اولین دورهای که خریدم، دوره ۱۲ قدم بود. چون شما دورههای قرآنی هم داشتید، بیشتر به من میچسبید و بیشتر به روحیات مذهبی من میخورد و میتونست با منطقهای قوی از قرآن و کلام خداوند، الگوهای متعصب مذهبی من رو اصلاح کنه. استاد عزیز، همونطور که خودت گفتی، از لحظهای که برای تغییر اقدام میکنی، جهان هستی نشونههاشو میفرسته.
من وارد آموزههای شما در دوره ۱۲ قدم شدم و بعد از اون، دوره روانشناسی ثروت ۱ رو خریدم و روی این دورهها کار کردم و سالهای پاندمی و قرنطینه که همه کسبوکارها تعطیل شده بودند، تبدیل شد به پربرکتترین و پولسازترین سالهای زندگی کاری من؛ اونم به راحتی.
من از درآمد صفر و شرایط زیر صفر با دوره ۱۲ قدم شروع کردم، بعد دوره روانشناسی ثروت ۱ و دوره روانشناسی ثروت ۳ رو خریدم و کار کردم و توی سال ۱۴۰۰ به درآمد بالای یک میلیارد تومان رسیدم؛ اونم به راحتی.
تا جاییکه میتونم بگم تا اون زمان به این راحتی پول نساخته بودم. توی چند ماه، به راحتی دستهای خدا اومدن تو زندگیم. ایدههای خوب بهم دادند، مثلاً خرید و فروش زمین. اصلاً قبلاً این کارها رو نکرده بودم. اما اصلاً مگه داریم به این راحتی؟
خلاصه اون دوران تموم شد و کاسبی تالار ما دوباره راه افتاد. اما این دفعه با شخصیتی جدیدی که با دوره های روانشناسی ثروت 1، ۱۲ قدم و روانشناسی ثروت 3 و دوره کشف قوانین زندگی ساخته بودم.
همون کاری که قبلاً از سوددهی افتاده بود و حتی به ضرردهی هم رسیده بود، شروع به سودآوری کرد و سود بیش از ۷۰٪ داشت.
سیل مشتری به سمت کسبوکار ما به جریان افتاد، اون هم بدون هیچ تبلیغاتی؛ در حالیکه قبلاً ما کلی تبلیغات و تخفیف میگذاشتیم تا مشتری جذب کنیم.
هر روز اوضاع بهتر می شد و کار به جایی رسید که این من بودم که مشتریها رو با توجه به قیمتهای بهتری که میدادند، انتخاب میکردم.
من و همسرم هر روز روی خودمون کار میکردیم. خودمون رو بسته بودیم به دورههای آموزشی ۱۲ قدم، روانشناسی ثروت ۱، دوره کشف قوانین زندگی و دوره روانشناسی ثروت ۳. حتی به نظرم همسرم توی این زمینه آگاهتر و متعهدتر بود. ساعتها مینشستیم با هم راجع به قوانین و آموزههای شما در این دورهها حرف میزدیم.
ما در طی این مدت، قدمبهقدم تقریباً همهی دورههای آموزشی استاد رو خریدیم و روی این آموزهها کار میکردیم.
طوری که اطرافیانمون مدام ازمون میپرسیدن: چیکار میکنین؟ چی گوش میدین؟ و ما هم سایت استاد رو به اونا معرفی میکردیم. الان یه گروه بسیار بزرگی از اطرافیان ما با استاد آشنا شدن.
استاد، ما با آموزههای شما بود که واقعاً معنای کلمهی خدا رو فهمیدیم. توی اون سالهایی که فقط عقاید مذهبی داشتم، نوحه میرفتم و دعای ندبه و... هیچی نمیفهمیدم. همیشه به آدمایی که میکروفن دستشون بود و سخنرانی و مداحی میکردن، اعتماد میکردیم؛ اما الان ارتباط من مستقیم با خودِ خداست. به آرامش و رضایت درونی رسیدم و هر آنچه که از زندگی میخواستم، این خدا بهم بخشیده.
تصمیم گرفتیم دوباره مهاجرت کنیم، اینبار به اروپا. وقتی اطرافیان متوجه شدن، همه میپرسیدن: مشکل شما چیه که میخواید از اینجا برید؟
اینجا که همهچی دارید؛ خونه داری، ماشین داری، ویلا داری، درآمد خوب داری؛ دیگه چی میخوای؟
ولی اونا نمیدونستن ما چه افکاری تو ذهنمون هست و دنبال چی هستیم.
پروژهمونو شروع کردیم، و با صبر، بعد دو سال تونستیم اقامت کشور زیبای اسپانیا رو بگیریم. باور کنین راحت و آسون. البته زمان برد، ولی صبر کردیم و گفتیم خدا یه برنامهی بزرگ برامون داره و الان باید رو خودمون کار کنیم. همیشه میگیم: ما لیاقت سرزمین آزاد و پیشرفته با حقوق انسانی بالاتر رو داریم.
الان که دارم براتون مینویسم، یه خونه توی مادرید اجاره کردم؛ اونم با هدایت دستان خدا توی یک هفته. دوستان توی اسپانیا میدونن به خاطر قوانین این کشور، اجاره کردن خونه چقدر سخته؛
ولی ما راحت تونستیم یه خونهی بزرگ با همهی امکانات اجاره کنیم. الان هم مسیر گرفتن کارت اقامت یکسالهمون رو طی میکنیم.
پسانداز داریم، جوری که لااقل تا یک سال نیاز به کار کردن نداریم. خیلی از جزئیات رو نگفتم؛ خیلی زندگیم از ابعاد دیگهای هم رشد کرده که ننوشتم تا طولانی نشه.
من همیشه به خودم قول داده بودم که وقتی به یه نتایج خوب رسیدم، یه روز میام مینویسم که: به خدا ایمان داشته باش، صبر کن، توکل کن، بعد بشین کنار ببین الله چیکار میکنه برات.
>>Click here to continue<<