TG Telegram Group & Channel
جامعه شناسی عمومی | United States America (US)
Create: Update:

آیا به راستی «تنها به دنیا می آییم و تنها از دنیا می رویم»؟

«تنها به دنیا می آییم و تنها از دنیا می رویم» عبارتی است که به دفعات تکرار می شود و در دنیای امروز به باوری نیرومند و همه گیر تبدیل شده است. این عبارت اگرچه می تواند در دنیای امروز به ظاهر از عمقی وجودشناختی برخوردار باشد و انسان را با هستی و نیستی رو در رو کند اما در طول تاریخ و در جوامع مختلف به یکسان درک نشده است. به نظر می رسد در حالی که این گزاره در دنیای مدرن و فردگرای امروز خریداران بسیاری دارد، در جوامع جمع گرای پیشامدرن درک پذیر و رایج نبوده است.

در طول تاریخ پیشامدرن انسانها در خانواده ای گسترده و در اجتماعی محلی چشم به جهان می گشودند و در جمع اعضای خانواده و اجتماع از دنیا می رفتند. روح و وجدان جمعی در جوامع جمع گرا تا آنجا قدرتمند بود که امکان تصور زندگی فردی را به راحتی ممکن نمی ساخت. در نتیجه این ادعا که ما «تنها به دنیا می آییم و تنها از دنیا می رویم» نمی توانست چندان مقبول باشد.

با آغاز دنیای مدرن و قدرت گرفتن فردگرایی به عنوان ویژگی ذهنی و عملی، تنهایی انسان در هستی بیش از پیش مطرح شد و رواج یافت. اکنون انسان ها در خانواده های هسته ای شامل والدین و احتمالا تعداد اندکی خواهر و برادر به دنیا می آمدند و در بسیاری موارد به تنهایی در خانه، بیمارستان یا آسایشگاه یا در بهترین حالت در کنار همسر یا فرزندان کم شمارشان با زندگی وداع می کردند. در نتیجه، «تنها به دنیا آمدن و تنها از دنیا رفتن» به تجربه ای همه گیر و ملموس تبدیل شد. در همین راستا، به باور برخی اندیشمندان، پیش از آغاز دنیای مدرن، نقش ادیان ابراهیمی در ترویج فردگرایی و تنهایی انسان در هستی انکارناپذیر است. این ادیان هنگامی که بر حضور و پاسخگویی هر فرد در برابر خداوند و رسیدگی به اعمال او به تنهایی و به دور از نفوذ و تأثیرگذاری اعضای خانواده و اجتماع تاکید می کنند به نوعی بر فردیت انسان در زندگی و در هنگام تولد و مرگ صحه می گذارند.

به نحو بنیادی، به نظر می رسد انسان به عنوان موجودی اجتماعی همواره با دیگران در ارتباط است. او در رحم مادر رشد می کند، در اجتماع به دنیا می آید و زندگی خود را در تعامل با دیگر انسانها سپری می کند. همچنین هیچ انسانی مرگ خود را تجربه نمی کند و از آنچه بعد از مرگ بر او می گذرد خبر ندارد اما تا پیش از لحظه مرگ می تواند در کنار دیگران و در ارتباط با آنها باشد. در نهایت به نظر می رسد «تنها به دنیا آمدن و تنها از دنیا رفتن» یک برساخته اجتماعی است که بسته به نوع جامعه و مختصات و مشخصات آن می تواند از شدت و ضعف برخوردار باشد و بیش از آنکه به حقیقتی وجودی یا فلسفی اشاره کند، تجربه زیسته افراد و گروه ها را بازتاب می دهد.


رضا تسلیمی طهرانی
@taslimi_tehrani

آیا به راستی «تنها به دنیا می آییم و تنها از دنیا می رویم»؟

«تنها به دنیا می آییم و تنها از دنیا می رویم» عبارتی است که به دفعات تکرار می شود و در دنیای امروز به باوری نیرومند و همه گیر تبدیل شده است. این عبارت اگرچه می تواند در دنیای امروز به ظاهر از عمقی وجودشناختی برخوردار باشد و انسان را با هستی و نیستی رو در رو کند اما در طول تاریخ و در جوامع مختلف به یکسان درک نشده است. به نظر می رسد در حالی که این گزاره در دنیای مدرن و فردگرای امروز خریداران بسیاری دارد، در جوامع جمع گرای پیشامدرن درک پذیر و رایج نبوده است.

در طول تاریخ پیشامدرن انسانها در خانواده ای گسترده و در اجتماعی محلی چشم به جهان می گشودند و در جمع اعضای خانواده و اجتماع از دنیا می رفتند. روح و وجدان جمعی در جوامع جمع گرا تا آنجا قدرتمند بود که امکان تصور زندگی فردی را به راحتی ممکن نمی ساخت. در نتیجه این ادعا که ما «تنها به دنیا می آییم و تنها از دنیا می رویم» نمی توانست چندان مقبول باشد.

با آغاز دنیای مدرن و قدرت گرفتن فردگرایی به عنوان ویژگی ذهنی و عملی، تنهایی انسان در هستی بیش از پیش مطرح شد و رواج یافت. اکنون انسان ها در خانواده های هسته ای شامل والدین و احتمالا تعداد اندکی خواهر و برادر به دنیا می آمدند و در بسیاری موارد به تنهایی در خانه، بیمارستان یا آسایشگاه یا در بهترین حالت در کنار همسر یا فرزندان کم شمارشان با زندگی وداع می کردند. در نتیجه، «تنها به دنیا آمدن و تنها از دنیا رفتن» به تجربه ای همه گیر و ملموس تبدیل شد. در همین راستا، به باور برخی اندیشمندان، پیش از آغاز دنیای مدرن، نقش ادیان ابراهیمی در ترویج فردگرایی و تنهایی انسان در هستی انکارناپذیر است. این ادیان هنگامی که بر حضور و پاسخگویی هر فرد در برابر خداوند و رسیدگی به اعمال او به تنهایی و به دور از نفوذ و تأثیرگذاری اعضای خانواده و اجتماع تاکید می کنند به نوعی بر فردیت انسان در زندگی و در هنگام تولد و مرگ صحه می گذارند.

به نحو بنیادی، به نظر می رسد انسان به عنوان موجودی اجتماعی همواره با دیگران در ارتباط است. او در رحم مادر رشد می کند، در اجتماع به دنیا می آید و زندگی خود را در تعامل با دیگر انسانها سپری می کند. همچنین هیچ انسانی مرگ خود را تجربه نمی کند و از آنچه بعد از مرگ بر او می گذرد خبر ندارد اما تا پیش از لحظه مرگ می تواند در کنار دیگران و در ارتباط با آنها باشد. در نهایت به نظر می رسد «تنها به دنیا آمدن و تنها از دنیا رفتن» یک برساخته اجتماعی است که بسته به نوع جامعه و مختصات و مشخصات آن می تواند از شدت و ضعف برخوردار باشد و بیش از آنکه به حقیقتی وجودی یا فلسفی اشاره کند، تجربه زیسته افراد و گروه ها را بازتاب می دهد.


رضا تسلیمی طهرانی
@taslimi_tehrani


>>Click here to continue<<

جامعه شناسی عمومی




Share with your best friend
VIEW MORE

United States America Popular Telegram Group (US)