Warning: mkdir(): No space left on device in /var/www/hottg/post.php on line 59

Warning: file_put_contents(aCache/aDaily/2024-05-29/post/trrans/--): Failed to open stream: No such file or directory in /var/www/hottg/post.php on line 72
#پارت_یازده @🦋ͲᎡᎡᎪΝՏ🦋
TG Telegram Group & Channel
🦋ͲᎡᎡᎪΝՏ🦋 | United States America (US)
Create: Update:

#پارت_یازده


رهی

کافه رو امروز انگار رزو کرده بودن واسه سکوت واسه غم هر کدوممون یه گوشه نشسته بودیم و شاهد یه قرار عاشقانه ای بودیم که طرفینشو انگار بزور نشونده بودی مقابل هم تا نقش عاشق و معشوقو بازی کنن حداقل من که اینجوری حس میکردم سپهر ناراحت و عصبی بود دختری که این همه مدت برنامه میچید که احساسشو بهش بگه حالا روبه روی  جعفری نشسته بود و دلبری میکرد.

ستاره اروم اومد و کنارم رو راحتی نشست به چشمای غمگینش نگاه کردم
_خوبی؟
ستاره _نمیدونم
_نرفت؟
_نه کلی اصرارش کردم نمیره
_نمیفهمم چه اصراری داره بمونه ببینه
_ندیده بودم سپهر انقدر جدی دختریو بخواد باورت میشه هر روز در موردش حرف میزد؟
_باید زودتر بش میگفت

نگاهی به جعفریو دختره انداخت و گفت
اخه فکرشم نمیکردیم اینا همو بشناسن اصلا
_چی بگم
_این دختره م نگاش همش سمت توعه
_میدونم
_میشناسیش؟
_یه شب تو خوابگاه دیدمش
_اها... توم انقد تو فکر نباش دیگه بخدا نمیدونم غصه تورو بخورم یا سپهرو
_من خوبم نگران نباش
پوفی کشیدو بلند شد رفت

سنگینی نگاهشو حس میکردم عادی بود برام این نگاها.....



‌‌ •••༄ 𝙩𝙧𝙖𝙣𝙨 ༄•••
•   @trrans_1   🏳
•   @trrans       🏳‍🌈
•••༄ 𝙩𝙧𝙖𝙣𝙨 ༄•••

🦋ͲᎡᎡᎪΝՏ🦋
#پارت_ده رویا کلاس تموم شدو برخلاف همه که رفتن سمت استاد و ازش سوال میپرسیدن کوله مو انداختم رو دوشمو از کلاس زدم بیرون گوشیمو از جیبم در اوردم کلی میس کال داشتم امیدوار بودم حداقل یکیش از مامانم باشه ولی نبود از همون روزی که تو کافه باهم بحث کردیم دیگه…
#پارت_یازده


رهی

کافه رو امروز انگار رزو کرده بودن واسه سکوت واسه غم هر کدوممون یه گوشه نشسته بودیم و شاهد یه قرار عاشقانه ای بودیم که طرفینشو انگار بزور نشونده بودی مقابل هم تا نقش عاشق و معشوقو بازی کنن حداقل من که اینجوری حس میکردم سپهر ناراحت و عصبی بود دختری که این همه مدت برنامه میچید که احساسشو بهش بگه حالا روبه روی  جعفری نشسته بود و دلبری میکرد.

ستاره اروم اومد و کنارم رو راحتی نشست به چشمای غمگینش نگاه کردم
_خوبی؟
ستاره _نمیدونم
_نرفت؟
_نه کلی اصرارش کردم نمیره
_نمیفهمم چه اصراری داره بمونه ببینه
_ندیده بودم سپهر انقدر جدی دختریو بخواد باورت میشه هر روز در موردش حرف میزد؟
_باید زودتر بش میگفت

نگاهی به جعفریو دختره انداخت و گفت
اخه فکرشم نمیکردیم اینا همو بشناسن اصلا
_چی بگم
_این دختره م نگاش همش سمت توعه
_میدونم
_میشناسیش؟
_یه شب تو خوابگاه دیدمش
_اها... توم انقد تو فکر نباش دیگه بخدا نمیدونم غصه تورو بخورم یا سپهرو
_من خوبم نگران نباش
پوفی کشیدو بلند شد رفت

سنگینی نگاهشو حس میکردم عادی بود برام این نگاها.....



‌‌ •••༄ 𝙩𝙧𝙖𝙣𝙨 ༄•••
•   @trrans_1   🏳
•   @trrans       🏳‍🌈
•••༄ 𝙩𝙧𝙖𝙣𝙨 ༄•••


>>Click here to continue<<

🦋ͲᎡᎡᎪΝՏ🦋




Share with your best friend
VIEW MORE

United States America Popular Telegram Group (US)


Warning: Undefined array key 3 in /var/www/hottg/function.php on line 115

Notice: file_put_contents(): Write of 111475 bytes failed with errno=28 No space left on device in /var/www/hottg/function.php on line 109