم سودابه استقلال اقدام نمایند.
_ یک قطعه عکس نویسنده
_ یک داستانکوتاه در قالب ورد
آیدی دبیر داستان فصلنامه ماهگرفتگی:👇
https://hottg.com/s54_est
لینک اطلاعیه در سایت خانهجهانی ماهگرفتگان:
https://mahgereftegi.com/1964/
#داستان
#موضوع_آزاد
#دبیر_داستان
#سودابه_استقلال
#فصلنامه_مطالعاتی_انتقادی_ماهگرفتگی
#خانه_جهانی_ماه_گرفتگان
#آفرینش
@afarineshdastan
@afarineshdastan
#فراخوان_داستان_جهت_انتشار_در_سایت
فصلنامه ماهگرفتگی در نظر دارد آثار شما را در قالب داستان کوتاه پس از تایید دبیر داستان به صورت متناوب جهت معرفی در سایت خانهجهانی ماهگرفتگان منتشر نماید.
داستاننویسان عزیز میتوانند جهت انتشار آثار خود با موضوع آزاد از طریق ارسال موارد زیر به دبیر داستان فصلنامه ماهگرفتگی سرکار خانم سودابه استقلال اقدام نمایند.
_ یک قطعه عکس نویسنده
_ یک داستانکوتاه در قالب ورد
آیدی دبیر داستان فصلنامه ماهگرفتگی:👇
https://hottg.com/s54_est
لینک اطلاعیه در سایت خانهجهانی ماهگرفتگان:
https://mahgereftegi.com/1964/
#داستان
#موضوع_آزاد
#دبیر_داستان
#سودابه_استقلال
#فصلنامه_مطالعاتی_انتقادی_ماهگرفتگی
#خانه_جهانی_ماه_گرفتگان
#آفرینش
@afarineshdastan
@afarineshdastan
Forwarded from صدای داستان | sedayedastan (Fariba Chalabiyani)
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🔻فیلم کوتاهی از #ناهید_شمس تاثیر گرفته از رمان #من_در_پرانتز اثر #فریبا_صدیقیم
@sedayehdastan
📌 ممنون که با ما همراهید.
@sedayehdastan
📌 ممنون که با ما همراهید.
سنگ مزار فردوسی در حدود سالهای ۱۳۱۵ خورشیدی
این عکس را باستانشناس مشهور آلمان، ارنست هرتسفلد زمانی که به همراه آندره گدار، رئیس اداره باستانشناسی به توس رفته بود، برداشته است.
ارنست هرتسفلد همان باستانشناسی است که برای نخستین بار تختجمشید را مورد کاوشهای باستانشناسی قرار داد و بخش وسیعی از آن را از زیر خاک بیرون کشید.
(خاطرات ارنست هرتسفیلد)
(انتشارات اساطیر )
#آفرینش
@afarineshdastan
@afarineshdastan
این عکس را باستانشناس مشهور آلمان، ارنست هرتسفلد زمانی که به همراه آندره گدار، رئیس اداره باستانشناسی به توس رفته بود، برداشته است.
ارنست هرتسفلد همان باستانشناسی است که برای نخستین بار تختجمشید را مورد کاوشهای باستانشناسی قرار داد و بخش وسیعی از آن را از زیر خاک بیرون کشید.
(خاطرات ارنست هرتسفیلد)
(انتشارات اساطیر )
#آفرینش
@afarineshdastan
@afarineshdastan
اکنون من آن خاطره را میجویم و به آن خیره میشوم و فکر میکنم که فریبی بیش نبوده و در پسِ آن خداحافظیِ معمولی، جدایی ابدی نهفته بود.
خورخه لوئیس بورخس
#آفرینش
@afarineshdastan
@afarineshdastan
خورخه لوئیس بورخس
#آفرینش
@afarineshdastan
@afarineshdastan
Forwarded from Nostalgia (Hesam F.)
Kiumars Pourahmad [email protected]
969.4 KB
📗 بر آجُر فرشِ حیات
مجموعه داستانی از کیومرث پوراحمد | نشر مهری
✍🏼 از حدود چهل سال پیش، تقریباً هر سال برای شماره نوروزیِ ماهنامۀ سینمایی «فیلم » ) که حالا شده است «فیلم امروز »( بهاریه می نوشته ام. گاه
فکر میکردم، بعضی از این بهاریه ها قصه است. قصه های کوتاه. اگر اساتید قصه نویسی اینها را قصه نمی دانند پیشاپیش از آنها و تاریخچۀ قصه نویسی پوزش می خواهم. ولی به هرحال جوانی ست و هزار آرزو... (از پیشگفتار کتاب)
#ادبیات_داستانی
#دانلود_کتاب
https://hottg.com/nostalgiq
مجموعه داستانی از کیومرث پوراحمد | نشر مهری
✍🏼 از حدود چهل سال پیش، تقریباً هر سال برای شماره نوروزیِ ماهنامۀ سینمایی «فیلم » ) که حالا شده است «فیلم امروز »( بهاریه می نوشته ام. گاه
فکر میکردم، بعضی از این بهاریه ها قصه است. قصه های کوتاه. اگر اساتید قصه نویسی اینها را قصه نمی دانند پیشاپیش از آنها و تاریخچۀ قصه نویسی پوزش می خواهم. ولی به هرحال جوانی ست و هزار آرزو... (از پیشگفتار کتاب)
#ادبیات_داستانی
#دانلود_کتاب
https://hottg.com/nostalgiq
رسالتِ فلسفه از نگرش دلوز
هنگامی که کسی میپرسد فلسفه به چه کار میآید، پاسخ باید ستیزهجویانه باشد؛ چرا که پرسش، کنایهآمیز و نیشدار است. فلسفه نه به دولت خدمت میکند و نه به کلیسا، که هر دو دغدغههای دیگری دارند. فلسفه به خدمت هیچ قوهی مستقری در نمیآید.
کارِ فلسفه ناراحت کردن است. فلسفهای که هیچکس را ناراحت نکند و با هیچکس ضدیت نورزد فلسفه نیست. کار فلسفه آزردنِ حماقت است.
فلسفه حماقت را بهچیزی شرمآور تبدیل میکند. فلسفه کاربردی ندارد جز افشا کردن پستیهای اندیشه در تمامی اشکالش.
#ژیل_دلوز / نیچه و فلسفه
#ادبیات #فلسفه #آفرینش 👇
@afarineshdastan
@afarineshdastan
هنگامی که کسی میپرسد فلسفه به چه کار میآید، پاسخ باید ستیزهجویانه باشد؛ چرا که پرسش، کنایهآمیز و نیشدار است. فلسفه نه به دولت خدمت میکند و نه به کلیسا، که هر دو دغدغههای دیگری دارند. فلسفه به خدمت هیچ قوهی مستقری در نمیآید.
کارِ فلسفه ناراحت کردن است. فلسفهای که هیچکس را ناراحت نکند و با هیچکس ضدیت نورزد فلسفه نیست. کار فلسفه آزردنِ حماقت است.
فلسفه حماقت را بهچیزی شرمآور تبدیل میکند. فلسفه کاربردی ندارد جز افشا کردن پستیهای اندیشه در تمامی اشکالش.
#ژیل_دلوز / نیچه و فلسفه
#ادبیات #فلسفه #آفرینش 👇
@afarineshdastan
@afarineshdastan
چه بسیار جنایتها فقط برای این روی داده که عامل آنها قادر به تحمل قصور خویش نبوده است .
#سقوط
#آلبر_کامو
#آفرینش
@afarineshdastan
@afarineshdastan
#سقوط
#آلبر_کامو
#آفرینش
@afarineshdastan
@afarineshdastan
Forwarded from انجمن داستان سیمرغ نیشابور (Mostafa Bayan)
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
Forwarded from Farideh Marzock
تاریخ اندیشه سیاسی در غرب.pdf
2.5 MB
.
«من به دقت کوشیدهام که اعمالِ انسانی را مسخره نکنم، و نسبت به آنها اظهارِ تأسف یا انزجار نکنم، بلکه آنها را بفهمم؛
به همین دلیل شورهایی مثل عشق، نفرت، خشم، حسد، شهرتطلبی، دلسوزی و دیگر تشویشهای ذهن را، نه به عنوان پلیدی و نقص در طبیعتِ انسان، بلکه به عنوان خصیصههای آن مینگرم.
این خصیصهها همانقدر به طبیعتِ ذهن مربوطاند، که گرما، سرما، طوفان، رعد و غیره به طبیعتِ جَو مربوطاند؛
هرچند برخی از این پدیدهها آزاردهنده باشند، با این وجود ضروریاند، و علتهای معینی دارند؛
به وسیلهی همین علتهاست که ما میکوشیم تا طبیعتشان را بفهمیم، و ذهن از دیدنِ درستِ آنها همانقدر لذت میبرد که آنها را همچون برتریهای حواس بیانگارد.».......
رساله سیاسی،
#باروخ_اسپینوزا ؛ فصل اول، پیشگفتار
#آفرینش
@afarineshdastan
@afarineshdastan
«من به دقت کوشیدهام که اعمالِ انسانی را مسخره نکنم، و نسبت به آنها اظهارِ تأسف یا انزجار نکنم، بلکه آنها را بفهمم؛
به همین دلیل شورهایی مثل عشق، نفرت، خشم، حسد، شهرتطلبی، دلسوزی و دیگر تشویشهای ذهن را، نه به عنوان پلیدی و نقص در طبیعتِ انسان، بلکه به عنوان خصیصههای آن مینگرم.
این خصیصهها همانقدر به طبیعتِ ذهن مربوطاند، که گرما، سرما، طوفان، رعد و غیره به طبیعتِ جَو مربوطاند؛
هرچند برخی از این پدیدهها آزاردهنده باشند، با این وجود ضروریاند، و علتهای معینی دارند؛
به وسیلهی همین علتهاست که ما میکوشیم تا طبیعتشان را بفهمیم، و ذهن از دیدنِ درستِ آنها همانقدر لذت میبرد که آنها را همچون برتریهای حواس بیانگارد.».......
رساله سیاسی،
#باروخ_اسپینوزا ؛ فصل اول، پیشگفتار
#آفرینش
@afarineshdastan
@afarineshdastan
کسانی که بیپروا وشجاع بودند
پیش از آنکه بتوانند ژن خودرا
به نسل بعدی منتقل کنند
کشته میشدند.
باقی افراد، یعنی ترسوهاو
ملاحظهکارها، زنده ماندند؛
مانوادگان آنها هستیم!
👤 رالف دوبلی
#آفرینش 👇
@afarineshdastan
@afarineshdastan
پیش از آنکه بتوانند ژن خودرا
به نسل بعدی منتقل کنند
کشته میشدند.
باقی افراد، یعنی ترسوهاو
ملاحظهکارها، زنده ماندند؛
مانوادگان آنها هستیم!
👤 رالف دوبلی
#آفرینش 👇
@afarineshdastan
@afarineshdastan
▪️ما جز با رعیتِ خود دیگر با کسی جنگ نداریم
آن مرحوم [آقا شیخعلی] گفت میتوانم کالسکهای اختراع کنم که او را كوک كنند يک فرسخ راه را طی کند، آنوقت چند دقیقه بایستد از چهار طرف درهای آن باز شود، از هر طرفی چند گلوله توپ خالی شود، آن وقت درهای آن بسته شود و به مکان خود برگردد، لكن اظهارِ این صنعت وقتی خواهد بود که پادشاه تهیّهٔ قشون خود را دیده و متقبّل شود که با یکی از دول دشمن جنگ کند، لااقل شهرهای ایران را پس بگیرد. ناصرالدّینشاه گفت ما جز با رعیتِ خود دیگر با کسی جنگ نداریم و به اندازهٔ آنها هم توپ داریم.
لذا دماغ آن مرحوم سوخته و رفت در مازندران و در آنجا مشغول رعیتی و زراعت شد...
تاریخ بیداری ایرانیان، ناظمالاسلام کرمانی، به اهتمام علیاکبر سعیدی سیرجانی، بخش اوّل، ص ۱۴۷
@Jahan_Eshraghi
#آفرینش
@afarineshdastan
@afarineshdastan
آن مرحوم [آقا شیخعلی] گفت میتوانم کالسکهای اختراع کنم که او را كوک كنند يک فرسخ راه را طی کند، آنوقت چند دقیقه بایستد از چهار طرف درهای آن باز شود، از هر طرفی چند گلوله توپ خالی شود، آن وقت درهای آن بسته شود و به مکان خود برگردد، لكن اظهارِ این صنعت وقتی خواهد بود که پادشاه تهیّهٔ قشون خود را دیده و متقبّل شود که با یکی از دول دشمن جنگ کند، لااقل شهرهای ایران را پس بگیرد. ناصرالدّینشاه گفت ما جز با رعیتِ خود دیگر با کسی جنگ نداریم و به اندازهٔ آنها هم توپ داریم.
لذا دماغ آن مرحوم سوخته و رفت در مازندران و در آنجا مشغول رعیتی و زراعت شد...
تاریخ بیداری ایرانیان، ناظمالاسلام کرمانی، به اهتمام علیاکبر سعیدی سیرجانی، بخش اوّل، ص ۱۴۷
@Jahan_Eshraghi
#آفرینش
@afarineshdastan
@afarineshdastan
بهتر آنست که انسان در جوانی کمی رنج بکشد ، زیرا اگر شخصی تلخی زندگی را به تجربه درنیابد ، شخصیتش قوام نخواهد یافت.
کسی که در زمان تیرهروزی خسته و نومید شود ، هیچ ارزشی ندارد.
هاگاکوره (کتاب سامورایی)
#آفرينش
@afarineshdastan
@afarineshdastan
کسی که در زمان تیرهروزی خسته و نومید شود ، هیچ ارزشی ندارد.
هاگاکوره (کتاب سامورایی)
#آفرينش
@afarineshdastan
@afarineshdastan
Forwarded from fariba chalabiyani
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔻#مارسل_پروست
▪️در جستجوی زمان از دست رفته!
🎙️ترجمه و صدا : دکتر ایمان فانی
#فلسفه
#ادبیات
@fariba_chalabiyani
▪️در جستجوی زمان از دست رفته!
🎙️ترجمه و صدا : دکتر ایمان فانی
#فلسفه
#ادبیات
@fariba_chalabiyani
🎋▪ ۲۷ فروردین سالروز درگذشت فرزند شریف اصفهان ، ادیب ، شاعر و از پایه گذاران شورای کتاب کودک بانو #پروین_دولت_آبادی می باشد
🔸 یادش گرامی
#آفرینش
@afarineshdastan
@afarineshdastan
🔸 یادش گرامی
#آفرینش
@afarineshdastan
@afarineshdastan
▪️بخواه جام و شرابی به خاک آدم ریز
جرعهریزی بر خاک از آیینهای دینی مغان زرتشتی و مهری در شمار است. غرض از جرعهفشانی یکی سیراب کردن طبیعت است و دیگر شاد کردن روان مردگان که هم امروز در میان زرتشتیان ایران برجاست. چنانکه در آیین کشتی بستن (کمر بستن) به هنگام پیمانبندی و گرویدن به دین زرتشتی، کودکان و نوجوانان را یک پیمانه شراب مینوشانند. این پیمانهها را در یزد «روزین» (روشن) و در کرمان «رویین» میخوانند. جرعهریزی بر یاد رفتگان همچنان در میان زرتشتیان به گونهای برجاست...
پس در میان مغان، جرعهفشانی یک آیین دینی است و انگیزهاش شادی بخشیدن به روان رفتگان است. چنانکه تا نیمههای دوران صفوی، زرتشتیان مردگانشان را با ساز و آواز و پایکوبی به دخمه میسپردند. بهویژه که در این دین مویه و زاری برای درگذشتگان از گناهان بزرگ در شمار است. در متون دینی، از جمله در «صد در بندهشن» آمده است: «شما را مویه نشاید.» در اینباره، ویدنگرن نوشت: یکی از شگفتانگیزترین مشخصات دین زرتشت منع سوگواری است که اهریمنی میداند. آبشخور بادهنوشی به شادی روان مردگان نیز از همین روست.
نیازی به واگفتن نیست که مویه و سوگواری در نزد بیشترین فقها و بزرگان اسلام خوشایند و پسندیده است، بهویژه در نزد اهل تشیع. چنانکه خنده را نکوهیدهاند و خوردن خوراک را به گورستان گناه برشمردهاند. به مثل در روضاتالجنان آمده است: «مکروه است در گورستان خنده کردن، طعام خوردن، چه مقرّر است که آنجا محل حزن و اندوه است.» اما در کشالهٔ تاریخ، گاه افتاد که بزرگان و اهل دانش به این احکام پشت کرده باشند. چنانکه بیهقی گزارش کرد: پسر عمرولیث «فرمان یافت» یعنی درگذشت. بزرگان گرد آمدند. امیر گفت: «بدانید مرگ حق است... جزع و گریستن دیوانگی باشد و کار زنان! به خانهها باز روید و بر عادت میباشید و شاد میزیید که پادشاهان را سوگ داشتن محال باشد. حاضران دعا کردند و بازگشتند.» آنگاه وکیل را فرمود: «برو مهمانی بزرگ بساز و سه هزار بره و آنچه با آن رود و شراب و آلت آن و مطربان... که فردا بارعام خواهد بود. آگاه کن لشکر و رعایا را از شریف و وضیع.» بیهقی هم [در] داستان بر دار شدن حسنک وزیر نوشت: «چون حسنک را بدیدیم، همگان متحیر شدیم و من از حال بشدم و بوسهل زوزنی بخندید و از اتّفاق شراب در دست داشت، به بوستان ریخت.»...
در جای دیگر حافظ گفت:
اگر شراب خوری جرعهای فکن بر خاک
از آن گناه که نفعی رسد به غیر چه باک
نیز
ساغری نوش کن و جرعه به افلاک فشان
چند و چند از غم ایام جگر خون باشی
نیز از جرعهنوشی به نام گذشتگان یاد میکند:
بیفشان جرعهای بر خاک و حال اهل شوکت بین
که از جمشید و کیخسرو فراوان داستان دارد
در جرعهریزی شاه از جام مرصع به خاک هم سرود:
از جرعهٔ تو خاک زمین درّ و لعل یافت
بیچاره من که پیش تو از جرعه کمترم
در بیتی که خواهد آمد بهجای شراب، گلاب نوشتهاند. علی دشتی، چهبسا به حق، خرده گرفت که اگر بخواهند گلاب بر خاک بریزند چرا دیگر ساقی را بخواهند. «ساقی شراب دارد نه گلاب.» دیگر اینکه گلابدان داریم، امّا جام گلاب نمیشناسم. به هر رو، دل به دریا زدیم و با تکیه بر گفت دشتی، در غزل حافظ شراب را بر جای گلاب نشاندیم:
فرشته عشق نداند که چیست ای ساقی
بخواه جام و شرابی به خاک آدم ریز
حافظ
خنیاگری، می و شادی
هما ناطق، نشر شرکت کتاب، چاپ دوم ۱۳۸۳، بخشهایی از ص ۲۷۰-۲۷۶
@Jahan_Eshraghi
#آفرینش
@afarineshdastan
@afarineshdastan
جرعهریزی بر خاک از آیینهای دینی مغان زرتشتی و مهری در شمار است. غرض از جرعهفشانی یکی سیراب کردن طبیعت است و دیگر شاد کردن روان مردگان که هم امروز در میان زرتشتیان ایران برجاست. چنانکه در آیین کشتی بستن (کمر بستن) به هنگام پیمانبندی و گرویدن به دین زرتشتی، کودکان و نوجوانان را یک پیمانه شراب مینوشانند. این پیمانهها را در یزد «روزین» (روشن) و در کرمان «رویین» میخوانند. جرعهریزی بر یاد رفتگان همچنان در میان زرتشتیان به گونهای برجاست...
پس در میان مغان، جرعهفشانی یک آیین دینی است و انگیزهاش شادی بخشیدن به روان رفتگان است. چنانکه تا نیمههای دوران صفوی، زرتشتیان مردگانشان را با ساز و آواز و پایکوبی به دخمه میسپردند. بهویژه که در این دین مویه و زاری برای درگذشتگان از گناهان بزرگ در شمار است. در متون دینی، از جمله در «صد در بندهشن» آمده است: «شما را مویه نشاید.» در اینباره، ویدنگرن نوشت: یکی از شگفتانگیزترین مشخصات دین زرتشت منع سوگواری است که اهریمنی میداند. آبشخور بادهنوشی به شادی روان مردگان نیز از همین روست.
نیازی به واگفتن نیست که مویه و سوگواری در نزد بیشترین فقها و بزرگان اسلام خوشایند و پسندیده است، بهویژه در نزد اهل تشیع. چنانکه خنده را نکوهیدهاند و خوردن خوراک را به گورستان گناه برشمردهاند. به مثل در روضاتالجنان آمده است: «مکروه است در گورستان خنده کردن، طعام خوردن، چه مقرّر است که آنجا محل حزن و اندوه است.» اما در کشالهٔ تاریخ، گاه افتاد که بزرگان و اهل دانش به این احکام پشت کرده باشند. چنانکه بیهقی گزارش کرد: پسر عمرولیث «فرمان یافت» یعنی درگذشت. بزرگان گرد آمدند. امیر گفت: «بدانید مرگ حق است... جزع و گریستن دیوانگی باشد و کار زنان! به خانهها باز روید و بر عادت میباشید و شاد میزیید که پادشاهان را سوگ داشتن محال باشد. حاضران دعا کردند و بازگشتند.» آنگاه وکیل را فرمود: «برو مهمانی بزرگ بساز و سه هزار بره و آنچه با آن رود و شراب و آلت آن و مطربان... که فردا بارعام خواهد بود. آگاه کن لشکر و رعایا را از شریف و وضیع.» بیهقی هم [در] داستان بر دار شدن حسنک وزیر نوشت: «چون حسنک را بدیدیم، همگان متحیر شدیم و من از حال بشدم و بوسهل زوزنی بخندید و از اتّفاق شراب در دست داشت، به بوستان ریخت.»...
در جای دیگر حافظ گفت:
اگر شراب خوری جرعهای فکن بر خاک
از آن گناه که نفعی رسد به غیر چه باک
نیز
ساغری نوش کن و جرعه به افلاک فشان
چند و چند از غم ایام جگر خون باشی
نیز از جرعهنوشی به نام گذشتگان یاد میکند:
بیفشان جرعهای بر خاک و حال اهل شوکت بین
که از جمشید و کیخسرو فراوان داستان دارد
در جرعهریزی شاه از جام مرصع به خاک هم سرود:
از جرعهٔ تو خاک زمین درّ و لعل یافت
بیچاره من که پیش تو از جرعه کمترم
در بیتی که خواهد آمد بهجای شراب، گلاب نوشتهاند. علی دشتی، چهبسا به حق، خرده گرفت که اگر بخواهند گلاب بر خاک بریزند چرا دیگر ساقی را بخواهند. «ساقی شراب دارد نه گلاب.» دیگر اینکه گلابدان داریم، امّا جام گلاب نمیشناسم. به هر رو، دل به دریا زدیم و با تکیه بر گفت دشتی، در غزل حافظ شراب را بر جای گلاب نشاندیم:
فرشته عشق نداند که چیست ای ساقی
بخواه جام و شرابی به خاک آدم ریز
حافظ
خنیاگری، می و شادی
هما ناطق، نشر شرکت کتاب، چاپ دوم ۱۳۸۳، بخشهایی از ص ۲۷۰-۲۷۶
@Jahan_Eshraghi
#آفرینش
@afarineshdastan
@afarineshdastan
Forwarded from سینما.ادبیات.فلسفه
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
شاید کمتر فیلمی مثل "شرم" (۱۹۶۸) ساخته ی اینگمار برگمان، به گونه ای عریان و تاثیرگذار اثرات ویرانگر و عمیق جنگ را بر زندگی و روح و روان انسان ها به نمایش گذاشته باشد. سکانس تکان دهنده ی قایق پناهجویان در دریا، چکیده ای است از تمام مصائب و تبعاتی که جنگ به دنبال دارد. تصاویر این سکانس و سایر رویدادهای فیلم پس از گذشت بیش از نیم قرن از ساخته شدن آن همچنان در دنیای امروز به اشکال گوناگون تکرار می شود :
جنگی که زندگی یک زوج نوازنده( با بازی ماکس فون سیدو در نقش یان و لیو اولمان در نقش اوا) را تحت الشعاع قرار می دهد: وادار کردن آنها به مصاحبه و اعترافات تلویزیونی توسط اشغالگران، فشار و رخنه ی مقامات به زندگی خصوصی شان ، نابودی خانه و کاشانه و روابط عاطفی آن دو ، و سرانجام مهاجرت با قایق به سوی ساحل امنی که دیگر وجود ندارد.
دیدن دوباره شاهکار برگمان به ما یادآوری می کند هیچیک از طرف های درگیر از آثار مخرب جنگ در امان نیستند. شرم از انسان بودن حاصل حقیقی هر جنگی است.
#اینگمار_برگمان
#شرم
#علی_حاتم
جنگی که زندگی یک زوج نوازنده( با بازی ماکس فون سیدو در نقش یان و لیو اولمان در نقش اوا) را تحت الشعاع قرار می دهد: وادار کردن آنها به مصاحبه و اعترافات تلویزیونی توسط اشغالگران، فشار و رخنه ی مقامات به زندگی خصوصی شان ، نابودی خانه و کاشانه و روابط عاطفی آن دو ، و سرانجام مهاجرت با قایق به سوی ساحل امنی که دیگر وجود ندارد.
دیدن دوباره شاهکار برگمان به ما یادآوری می کند هیچیک از طرف های درگیر از آثار مخرب جنگ در امان نیستند. شرم از انسان بودن حاصل حقیقی هر جنگی است.
#اینگمار_برگمان
#شرم
#علی_حاتم
«ناراحتی فکر غصهآوری است که از وقتی آدم از خواب بیدار میشود به سر آدم میزند و تمام روز توی کلهی آدم میماند. ناراحتی هرکاری میکند تا سرانجام بتواند به اتاقها راه پیدا کند: با باد جفت میشود میان برگها میرود و یا با اسب چهارنعل روی آواز پرندگان میتازد و و تمام طول سیمها را طی میکند.»
ـــ تیستو سبزانگشتی | موریس دروئون
لیلی گلستان
سازمان انتشارات کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان
.
@ofoblivion
#آفرینش
@afarineshdastan
@afarineshdastan
ـــ تیستو سبزانگشتی | موریس دروئون
لیلی گلستان
سازمان انتشارات کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان
.
@ofoblivion
#آفرینش
@afarineshdastan
@afarineshdastan
فراخوان جایزه مهرگان ادب
دورههای بیستوسوم و بیستوچهارم
رمان و مجموعه داستان فارسی
https://hottg.com/mehreganprize_fa
#آفرینش
@afarineshdastan
@afarineshdastan
دورههای بیستوسوم و بیستوچهارم
رمان و مجموعه داستان فارسی
https://hottg.com/mehreganprize_fa
#آفرینش
@afarineshdastan
@afarineshdastan
HTML Embed Code: