TG Telegram Group & Channel
آموزش زبان عربی با متون داستانی | United States America (US)
Create: Update:

#من_او
#فصل_چهارم
#قسمت_بیست‌وهشتم
🌳🌳🌳🌳🌳🌳🌳🌳🌳🌳
خندیدیم. کریم سر حال آمده بود. گفت:
- عشق کردی قاجار را چه طور «خفن» کردم...
- خفن یعنی چی؟
- یک چیزی تو مایه‌های خفه کردن و کفن کردن است... حالا جخ ناجور سردم شده!
- بیا کت من را بگیر خوبی شما؟!
-دمِ عالی گرم! بخاری آورده‌ام اما کم به قاعده‌ی شاش بچه...

ضَحِكْنَا كَانَ كَرِيمٌ فِي غَايَةِ النَّشْوَةِ وَالسُّرُورِ، قَالَ :
- هَلْ فَرِحْتَ حِينَمَا «خَنَكْتُ» قَاجَارٌ.
- مَاذَا تَعْنِي بخَنْكتُ؟
إِنَّهَا مُفْرَدَةٌ مِنْ قَامُوسِي الْخَاصِّ تُوحِي بِفِعْلَيْنِ مُخْتَلِفَيْنِ الْخَنْقَ وَالتَّكْفِينَ، لَكِنِّي أَشْعُرُ حَالِيًّا بِبَرْدٍ شَدِيدٍ.
- هَاكَ خُذْ مِعْطَفِي، هَلْ أَنْتَ عَلَى مَا يُرَامُ؟
- شُكْرًا، لَقَدْ أَحْضَرْتُ مَعِي «مَدْفَأَةً» وَلَكِنَّهَا تَحْوِي كَمِّيَّةً بِمِقْدَارِ بَوْلِ طِفْلٍ...

♦️♦️♦️♦️♦️♦️♦️♦️♦️♦️

متعجب نگاهش کردم گفتم:
- دست‌کم می‌گذاشتی برویم امام‌زاده صالح ...
- نمی‌شد علی جان! من توی جیبم نجاستی بود
- نجاستی دیگر چیه؟
خندید و گفت «بخاری.» از جیبش یک شیشه بغلی درآورد.مایعی زرد رنگ را داخل استکان ریخت بعد با لیموناد قاتی‌اش کرد استکان را جلو من گرفت و گفت:
- نوش؟! متاعه‌ها! برای این یک شیشه، دو کیلو کشمش اعلای اورمیه خرج کرده پطرس بی‌پدر بخور! ببین چی ساخته، بی‌پدر! کأنه چایی شیرینه!
بلند شدم عصبانی و ناراحت زبانم بند آمده بود. باب جون قبلاً به من هش‌دار داده بود؛ چشم‌های وغ زده و سرخش، چربی زیر پلک‌ها قرمزی گونه‌هایش... اما من قبول نکرده بودم. گفته بودم کریم اهل این حرف‌ها نیست. نگاهش کردم. زبانم بند آمده بود.
-دستت درست قرق و پاتوغ و بقیه به خاطر همین... آبرو را خورده‌ای حیا را قی کرده‌ای...

نَظَرْتُ إِلَيْهِ مُنْدَهِشًا وَقُلْتُ:
- كَانَ مِنْ الْأَفْضَلِ أَنْ نَذْهَبَ لِزِيَارَةِ ضَرِيحِ السَّيِّدِ صَالِحٍ ابْنِ الْإِمَامِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ (عَلَيْهِ السَّلَامُ).

- عَزِيزِي عَلي لَمْ يَكُنْ ذَلِكَ مُمْكِنًا فَثَمَّةَ شَيْءٌ نَجِسٌ مَعِي، وَهَذَا لَا يَلِيقُ بِمَكَانٍ طَاهِرٍ.

- مَا هُوَ الشَّيْءُ النَّجِسُ الَّذِي تَتَحَدَّثُ عَنْهُ؟

ضَحِكَ وَقَالَ: «الْمَدفَأَةُ»، وَأَخْرَجَ قِنِّينَةً صَغِيرَةً مِنْ جَيْبِ سِرْوَالِهِ كَانَتْ تَحْوِي سَائِلًا أَصْفَرَ اللَّوْنِ سَكِبَ مِقْدَارًا مِنْهُ فِي كَأْسٍ وَمَزَجَهُ مَعَ عَصِيرِ اللَّيْمُونِ، ثُمَّ قَدِمَ لِي الْكَأْسُ وَقَالَ:

- تَفَضَّلُ، لَقَدْ كُلِّفَتْ هَذِهِ الْكَمِّيَّةُ الْقَلِيلَةُ بُطْرُسَ اللَّعِينِ كِيلُو غَرَامَيْنِ مِنْ أَفْضَلِ أَنْوَاعِ زَبِيبِ أرُوميْة، كَأَنَّهَا شَايٌ حُلْوٌ.
نَهَضْتُ مِنْ مَكَانِي غَاضِبًا وَحَزِينًا، شَعَرْتُ أَنَّ لِسَانِي انْعَقَدَ، لَقَدْ سَبَقَ أَنْ حَذَرَنِي جَدِّي قَائِلًا إِنَّ عُيُونَ كَرِيمٍ الْمُتَوَرِّمَةِ الْحَمْرَاءِ وَالدُّهُونِ الْمَوْجُودَةَ تَحْتَ جُفُونِهِ وَخُدودِهِ الْحَمْرَاءُ تَدُلُّ عَلَى أَنَّهُ مُدْمِنٌ عَلَى الْخَمْرَةِ، لَكِنِّي لَمْ أُقْبَلْ ذَلِكَ وَقُلْتُ لَهُ:كَرِيمٌ لَا يَفْعَلُ ذَلِكَ نَظَرْتُ إِلَيْهِ، انْعَقَدَ لِسَانِي.
- أَحْسَنْتَ يَا كَرِيمُ، لِهَذَا السَّبَبِ إِذَنْ كُنْتَ تُصِرُّ أَنْ نَأْتِيَ إِلَى هَذَا الْمَكَانِ، أَنْتَ كَمَنْ ابْتَلَعَ مَاءَ وَجْهِهِ وَتَقَيّأَ حَيَاءَهُ وَكَرَامَتَهُ.

🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿
ادامه دارد...
#أناه
#الفصل_الرابع
https://hottg.com/taaribedastani

#من_او
#فصل_چهارم
#قسمت_بیست‌وهشتم
🌳🌳🌳🌳🌳🌳🌳🌳🌳🌳
خندیدیم. کریم سر حال آمده بود. گفت:
- عشق کردی قاجار را چه طور «خفن» کردم...
- خفن یعنی چی؟
- یک چیزی تو مایه‌های خفه کردن و کفن کردن است... حالا جخ ناجور سردم شده!
- بیا کت من را بگیر خوبی شما؟!
-دمِ عالی گرم! بخاری آورده‌ام اما کم به قاعده‌ی شاش بچه...

ضَحِكْنَا كَانَ كَرِيمٌ فِي غَايَةِ النَّشْوَةِ وَالسُّرُورِ، قَالَ :
- هَلْ فَرِحْتَ حِينَمَا «خَنَكْتُ» قَاجَارٌ.
- مَاذَا تَعْنِي بخَنْكتُ؟
إِنَّهَا مُفْرَدَةٌ مِنْ قَامُوسِي الْخَاصِّ تُوحِي بِفِعْلَيْنِ مُخْتَلِفَيْنِ الْخَنْقَ وَالتَّكْفِينَ، لَكِنِّي أَشْعُرُ حَالِيًّا بِبَرْدٍ شَدِيدٍ.
- هَاكَ خُذْ مِعْطَفِي، هَلْ أَنْتَ عَلَى مَا يُرَامُ؟
- شُكْرًا، لَقَدْ أَحْضَرْتُ مَعِي «مَدْفَأَةً» وَلَكِنَّهَا تَحْوِي كَمِّيَّةً بِمِقْدَارِ بَوْلِ طِفْلٍ...

♦️♦️♦️♦️♦️♦️♦️♦️♦️♦️

متعجب نگاهش کردم گفتم:
- دست‌کم می‌گذاشتی برویم امام‌زاده صالح ...
- نمی‌شد علی جان! من توی جیبم نجاستی بود
- نجاستی دیگر چیه؟
خندید و گفت «بخاری.» از جیبش یک شیشه بغلی درآورد.مایعی زرد رنگ را داخل استکان ریخت بعد با لیموناد قاتی‌اش کرد استکان را جلو من گرفت و گفت:
- نوش؟! متاعه‌ها! برای این یک شیشه، دو کیلو کشمش اعلای اورمیه خرج کرده پطرس بی‌پدر بخور! ببین چی ساخته، بی‌پدر! کأنه چایی شیرینه!
بلند شدم عصبانی و ناراحت زبانم بند آمده بود. باب جون قبلاً به من هش‌دار داده بود؛ چشم‌های وغ زده و سرخش، چربی زیر پلک‌ها قرمزی گونه‌هایش... اما من قبول نکرده بودم. گفته بودم کریم اهل این حرف‌ها نیست. نگاهش کردم. زبانم بند آمده بود.
-دستت درست قرق و پاتوغ و بقیه به خاطر همین... آبرو را خورده‌ای حیا را قی کرده‌ای...

نَظَرْتُ إِلَيْهِ مُنْدَهِشًا وَقُلْتُ:
- كَانَ مِنْ الْأَفْضَلِ أَنْ نَذْهَبَ لِزِيَارَةِ ضَرِيحِ السَّيِّدِ صَالِحٍ ابْنِ الْإِمَامِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ (عَلَيْهِ السَّلَامُ).

- عَزِيزِي عَلي لَمْ يَكُنْ ذَلِكَ مُمْكِنًا فَثَمَّةَ شَيْءٌ نَجِسٌ مَعِي، وَهَذَا لَا يَلِيقُ بِمَكَانٍ طَاهِرٍ.

- مَا هُوَ الشَّيْءُ النَّجِسُ الَّذِي تَتَحَدَّثُ عَنْهُ؟

ضَحِكَ وَقَالَ: «الْمَدفَأَةُ»، وَأَخْرَجَ قِنِّينَةً صَغِيرَةً مِنْ جَيْبِ سِرْوَالِهِ كَانَتْ تَحْوِي سَائِلًا أَصْفَرَ اللَّوْنِ سَكِبَ مِقْدَارًا مِنْهُ فِي كَأْسٍ وَمَزَجَهُ مَعَ عَصِيرِ اللَّيْمُونِ، ثُمَّ قَدِمَ لِي الْكَأْسُ وَقَالَ:

- تَفَضَّلُ، لَقَدْ كُلِّفَتْ هَذِهِ الْكَمِّيَّةُ الْقَلِيلَةُ بُطْرُسَ اللَّعِينِ كِيلُو غَرَامَيْنِ مِنْ أَفْضَلِ أَنْوَاعِ زَبِيبِ أرُوميْة، كَأَنَّهَا شَايٌ حُلْوٌ.
نَهَضْتُ مِنْ مَكَانِي غَاضِبًا وَحَزِينًا، شَعَرْتُ أَنَّ لِسَانِي انْعَقَدَ، لَقَدْ سَبَقَ أَنْ حَذَرَنِي جَدِّي قَائِلًا إِنَّ عُيُونَ كَرِيمٍ الْمُتَوَرِّمَةِ الْحَمْرَاءِ وَالدُّهُونِ الْمَوْجُودَةَ تَحْتَ جُفُونِهِ وَخُدودِهِ الْحَمْرَاءُ تَدُلُّ عَلَى أَنَّهُ مُدْمِنٌ عَلَى الْخَمْرَةِ، لَكِنِّي لَمْ أُقْبَلْ ذَلِكَ وَقُلْتُ لَهُ:كَرِيمٌ لَا يَفْعَلُ ذَلِكَ نَظَرْتُ إِلَيْهِ، انْعَقَدَ لِسَانِي.
- أَحْسَنْتَ يَا كَرِيمُ، لِهَذَا السَّبَبِ إِذَنْ كُنْتَ تُصِرُّ أَنْ نَأْتِيَ إِلَى هَذَا الْمَكَانِ، أَنْتَ كَمَنْ ابْتَلَعَ مَاءَ وَجْهِهِ وَتَقَيّأَ حَيَاءَهُ وَكَرَامَتَهُ.

🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿
ادامه دارد...
#أناه
#الفصل_الرابع
https://hottg.com/taaribedastani


>>Click here to continue<<

آموزش زبان عربی با متون داستانی




Share with your best friend
VIEW MORE

United States America Popular Telegram Group (US)