«شیرهای خوشرکاب و نهنگهای بارکش: روز کارگر، شادباش یا تسلیت؟»
یکم ماه مه روز جهانی کارگر است؛ خاصترین روز در تقویم ایدئولوژی مارکسیستی که کارکردش تباه کردن زندگی کارگران و غیرکارگران بوده است. البته دنیا پر بوده از این دست وارونگیهای شوم و حقایق ضدحقیقت. مگر همۀ کسانی که در طول تاریخ ادعای «حقطلبی» میکردند، حقطلب بودند؟ هر گروهی موهومات خودساختهاش را به منزلۀ حق مطلق سر چوب میکرد و بابتش خون میداد و خون میریخت. گذار به عصر جدید تغییر چندانی در این واقعیت نداده است.
تاریخ سوسیالیسم تاریخِ رنگباختن یوتوپیاست؛ یعنی هر چه در تاریخ سوسیالیسم پیش میآییم، آرمانشهرهای شیروعسل کمرنگتر میشود. در دورانی که ما زندگی میکنیم، سوسیالیستها به جایی رسیدهاند که به کاپیتالیسم تن دادهاند و فقط برای اینکه اعلام باخت نکنند، خطاهای عظیم گذشته را به خطاهای کوچکتری تبدیل کردهاند و بر آنها پافشاری میکنند. کسانی که زمانی ادعا میکردند فیلها پرواز خواهند کرد، امروز اصرار دارند گوشهای فیل زمانی بال بوده است!
سوسیالیسم قدمتی چندصدساله دارد. مارکسیسم یکی از انواع سوسیالیسم بود که مثلاً میخواست تخیلات سوسیالیستهای پیشین را دور بریزد و سوسیالیسمی علمی ایجاد کند. البته اگر متون مارکسیستی را با یاوهنامههای پیشامارکسیستی مقایسه کنید فریب این ادعا را هم میخورید، زیرا متون قبلی به حدی تخیلی است که باعث میشود مارکسیسم در مقابلِ آنهمه توهم معقول و سنجیده جلوه کند. در متونِ کسی مثل شارل فُوریه کار به جایی رسیده است که حیوانات درنده هم در یوتوپیای سوسیالیستی رام شدهاند؛ شیرها به مرکبهای خوشرکاب انسان بدل میشوند، اسب آبی کرجیکِش میشود (یعنی کرجیها را جابجا میکنند) و نهنگها کشتیها را میکشند. سطح تخیلات جنسیاش که بماند! آزادی جنسی ــ اینکه هر کسی بتواند با هر کسی آمیزش جنسی داشته باشد ــ از سکانسهای بهعلاوۀهجدهِ متون فُوریه بود. البته دیگر سوسیالیستها هم برای جذابیت متون خود ناخنکی به تخیلات اروتیک میزدند ــ مثل صحنههای سکسی در سینمای مدرن.
در مارکسیسم ظاهراً خبری از دریای لیموناد نبود، اما روکشی علمی همان یوتوپیای پیشامارکسیستی را پنهان کرده بود. برای مثال کائوتسکی میگفت در جامعۀ سوسیالیستی «گونۀ جدیدی از انسان پدید خواهد آمد... نوعی ابرانسان... انسان متعالی». تروتسکی میگفت: «انسان [در جامعۀ سوسیالیستی] فوقالعاده قویتر، باهوشتر و ظریفتر میشود. اندامش هماهنگتر، حرکاتش موزونتر، صدایش آهنگینتر... حد میانگین انسان تا سطح ارسطو و گوته و مارکس ارتقا خواهد یافت.»
اما بحث ما در این نوشته آرمانشهرشناسی مارکسیستی نیست. در متنی که به مناسبت روز کارگر است، فقط میخواهم اشاره کنم که مارکسیسم علاوه بر آن روکش علمی، مسیری مبارزاتی برای رسیدن به این یوتوپیا تعریف کرد؛ و همین مارکسیسم را به اسلحهای مرگبار تبدیل کرد. سیاهیلشکر اصلی این مبارزه هم طبعاً کارگران بودند. مارکسیسم تضادی دروغین به جان بشریت انداخت: کارگر و کارفرما. مارکسیسم طبقاتی تعریف کرد که در دنیای واقعی اصلاً وجود نداشت؛ خود این طبقات وجود نداشت، چه رسد به «تضاد» این طبقات! در واقع مارکسیسم طبقات منقرضشدۀ پیشاکاپیتالیستی را به منزلۀ ساختار اجتماعی کنونی جلوه داد و سپس تضادی آشتیناپذیر میان اقشار مختلف جامعه تعریف کرد. بهروزی یک طبقه منوط شد به نابودی طبقهای دیگر و بدینسان درهای جهنم به روی بشر گشوده شد.
البته کارگر و کارمندی که با کارفرما طرف بودند و تنها منبع شناختشان از کارکرد این نظم اقتصادی صرفاً سختیهای تعامل با کارفرما بود، به سادگی تفکرات مارکسیستی را باور میکردند؛ به ویژه وقتی انبوهی روشنفکر، دانشجو و احزاب با انواع تبلیغات دکترین مارکسیستی را به آنها تلقین میکردند. اما هر بدیلی جای نظم کاپیتالیستی میگرفت، قبل از همه وضع خود این کارگران بدتر میشد و آنها از کارگر و کارمندانی که حداقل آزادی فروش نیروی کارشان را داشتند، به بردگان کارفرمایی عظیم و مهیب به نام دولت بدل میشدند؛ با این تفاوت که این کارفرما اسلحه، قوۀ مقننه و قوۀ قضاییه هم در اختیار داشت.
نفع کاپیتالیسم برای کل جامعه است؛ نه فقط برای یک قشر خاص، زیرا با ایجاد مقتصدانهترین و بهینهترین شیوۀ تولید دائم کیفیت عمومی زندگی را بالا میبرد و اقشار حقوقبگیر اولین برندگان این بهبود کیفیتند. تیر دشمنی با کاپیتالیسم بر پیکر مصرفکنندگان مینشیند؛ و این یعنی کل جامعه.
روز کارگر را به کارگرانی باید شادباش گفت که از فریب چپ رهیدهاند. وگرنه اگر قرار است اول مه بخشی از پروپاگاندای سوسیالیستی باشد، باید آن را روز عزای عمومی کارگر اعلام کرد ــ و آدم عاقل و فهیم عزا را به کسی شادباش نمیگوید.
مهدی تدینی
@tarikhandishi | تاریخاندیشی
>>Click here to continue<<
