TG Telegram Group & Channel
خرقهٔ تَزویر ( ۳ ) | United States America (US)
Create: Update:

این قول در واقع همان چیزی‌ست که #غزالی نیز در کتاب "المنقذ" بدان می‌رسد و پیداست که فیض تعلیم صوفیه را ردّ نمی‌کند، ولی عمل آنها و در واقع دعویهای صوفیه عصر خویش را ردّ می‌کند، و او در حقّ علمای سوء و فلاسفهٔ مدّعی هم به همین دیده و تا حدّی شبیه به غزالی می‌نگرد. باری فیض در "رساله الانصاف" بالاخره به این نتیجه می‌رسد که در اقوال فلاسفه و صوفیه هیچ چیزی نیست که در قرآن و حدیث نباشد، و اگر کسانی گمان کنند که بعضی از علوم دینیه هست که در قرآن و حدیث یافت نمی‌شود، و از كتب فلاسفه يا متصوّفه می‌توان دانست، خلل و قصور در قرآن و حدیث نیست، بلکه در فهم و در ایمان آنهاست. باید مقلّد اهل بیت و متابع شریعت بود، و از الفاظ و تعبيرات متکلّمان و مُتفلسفه و متصوّفه که در محکمات ثقلین - كتاب‌الله و احادیث و مأثورات اهل بیت - مذکور نیست، اجتناب باید نمود. این نتیجه هم بازگشت به قرآن و حدیث و اجتناب از اقاویلِ حُکَماء و متکلّمان است، که یادآور طرز تلقّی #غزالی است از سنّت و قرآن در اواخر عمر، و اینکه فیض‌کاشانی کتاب عظیم "احیاء علوم الدین" غزالی را تحت عنوان "المحجة البيضاء في احياء الاحياء" موافق با مذاق شیعه تهذیب کرده است و با حذف بعضی مطالب، پاره‌ای احادیث و اخبار مأخوذ از طریق شیعه را در تأیید سایر مطالب به متن در افزوده است، نشان دیگر از توجّه و علاقه او به احیاء طريقهٔ علم و عرفان #غزالی است. البتّه نقدی هم که از علمای سوء و کسانی که علم را وسیله نیل به جاه می‌ساخته‌اند دارد، و دستاویز طعن و نقد بعضی از همین طبقات در حق او شده است لازمهٔ این طرز تلقّی از معارف دینی است و نظیر آن در اقوال #غزالی هم هست. باری فیض به سبب همین قُرب‌ِمشرب با صوفیه از طرف مخالفان به تمایلات صوفیانه منسوب شده است، و هرچند در غالب آثارش اصل مبادی صوفیه و حاصل تعلیم آنها تأیید می‌شود و در رساله "زادالسالک" نظیر عقاید صوفیه را از اقوال و افعال «ائمّه معصومین" نقل می‌کند و حتّی پشم‌پوشی و اقدام به #چله_نشینی را بدون تصریح در جواز، به نوعی تأویل نماید. حقیقت آن است که تصوّف رسمی اهل خانقاه و آنچه را مترسمان زمان وی به نام عقاید و آداب صوفیه تعلیم و ترویج کرده‌اند، به نظرِ موافق نمی‌نگرد، چنانکه به حکمت آنگونه که #ملاصدرا و عبدالرزاق لاهیجی بدانها در پیچیدند تعلّق زیادی نشان نمی‌دهد و با آنکه چند رسالهٔ فلسفی مثل "حاشیه بر رواشح السماوية" میرداماد، "رسالة الامكان و الوجوب، انوار الحكمه، رسالة عين‌اليقين فی اصول الدين" و رسالات دیگر درباب علم حق مسأله‌وجود، و مسأله تجدّد در طبایع و امثال، نیز دارد ظاهراً مثل #غزالی بیشتر به تفقّه در دین و مسائل مربوط به سلوك و عرفان علاقه دارد. و شاید بتوان گفت که در محیط تشیّع عصر صفوی، طرز تفکّر و شیوۀ سلوك او بطور کلی یادآور وجود #غزالی است در محیط تسنّن عهد سلجوقي.
آثار فیض که شامل مباحث فقه و کلام و اخبار و تفسیر و تصوّف و اخلاق و متضمّن نظم و نثر عربی و فارسی است، کثرت و تنوّع قابل ملاحظه ای دارد. و از فهرستی که مؤلّف "ريحانة الادب" از آنها بدست می‌دهد و روی هم رفته به حدود یکصد و بیست عنوان می‌رسد، این کثرت و تنوّع پیداست. از آنجمله رساله‌ای بنام "شوارق" دارد که متضمّن دفاع از شعر و شامل اصطلاحات عاشقانه در شعر فارسی است و البتّه در فهم اغراض شُعَرای صوفیه قابل توجّه است. خود او هم دیوان غزلیات دارد که شامل بعضی ابیات لطیف عارفانه نیز هست. همچنین منظومه‌هایی به نام "آب زلال، تسنیم، سلسبیل، دهر آشوب، و شراب طهور" دارد که از آنها و از سایر آثار منظومش ذوق عرفان پیداست، و منتخباتی هم از آثار عُرَفا به نام "انموذج اشعار اهل العرفان" بدو منسوبست که از توغّل و تبحّر او در ادب صوفیه حکایت دارد، با آنکه گفته‌اند فیض‌کاشانی در اواخر عمر تمایلات صوفیان را ترک کرد، و گرایش او به حدیث و اخبار هم در اواخر عمر مؤیّد این قول هست، وجود مجموع این آثار که به او منسوب است، تأثیر او را در نشر و حفظ میراث ادبی و اخلاقی قُدَمای صوفیه و تنقیح و تهذيب آنها برای محیط تشیّع صفویه را نشان می‌دهد.»

📓 دنبالهٔ جستجو در تصوّف ایران، ص۲۵۴_۲۵۸

هرچند فیض‌کاشانی سعی در تطهیر و تهذيب تعالیم صوفیه و تطبیق آن با تعالیم تشیّع داشته است، ولی در واقع آلودگی‌های عقیدتیِ صوفیه خصوصا #غزالی و ناصبی‌گری او، با دریا نیز قابل شستشو نیست. پیشتر پیرامون فسادِ عقیده و فقه غزالی مطالبی ارائه شد که با دنبال کردن هشتکِ #غزالی قابل مشاهده است.

@tazvir3

این قول در واقع همان چیزی‌ست که #غزالی نیز در کتاب "المنقذ" بدان می‌رسد و پیداست که فیض تعلیم صوفیه را ردّ نمی‌کند، ولی عمل آنها و در واقع دعویهای صوفیه عصر خویش را ردّ می‌کند، و او در حقّ علمای سوء و فلاسفهٔ مدّعی هم به همین دیده و تا حدّی شبیه به غزالی می‌نگرد. باری فیض در "رساله الانصاف" بالاخره به این نتیجه می‌رسد که در اقوال فلاسفه و صوفیه هیچ چیزی نیست که در قرآن و حدیث نباشد، و اگر کسانی گمان کنند که بعضی از علوم دینیه هست که در قرآن و حدیث یافت نمی‌شود، و از كتب فلاسفه يا متصوّفه می‌توان دانست، خلل و قصور در قرآن و حدیث نیست، بلکه در فهم و در ایمان آنهاست. باید مقلّد اهل بیت و متابع شریعت بود، و از الفاظ و تعبيرات متکلّمان و مُتفلسفه و متصوّفه که در محکمات ثقلین - كتاب‌الله و احادیث و مأثورات اهل بیت - مذکور نیست، اجتناب باید نمود. این نتیجه هم بازگشت به قرآن و حدیث و اجتناب از اقاویلِ حُکَماء و متکلّمان است، که یادآور طرز تلقّی #غزالی است از سنّت و قرآن در اواخر عمر، و اینکه فیض‌کاشانی کتاب عظیم "احیاء علوم الدین" غزالی را تحت عنوان "المحجة البيضاء في احياء الاحياء" موافق با مذاق شیعه تهذیب کرده است و با حذف بعضی مطالب، پاره‌ای احادیث و اخبار مأخوذ از طریق شیعه را در تأیید سایر مطالب به متن در افزوده است، نشان دیگر از توجّه و علاقه او به احیاء طريقهٔ علم و عرفان #غزالی است. البتّه نقدی هم که از علمای سوء و کسانی که علم را وسیله نیل به جاه می‌ساخته‌اند دارد، و دستاویز طعن و نقد بعضی از همین طبقات در حق او شده است لازمهٔ این طرز تلقّی از معارف دینی است و نظیر آن در اقوال #غزالی هم هست. باری فیض به سبب همین قُرب‌ِمشرب با صوفیه از طرف مخالفان به تمایلات صوفیانه منسوب شده است، و هرچند در غالب آثارش اصل مبادی صوفیه و حاصل تعلیم آنها تأیید می‌شود و در رساله "زادالسالک" نظیر عقاید صوفیه را از اقوال و افعال «ائمّه معصومین" نقل می‌کند و حتّی پشم‌پوشی و اقدام به #چله_نشینی را بدون تصریح در جواز، به نوعی تأویل نماید. حقیقت آن است که تصوّف رسمی اهل خانقاه و آنچه را مترسمان زمان وی به نام عقاید و آداب صوفیه تعلیم و ترویج کرده‌اند، به نظرِ موافق نمی‌نگرد، چنانکه به حکمت آنگونه که #ملاصدرا و عبدالرزاق لاهیجی بدانها در پیچیدند تعلّق زیادی نشان نمی‌دهد و با آنکه چند رسالهٔ فلسفی مثل "حاشیه بر رواشح السماوية" میرداماد، "رسالة الامكان و الوجوب، انوار الحكمه، رسالة عين‌اليقين فی اصول الدين" و رسالات دیگر درباب علم حق مسأله‌وجود، و مسأله تجدّد در طبایع و امثال، نیز دارد ظاهراً مثل #غزالی بیشتر به تفقّه در دین و مسائل مربوط به سلوك و عرفان علاقه دارد. و شاید بتوان گفت که در محیط تشیّع عصر صفوی، طرز تفکّر و شیوۀ سلوك او بطور کلی یادآور وجود #غزالی است در محیط تسنّن عهد سلجوقي.
آثار فیض که شامل مباحث فقه و کلام و اخبار و تفسیر و تصوّف و اخلاق و متضمّن نظم و نثر عربی و فارسی است، کثرت و تنوّع قابل ملاحظه ای دارد. و از فهرستی که مؤلّف "ريحانة الادب" از آنها بدست می‌دهد و روی هم رفته به حدود یکصد و بیست عنوان می‌رسد، این کثرت و تنوّع پیداست. از آنجمله رساله‌ای بنام "شوارق" دارد که متضمّن دفاع از شعر و شامل اصطلاحات عاشقانه در شعر فارسی است و البتّه در فهم اغراض شُعَرای صوفیه قابل توجّه است. خود او هم دیوان غزلیات دارد که شامل بعضی ابیات لطیف عارفانه نیز هست. همچنین منظومه‌هایی به نام "آب زلال، تسنیم، سلسبیل، دهر آشوب، و شراب طهور" دارد که از آنها و از سایر آثار منظومش ذوق عرفان پیداست، و منتخباتی هم از آثار عُرَفا به نام "انموذج اشعار اهل العرفان" بدو منسوبست که از توغّل و تبحّر او در ادب صوفیه حکایت دارد، با آنکه گفته‌اند فیض‌کاشانی در اواخر عمر تمایلات صوفیان را ترک کرد، و گرایش او به حدیث و اخبار هم در اواخر عمر مؤیّد این قول هست، وجود مجموع این آثار که به او منسوب است، تأثیر او را در نشر و حفظ میراث ادبی و اخلاقی قُدَمای صوفیه و تنقیح و تهذيب آنها برای محیط تشیّع صفویه را نشان می‌دهد.»

📓 دنبالهٔ جستجو در تصوّف ایران، ص۲۵۴_۲۵۸

هرچند فیض‌کاشانی سعی در تطهیر و تهذيب تعالیم صوفیه و تطبیق آن با تعالیم تشیّع داشته است، ولی در واقع آلودگی‌های عقیدتیِ صوفیه خصوصا #غزالی و ناصبی‌گری او، با دریا نیز قابل شستشو نیست. پیشتر پیرامون فسادِ عقیده و فقه غزالی مطالبی ارائه شد که با دنبال کردن هشتکِ #غزالی قابل مشاهده است.

@tazvir3


>>Click here to continue<<

خرقهٔ تَزویر ( ۳ )




Share with your best friend
VIEW MORE

United States America Popular Telegram Group (US)