#مشترکات_عرفانی #صوفیه_در_صفویه
💠 سالکِ طريقين و مستِ نشأتین
✍🏻 دکتر زرینکوب:
«شاگرد و دامادِ دیگرِ #ملاصدرا که نیز مثل "فيّاض لاهیجی" در عین حال هم شاعر بود و هم با وجود اشتغال به فقه و حکمت، به عرفان و تصوّف نیز علاقه نشان میداد، محمد بن مرتضی بن محمود کاشانی، متخلّص به فیض کاشانی و معروف به مُلّامحسن فیض کاشانی است که او هم مثل "عبدالرزاق لاهیجی" تخلّص شعری خود را از #ملاصدرا گرفته بود. در هر حال جامع بین علوم شرعی و تمایلات عرفانی بود و بعضی مآخذِ آن عصر که از وی به عنوان "عبدالمحسن" يا "محمد محسن" یاد کردهاند درین باب نیز تأکید و تصریح دارند.
➖مؤلّف "عبّاسنامه" میگوید: "شاه عبّاس ثانی" در اوقاتی که عزم صحبت درویشان مینمودند، حکم به احضار مجتهدالزمانی، مولانا محمّد محسن کاشی که سالک طریقین و مستِ نشاتین است، میکردند." نصرآبادی هم دربارۀ وی میگوید: "حکمت را با تصوّف جمع نموده، در کاشان به افاده مشغول بود." از روایت عبّاسنامه برمی آید که شاه عباس ثانی در حقّ او اعتقاد و ارادتِ تمام داشت و یک بار هم در قم در مسجد جامع حاضر شد و در نماز به ملا محمد محسن کاشی اقتدا کرد. به روایت تذکره نصر آبادی، بعد از فوت شاه عباس ثانی، وی گاه در گاه در قمصر و کاشان به افادت مشغول بود. به هر حال طريقه فیض در تمایل به مشرب صوفيه نيز مثل طريقة "عبدالرزاق لاهیجی و #ملاصدرا" تا حدّی از #غزالی متأثّر بود و مخالفانش او را به سبب همین تمایل به آراء #غزالی و اینکه وی معارف اهل بیت (علیهم السّلام) را با آن سخنان موهوم و اقوال #ابن_عربی درآمیخته، در خور طعن و ملامت میدیدند. در واقع بین عقایدی که فیض، به سبب آنها موردِ طعن و انتقاد متشرّعه واقع میشد، قول وی در مسأله جواز "غنا" بود که یادآور #غزالی و در مسأله وحدتوجود متأثّر از #ابن_عربی است. بعلاوه مشرب اخباری و تمایل به تصوّف هم که در تمام آثار او پیداست، از اسباب طعن و ردِّ بعضی از فقهاء و متشرّعه در حقّ وی شده است. با این احوال، فيض نيز مثل #ملاصدرا و ملّاعبدالرزاق نسبت به متصوّفهٔ عصر که صوفیان خانقاهی بودهاند، نظر انتقادی دارد، چنانکه در کتاب "حقایق" در بیان "غرور و مغترین" با لحنی که یادآور کلام مؤلّف "تلبیس ابلیس" است و گاه بعضی سخنان #غزالی را در "احیاءالعلوم و کیمیای سعادت" نیز بخاطر میآورَد، در حقّ این خرقهپوشان که از علم و عمل بیبهرهاند و در فتنه و بدعت مستغرق گشتهاند طعن میکند، و در پارهای دیگر از آنچه در اواخر عمر نوشته است مخصوصاً ازین مدّعیان انتقاد مینماید، در رساله "المحاکمه بین المتصوّفة" و غيرهم نیز از جاهلان متصوّفه که آواز و رقص را حلقه ذکر میخوانند و از حقیقت تصوّف بیخبرند، با لحن انکار یاد میکند، امّا در عین حال تعصّب شدیدی را هم که بعضی از متشرّعه عصر بر ضدّ صوفیه نشان میدادهاند تقبیح میکند، و حتّی باز با لحنی که از تأثیر #غزالی در منع از لعن خالی نیست، جاهلان عالمنما را که بخاطر اینگونه اقوال، مسلمین را لعن مینمایند، تحذیر و تقبیح مینماید و میگوید: از اینگونه مسلمین که به زهد و عبادت معروف بودهاند اگر قولی منافی تشیّع نقل شود باید حمل بر تقیّه کرد و تا مفهوم رموز اقوالشان معلوم نشود، اظهار حکم در باب آنها جایز نیست.
🔻 در "كلمات طريفه" هم چنانکه در "روضات" نقل است، برین مدّعیان ارشاد، طعنها دارد و آنها را موجب گمراهی مریدان میشمارد. در رسالهای به نام "الانصاف في بيان الفرق بين الحق والاعتساف" که در ذیل کتاب "کلمات مكنونة" فيضکاشانی چاپ شده است، و لحن و سبک غزالی را در "المنقذ من الضلال" عرضه میکند، فيضکاشانی داستان سلوك عقلی و روحانی خود را به همان شیوه "المنقذ" ولیکن با زبانی مُلَمع که جایجای فارسی و عربی دنبال هم میآید بیان میکند. این رساله را #مجذوبعلیشاه همدانی در کتاب "مرآة الحق" به مناسبت نقل میکند و از آن میتوان توافق مشرب و شباهت فکر فیضکاشانی را با #غزالی بهتر دریافت. فیض درین رساله نشان میدهد که طوایف چهارگانه "مُتفلسفه ،متصوّفه، متکلّمین، و متعسفان من عنديين" هر چهار گمراهند و اهل ضلال، اما انصاف آنست که با وجود اختلاف طریقت، از حوزه اهل اسلام خارج نیستند و هیچیک را اگر ناصبی نباشند و در آن اصرار نورزند، نمیتوان از اسلام خارج شمرد.
⚪️ خود وی میگوید که من طریقهٔ همگیشان را آزمودم و آخر دریافتم که از آنها جز گمراهی حاصل نمیآید. نه از مجادلات متکلّمین میتوان بهرهای یافت، نه از کلام اهل فلسفه؛ کسانی که از کتب فلاسفه اقتباس برهان کنند، به کلّی از راه درست منحرف گشتهاند، چرا که کتاب خدا میگذارند و از کتب یونانی بهره میجویند. اصلْ ایمان است و اگر در آن خلل باشد نه از اقوال فلاسفه گشایش حاصل میآید نه از کتب متصوّفه، و هرکس از راه قرآن وارد توحید نشود هلاک خواهد شد.
>>Click here to continue<<