TG Telegram Group & Channel
عرفان و خودشناسی | United States America (US)
Create: Update:

🌿🌿🌿🌿🌿🌿

شرح جامع مثنوی معنوی - دفتر اول - داستانِ آن پادشاهِ جُهود که نصرانیان می کُشت از بهرِ تعصّب

قسمت قبلی

(592) گر امینم، مُتَّهَم نَبوَد امین
گـــر بگویم آسمان را، مـــــن زمین


اگر مرا امین میدانید نباید امین را متّهم کنید. فرضاً اگر من آسمان را زمین بنامم یا به تعبیر معروف «اگر گفتم ماست سیاه است» باید حرف مرا تصدیق کنید و تابع من شوید.

(593) گر کمالم، با کمال اِنکار چیست؟
ور، نیَم، ایــن زحـــــمت و آزار چیست؟


اگر من آدم با کمالی هستم، پس انکار کردن انسان کامل برای چیست؟ یعنی چرا حرف مرا نمی پذیرید؟! و اگر اهل کمال نیستم پس این همه زحمت و آزار برای چیست؟!

(594) من نخواهم شد از این خلوت، برون
ز آنـــــکه مـــــشغولــــم به احـــــوالِ درون


من (وزیر) از خلوتگاه خود بیرون نمی آیم، زیرا که به احوالِ درونم مشغولم.

اعتراضِ مریدان، بر خلوتِ وزیر

(595) جمله گفتند: ای وزیر! انکار نیست
گفتِ مـــــا چـــــون گـــــفتنِ اَغیار نیست


مریدان عیسوی جملگی گفتند: ای وزیر! ما تو را انکار نمی کنیم. حرف ما همچون حرفِ بیگانگان نیست.

(596) اشک دیده است از فِراقِ تو، دَوان
آه آه اســـــت از مـــــیانِ جـــــان، روان


ای وزیر از فراق تو اشک از چشممان روان است. یعنی دیدگانمان میگرید و مرتباً آه آه جگرسوز از جانمان بر می آید.

(597) طفل، با دایه نه استیزد، ولیک
گِـــــریَد او، گـــــرچه نه بد داند نه نیک


به عنوان مثال، طفل وقتی گریه می کند. قصدش ستیز با دایه اش نیست، بلکه او از روی غریزه طبیعی بوسیلهٔ گریه مقاصد خود را بازگو می کند. مثلاً میگوید دلم درد میکند، یا جایم خیس شده است، یا گرسنه ام و امثال اینها.

(598) ما چو چنگیم و، تو زخمه میزنی
زاری از ما نَـــــی، تـــــو زاری مـــــی کنی


این بیت و ابیات بعدی کلام مولاناست که بر سبیل مناجات با حضرت حق گفته آمده است و حاوی نغزترین نکات در زمینۀفنای افعالی است و آن یکی از مراتب فناء است. و مراد اینست که سالک به مرتبه ای از کشف برسد که هیچ فعلی را به خود نسبت ندهد و همۀ افعال و احوال را از حق تعالی بداند. این مرتبه را فنای افعالی گویند. این ابیات ضمناً مطابق است با آرام این عربی و حکمت نوافلاطونی.
معنی بیت: ما بندگان همچون چنگ هستیم و تویی که به چنگ زخمه میزنی و ناله آن را پدید می آوری. هر ناله ای که از ما بر میخیزد از ما نیست بلکه از زخمه قدرت و مشیّت تو است.

(599) ما چو ناییم و نوا در ما ز توست
ما چـــــو کوهیم و صــــدا در ما ز توست


ما همچون «نی» هستیم و نوایی که ما داریم همه از تو است. و ما همچون کوه هستیم که هر صدایی در ما طنین می افکند از تو است.

(600) ما چو شطر نجیم اندر بُرد و مات
برد و مات ما ز توست ای خـــــوش صفات


ما همچون شطرنج هستیم که برد و باختی که روی آن صورت میگیرد از شطرنج بازان است نه از صفحه و مُهره های شطرنج.

🌿🌿🌿🌿🌿🌿

🌿🌿🌿🌿🌿🌿

شرح جامع مثنوی معنوی - دفتر اول - داستانِ آن پادشاهِ جُهود که نصرانیان می کُشت از بهرِ تعصّب

قسمت قبلی

(592) گر امینم، مُتَّهَم نَبوَد امین
گـــر بگویم آسمان را، مـــــن زمین


اگر مرا امین میدانید نباید امین را متّهم کنید. فرضاً اگر من آسمان را زمین بنامم یا به تعبیر معروف «اگر گفتم ماست سیاه است» باید حرف مرا تصدیق کنید و تابع من شوید.

(593) گر کمالم، با کمال اِنکار چیست؟
ور، نیَم، ایــن زحـــــمت و آزار چیست؟


اگر من آدم با کمالی هستم، پس انکار کردن انسان کامل برای چیست؟ یعنی چرا حرف مرا نمی پذیرید؟! و اگر اهل کمال نیستم پس این همه زحمت و آزار برای چیست؟!

(594) من نخواهم شد از این خلوت، برون
ز آنـــــکه مـــــشغولــــم به احـــــوالِ درون


من (وزیر) از خلوتگاه خود بیرون نمی آیم، زیرا که به احوالِ درونم مشغولم.

اعتراضِ مریدان، بر خلوتِ وزیر

(595) جمله گفتند: ای وزیر! انکار نیست
گفتِ مـــــا چـــــون گـــــفتنِ اَغیار نیست


مریدان عیسوی جملگی گفتند: ای وزیر! ما تو را انکار نمی کنیم. حرف ما همچون حرفِ بیگانگان نیست.

(596) اشک دیده است از فِراقِ تو، دَوان
آه آه اســـــت از مـــــیانِ جـــــان، روان


ای وزیر از فراق تو اشک از چشممان روان است. یعنی دیدگانمان میگرید و مرتباً آه آه جگرسوز از جانمان بر می آید.

(597) طفل، با دایه نه استیزد، ولیک
گِـــــریَد او، گـــــرچه نه بد داند نه نیک


به عنوان مثال، طفل وقتی گریه می کند. قصدش ستیز با دایه اش نیست، بلکه او از روی غریزه طبیعی بوسیلهٔ گریه مقاصد خود را بازگو می کند. مثلاً میگوید دلم درد میکند، یا جایم خیس شده است، یا گرسنه ام و امثال اینها.

(598) ما چو چنگیم و، تو زخمه میزنی
زاری از ما نَـــــی، تـــــو زاری مـــــی کنی


این بیت و ابیات بعدی کلام مولاناست که بر سبیل مناجات با حضرت حق گفته آمده است و حاوی نغزترین نکات در زمینۀفنای افعالی است و آن یکی از مراتب فناء است. و مراد اینست که سالک به مرتبه ای از کشف برسد که هیچ فعلی را به خود نسبت ندهد و همۀ افعال و احوال را از حق تعالی بداند. این مرتبه را فنای افعالی گویند. این ابیات ضمناً مطابق است با آرام این عربی و حکمت نوافلاطونی.
معنی بیت: ما بندگان همچون چنگ هستیم و تویی که به چنگ زخمه میزنی و ناله آن را پدید می آوری. هر ناله ای که از ما بر میخیزد از ما نیست بلکه از زخمه قدرت و مشیّت تو است.

(599) ما چو ناییم و نوا در ما ز توست
ما چـــــو کوهیم و صــــدا در ما ز توست


ما همچون «نی» هستیم و نوایی که ما داریم همه از تو است. و ما همچون کوه هستیم که هر صدایی در ما طنین می افکند از تو است.

(600) ما چو شطر نجیم اندر بُرد و مات
برد و مات ما ز توست ای خـــــوش صفات


ما همچون شطرنج هستیم که برد و باختی که روی آن صورت میگیرد از شطرنج بازان است نه از صفحه و مُهره های شطرنج.

🌿🌿🌿🌿🌿🌿


>>Click here to continue<<

عرفان و خودشناسی




Share with your best friend
VIEW MORE

United States America Popular Telegram Group (US)