#خواف، خلوتکده دلهای صاف (قسمت دوم)
سادگی هنوز هست. شاید زیباترین چیزی که در شهرهای کوچک و روستاها هنوز یافت میشود سادگی است. در این جغرافیا هنوز آدم به طینت اصلی خود نزدیک است و تکنولوژی نتوانسته تماماً آن را تغییر دهد. استاد موسیقی است. همهٔ کارهایش را رها کرده بود تا برنامههای بازدیدهای ما را تنظیم کند و تدارکات سفر ما را مهیا نماید، با لبخندی که از صورتش محو نمیشد. استاد ادبیات است و تاریخدانی اندیشمند، تمام روز پابهپای ما آمد تا برایمان بگوید چگونه پدید آمده است آثار تاریخی زیبایی که به دیدنشان برد ما را و نیز چه گذشته است بر آنها تا اکنون که در نگاه ما نشستهاند.
لباس چهلتکهٔ سپیدرنگ خوافی پوشیدم با جلیقهای مشکی، پاتاوههابی بسته بر ساق پاها و لُنکتِهای بر سر. همراه با استاد ورزیده رفتیم تا ما را به استاد توکلیرودی بسپارد به قصد گردشی پربار در پهنهٔ جغرافیای خواف برای سیر در تاریخ درخشان این سرزمین مهجور و بکر و اصیل.
استاد توکلی همراهمان شد. هنوز چاقسلامتی و تعارفات معمولمان تمام نشده بود که خود را در آستانهٔ بنایی دیدیم باقیمانده از دورهٔ تیموری و ایستاده در برابرمان، استوار. مدرسه غیاثیه «خَرگِرد». استاد توضیح دادند که خر همان خورشید است و گرد به معنای شهر و خرگرد یعنی شهر خورشید. خرگرد روزگاری چنان عظمتی داشته که خواجه نظامالملک در آن نظامیهای ساخته است. پساز آنکه این مدرسه در دورهٔ تیموریان از رونق افتاده و احتمالاً مخروبه شده، در دورهٔ تیموریان، غیاثالدین پیراحمد خوافی وزیر اندیشمندی از این دیار، مدرسه دیگری در مجاورت آن ساخته است که غیاثیه نامیده شده. بهگفتهٔ استاد توکلی خرابههای آن نظامیه تا سال ۱۳۷۰ خورشیدی در زیر تپهای از خاک وجود داشته است. در آن زمان محل آن تسطیح شده و بر جايش مسجدی بنا کردهاند.
استاد توکلی دربارهٔ غیاثیه سخنان بسیاری گفت که مناسب است سایتهای گردشگری و ادارهٔ میراث فرهنگی خواف آنها را بهصورت مدون و مصور همراه با اطلاعات گردشگری و تاریخی دربارهٔ سایر مکانهای مهم گردشگری این شهر منتشر کند؛ وظیفهای مهم که من اثری از آن در جستجوهای اینترنتیام نیافتم.
با اینحال نمیتوانم از شکوه ایوان بلند غیاثیه ننویسم که کاشیکاریها و کتیبههایش مسجد گوهرشاد را تداعی میکرد؛ البته آن مسجد هم در همین دوره ساخته شده و توسط یک معمار. و نیز نمیتوانم شگفتی خود را پنهان سازم از زیبایی رنگهای این کاشیها که پساز حدود ۷۰۰ سال همچنان پرجلا و تازه نگاهها را به مهمانی خود میخوانند. و نیز زیبایی شگفتانگیز و مینیاتوری مقرنسهای مسجد و مدرس این مدرسه که بهترتیب در سمت راست و چپ ایوان ورودی بنا شدهاند. توضیحات آقای باسلیقهٔ کارمند میراث فرهنگی و مسئول این بنای تاریخی نیز شگفتانگیز بود؛ دربارهٔ سیستم تهویه طبیعی بادگیر مدرس، اکوی تقویت صدا و نیز تعیین اوقات شرعی در آن شبستان زیبا براساس تابش نور خورشید در جایگاههای معینی؛ شیوهٔ مناسبی برای تعیین وقت را قبلاً برج رادکان نیز دیدهام.
آقای توکلی و آقای "باسلیقه" با شور و علاقه بسیار دربارهٔ آن بنای تاریخی و زیبا سخن میگفتند و ما را در شکوه و عظمت تاریخ آن بنا غرق میکردند. من به دیوارهای مستحکم و قطور و تزئینات ظریف و زیبای آن مدرسه نگاه میکردم و تمدنی عظیم را به تصور میآوردم که آنهمه را برای حدود ۱۰۰ نفر دانشجو آفریده و برپا کرده است. با خود میگفتم بیگمان علم و دانش در آن روزگار از چنان منزلتی برخوردار بوده که آنهمه شکوه و زیبایی را برای استاد و دانشجو میآفریده تا آنها در بهترین شرایط و بهرهمند از زیباترین محیط در آسایش و آرامشی کامل به تدریس و تحصیل بپردازند. و صدالبته شکوه و عظمت چنین بناهایی خود نشان از این دارد که دانش و دانشمند را جایگاهی بس رفیع بوده است در نزد حاکمان آن روزگار این دیار علمپرور.
ساعتی و بلکه بیشتر به تماشای طاقها و رواقها و مقرنسها و کاشیکاریها و جزئیات زیبا و تأثیرگذار آن بنا بودیم. بعد در حالی غیاثیه را ترک گفتیم که آن را قیاس کردم با بافت ناموزون و نامتجانس و نازیبای همهٔ بناهایی که در روزگار ما در اطراف آن بنای باشکوه ساخته شدهاند و افسوس خوردم که فرزندان خلفی نبودهایم برای بزرگانی که روزگارانی شکوه بسیار آفریدهاند در این سرزمین و ثابت کردهاند که در همین خاک و همین دیار چه توانمندیهای بسیار نهفته است منتظر دستانی پرتوان و افکاری بلند برای ساختن و آباد کردن.
#ثنایی_نژاد
🆔 @yek_harf_az_hezaran
>>Click here to continue<<