🔹️سفر به بهار در پاییز
(توضیح: در حال تدوین و تکمیل سفرنامههایم هستم. به این قسمت رسیدم. متناسب بود با حالوهوای این روزها؛ زیرا برعکس آنچه من در سفرم تجربه کردم، این روزها شروع پاییز است در استرالیا…)
نیمکرهٔ جنوبی، دنیای دیگریست. اگر چه به هنگام روز در آنجا هم آسمان همین رنگ است، اما در شب ستارگانی را میبینی و صورت فلکیهایی را که هرگز ندیدهای. از «دب اکبر» و «دب اصغر» خبری نیست و آسمان هم خالی از ستارهٔ شمال. خورشید هم حضور دیگری در آسمان آنجا دارد، وقتی بر سطح افق عمود بتابد و تابستان باشد، ما در نیمکرهٔ شمالی فصل زمستان را تجربه می کنیم و بالعکس. بر همین قرار، پاییز و بهار هم برخلاف یکدیگر در دو نیمکره رخ مینمایند. من بهعنوان یک هواشناس همواره آرزو داشتم این تفاوتها و تضادهای اقلیمی و نجومی را از نزدیک ببینم. اکنون خوشبخت بودم که این آرزو در یکی از بهترین لحظههای هواشناختی برآورده شده بود. ساعت شش صیح ۳۱ شهریور ۱۳۸۶ وقتی من از پلکان هواپیما در فرودگاه سیدنی پیاده میشدم، دقیقاً ساعت شش صبح بود و لحظهٔ طلوع آفتاب. خورشید را میدیدم که درست در شرقیترین نقطهٔ جغرافیایی سیدنی، بر لبهٔ اقیانوس هند، بوسه بر آب میزد تا آخرین روز زمستان نیمکرهٔ جنوبی را آغاز کرده و این نیمکره را در نقطهٔ اعتدال بهاری از مدار زمین به دور خورشید به بهار بسپارد.
لحظهای بر روی پلههای هواپیما درنگ کردم. لبخند رضایت عمیقی بر لبانم نشست. با همان لبخند و قلبی مسرور به خورشید سلام کردم و به سیدنی و کشور زیبای استرالیا.
به هنگام فرود هواپیما در فرودگاه، زمینهای اطراف شهر را دیده بودم که به سبزی نشسته بودند و باغها و بوستانهای بزرگ را که رنگ بهار گرفته بودند. من اما بهلحاظ روحی و تصورات درونیام چندان آمادگی تجربهٔ بهار را نداشتم. در درونم تابستانی گرم به انتها رسیده و پاییزی سرد و زرد سرک میکشید و رنگ و بوی بهاری با همه زیباییهایش سخت برایم عاریتی مینمود. آیا این دلیلی بود بر درونی و انتزاعی بودن زیباییهای عینی؟
#ثنایی_نژاد
🆔 @yek_harf_az_hezaran
>>Click here to continue<<