TG Telegram Group & Channel
تقریرات | United States America (US)
Create: Update:

🔸در نکوهش استبداد استاد

🔺به بهانه روز معلم

✍🏻علی‌اشرف فتحی

در ادبیات مذهبی ما برای تکریم معلمان و استادان، اغلب به سخنی منسوب به پیامبر(ص) یا امام علی(ع) اشاره می‌شود که مضمون آن ترسیم رابطه «ارباب-برده» بین استاد و شاگرد است و استعاره برده به معنای ضرورت اطاعت از معلم و استاد در نظر گرفته می‌شود. این سخن با عبارات مختلفی همچون «من علمنی حرفا فقد صیرنی عبدا»، «من تعلمت منه حرفا صرت له عبدا» یا «أنا عبد منْ علّمنی حرفا واحدا» نقل شده و طبق جستجوی مختصری که داشتم، به نظر می‌رسد قدیمی‌ترین منبع برای این جمله، کتاب «تعليم المتعلّم فى طريق التعلّم» اثر برهان‌الدین زرنوجی؛ فقیه حنفی‌مذهب اهل بخارا باشد که این کتاب را در آخرین دهه قرن ششم هجری نوشته و در صفحات 8 و 9 از قول امام علی(ع) و بدون ذکر سلسله سند، نقل کرده که: «من برده کسی هستم که یک حرف به من بیاموزد؛ اگر خواست مرا بفروشد، اگر خواست آزادم کند و اگر خواست مرا به بردگی بگیرد». چند دهه بعد، همین مضمون به دو شکل در کتاب «آداب المتعلمین» آمده و از آنجا که این کتاب به خواجه نصیرالدین طوسی نسبت داده شده، میان شیعیان هم مورد اقبال قرار گرفته است.هرچند برخی پژوهشگران معاصر مثل جویا جهانبخش معتقدند که این کتاب را خواجه نصیر ننوشته و صرفا گزیده‌ای از کتاب زرنوجی است.
نقطه عطف دیگر این مضمون را در پایان قرن نهم هجری در کتاب «عوالی اللئالی» ابن ابی جمهور اَحسائی می‌بینیم که او نیز از قضا همانند زرنوجی گرایش به تصوف داشته و در نقل روایات نیز سهل‌انگار بوده است. او این مضمون را به دو شکل متفاوت به پیامبر اسلام نسبت داده است. در جایی از قول پیامبر آورده که: «هر کس به فردی یک مساله را بیاموزد، او را به بردگی گرفته است». در ادامه روایت آمده که فردی از پیامبر می‌پرسد: «یعنی می‌تواند او را بفروشد؟». پیامبر نیز پاسخ داده که: «نه، می‌تواند به او دستور بدهد» (ج 4، ص 71). در اوایل کتاب نیز به شکل ساده‌تر «من تعلمت منه حرفا صرت له عبدا» آمده است (ج 1، ص 292). نکته اینجاست که این مضمون، نیم قرن پیش از کتاب ابن ابی جمهور، در تفسیر «غرائب‌ القرآن» نظام‌الدین قمی نیشابوری معروف به نظام اعرج، به یکی از علما نسبت داده شده است (ج 3، ص 361). جالب‌تر آنکه صاحب غرائب نیز با وجود شافعی‌مذهب بودن، همچون زرنوجی و ابن ابی‌جمهور به تصوف گرایش داشته است. به هر حال با نقل این روایت در عوالی‌اللئالی، مجلسی نیز آن را در بحار می‌آورد و سپس نراقی در جامع‌السعادات به آن اشاره می‌کند و در زمان ما نیز علمایی چون علامه طباطبایی، مرحوم مطهری و آقای مکارم به‌وفور به این استعاره بردگی به عنوان یک کلام حکیمانه برای بزرگداشت مقام معلم اشاره کرده‌‌اند (طباطبایی، تعالیم اسلام، ص 210).
خلاصه آنکه اولا انتساب این مضمون به پیامبر اسلام و امام علی(ع) بسیار دشوار است و دوم آنکه رد پای صوفیه در نقل این مضمون با عبارات مختلف نشان می‌دهد که مضمون ارباب-برده با نظام مراد و مریدی رایج در میان اهل تصوف سازگار بوده و به مذاق آنان خوش آمده که چنین نظامی را برای رابطه استاد و شاگرد نیز ترسیم کنند. در جوامع استبدادزده که قرن‌ها به نظام اربابی خو کرده و در همه روابط (پدر و فرزندی، زن و شوهری، استاد و شاگردی، حاکم و مردم) استعاره بردگی را به کار می‌برده‌اند، شاید زمانی استبداد معلم و استاد همچون استبداد پدر و شوهر و حاکم، فوایدی برای گسترش و تقویت نظام دانش داشت، اما تضعیف فرهنگ نقد و گفتگوی علمی و خلاقیت را نیز باید از زیان‌های این‌گونه رابطه دانست. حفظ احترام استاد و معلم واجب است، همان‌گونه که حفظ احترام دانش‌آموز و دانشجو نیز واجب است. از این نظر فرقی میان آنها نیست. اما نه استبداد استاد و معلم پسندیده است و نه استبداد دانش‌آموز و دانشجو. استبداد اساسا مخرب است و زیان‌های فراوان آن به فواید اندکش می‌چربد. به‌ویژه در وادی دانش و اندیشه، جایی برای بردگی و مریدبازی نیست و مکانیزم حفظ حرمت و احترام باید به سود دانش تغییر کند.
@taqriraat

🔸در نکوهش استبداد استاد

🔺به بهانه روز معلم

✍🏻علی‌اشرف فتحی

در ادبیات مذهبی ما برای تکریم معلمان و استادان، اغلب به سخنی منسوب به پیامبر(ص) یا امام علی(ع) اشاره می‌شود که مضمون آن ترسیم رابطه «ارباب-برده» بین استاد و شاگرد است و استعاره برده به معنای ضرورت اطاعت از معلم و استاد در نظر گرفته می‌شود. این سخن با عبارات مختلفی همچون «من علمنی حرفا فقد صیرنی عبدا»، «من تعلمت منه حرفا صرت له عبدا» یا «أنا عبد منْ علّمنی حرفا واحدا» نقل شده و طبق جستجوی مختصری که داشتم، به نظر می‌رسد قدیمی‌ترین منبع برای این جمله، کتاب «تعليم المتعلّم فى طريق التعلّم» اثر برهان‌الدین زرنوجی؛ فقیه حنفی‌مذهب اهل بخارا باشد که این کتاب را در آخرین دهه قرن ششم هجری نوشته و در صفحات 8 و 9 از قول امام علی(ع) و بدون ذکر سلسله سند، نقل کرده که: «من برده کسی هستم که یک حرف به من بیاموزد؛ اگر خواست مرا بفروشد، اگر خواست آزادم کند و اگر خواست مرا به بردگی بگیرد». چند دهه بعد، همین مضمون به دو شکل در کتاب «آداب المتعلمین» آمده و از آنجا که این کتاب به خواجه نصیرالدین طوسی نسبت داده شده، میان شیعیان هم مورد اقبال قرار گرفته است.هرچند برخی پژوهشگران معاصر مثل جویا جهانبخش معتقدند که این کتاب را خواجه نصیر ننوشته و صرفا گزیده‌ای از کتاب زرنوجی است.
نقطه عطف دیگر این مضمون را در پایان قرن نهم هجری در کتاب «عوالی اللئالی» ابن ابی جمهور اَحسائی می‌بینیم که او نیز از قضا همانند زرنوجی گرایش به تصوف داشته و در نقل روایات نیز سهل‌انگار بوده است. او این مضمون را به دو شکل متفاوت به پیامبر اسلام نسبت داده است. در جایی از قول پیامبر آورده که: «هر کس به فردی یک مساله را بیاموزد، او را به بردگی گرفته است». در ادامه روایت آمده که فردی از پیامبر می‌پرسد: «یعنی می‌تواند او را بفروشد؟». پیامبر نیز پاسخ داده که: «نه، می‌تواند به او دستور بدهد» (ج 4، ص 71). در اوایل کتاب نیز به شکل ساده‌تر «من تعلمت منه حرفا صرت له عبدا» آمده است (ج 1، ص 292). نکته اینجاست که این مضمون، نیم قرن پیش از کتاب ابن ابی جمهور، در تفسیر «غرائب‌ القرآن» نظام‌الدین قمی نیشابوری معروف به نظام اعرج، به یکی از علما نسبت داده شده است (ج 3، ص 361). جالب‌تر آنکه صاحب غرائب نیز با وجود شافعی‌مذهب بودن، همچون زرنوجی و ابن ابی‌جمهور به تصوف گرایش داشته است. به هر حال با نقل این روایت در عوالی‌اللئالی، مجلسی نیز آن را در بحار می‌آورد و سپس نراقی در جامع‌السعادات به آن اشاره می‌کند و در زمان ما نیز علمایی چون علامه طباطبایی، مرحوم مطهری و آقای مکارم به‌وفور به این استعاره بردگی به عنوان یک کلام حکیمانه برای بزرگداشت مقام معلم اشاره کرده‌‌اند (طباطبایی، تعالیم اسلام، ص 210).
خلاصه آنکه اولا انتساب این مضمون به پیامبر اسلام و امام علی(ع) بسیار دشوار است و دوم آنکه رد پای صوفیه در نقل این مضمون با عبارات مختلف نشان می‌دهد که مضمون ارباب-برده با نظام مراد و مریدی رایج در میان اهل تصوف سازگار بوده و به مذاق آنان خوش آمده که چنین نظامی را برای رابطه استاد و شاگرد نیز ترسیم کنند. در جوامع استبدادزده که قرن‌ها به نظام اربابی خو کرده و در همه روابط (پدر و فرزندی، زن و شوهری، استاد و شاگردی، حاکم و مردم) استعاره بردگی را به کار می‌برده‌اند، شاید زمانی استبداد معلم و استاد همچون استبداد پدر و شوهر و حاکم، فوایدی برای گسترش و تقویت نظام دانش داشت، اما تضعیف فرهنگ نقد و گفتگوی علمی و خلاقیت را نیز باید از زیان‌های این‌گونه رابطه دانست. حفظ احترام استاد و معلم واجب است، همان‌گونه که حفظ احترام دانش‌آموز و دانشجو نیز واجب است. از این نظر فرقی میان آنها نیست. اما نه استبداد استاد و معلم پسندیده است و نه استبداد دانش‌آموز و دانشجو. استبداد اساسا مخرب است و زیان‌های فراوان آن به فواید اندکش می‌چربد. به‌ویژه در وادی دانش و اندیشه، جایی برای بردگی و مریدبازی نیست و مکانیزم حفظ حرمت و احترام باید به سود دانش تغییر کند.
@taqriraat


>>Click here to continue<<

تقریرات




Share with your best friend
VIEW MORE

United States America Popular Telegram Group (US)