TG Telegram Group & Channel
آموزش زبان عربی با متون داستانی | United States America (US)
Create: Update:

#من_او
#فصل_چهارم
#قسمت_بیست‌وسوم
🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴

قاجار را آن‌قدر زد که خونِ سر و صورتش تمام رکابی‌اش را سرخ کرد. بالا آورد و روی زمین افتاد. دو تایی هیکل گنده‌اش را بغل کردیم و داخل جیپ انداختیم قاجار به کریم نگاهی کرد. مستی از سرش پریده بود بی‌حال گفت:
- گذر پوست، نه! گذر قُلی، شمسی این‌ها دباغ‌خانه....
زن یک دستمال درآورد و خون را از روی صورت قاجار پاک کرد. قاجار ساکت شده بود مهوش به ما گفت:
- حالا من چه خاکی به سرم بریزم؟ نباید این قدر کتکش می‌زدین. من بدبخت با چی برگردم؟!
کریم گفت:
- حکماً می‌خواهی ما برگردانیمت؟! نه؟! (داد کشید) سگ‌مست را شیرمال کرده‌ای و ده تومان گرفتی دهن‌گاله! جلو هر خری را بگیری، بلندت می‌کنه.
با کریم توی شورلت نشستیم و رفتیم. حقش بود در هوشیاری هیچ وقت جرأت نکرده بود چیزی به کریم بگوید، اما من شستم خبردار شده بود. از سال‌ها پیش حدس زده بودم. شاید برای همین بود که نمی‌رفتم سراغ مَه‌تاب.

ثُمَّ انهالَ كَريمُ عَلى قاجارَ بِالضَّربِ ضَربةً بِحَيثُ تَلَطَّخَتْ فانيلتُهُ بِدَمِ رَأسِهِ وَوَجهِهِ، تَقيأَ قاجارُ وَسَقَطَ عَلى الأَرضِ. رَفَعناهُ أنا وَكَريمُ مِن كَتِفَيهِ وَأدخَلناهُ في سَيَّارَةِ الجيبِ، نَظَرَ قاجارُ إلى كَريمَ وَقَدْ زالَتْ آثارُ السُّكْرِ مِن رَأسِهِ وَقالَ:
- سَوْفَ نَلْتَقِي، سَوْفَ نَلْتَقِي في مَحَلَّةِ مَعَشوقَتِكَ شَمْسِي. سَأَسْلُخُ جِلْدَكَ.
أخْرَجَتْ المَرْأَةُ مِنديلاً مِنْ حَقيبَتِها وَراحَتْ تَمْسَحُ الدَّمَ مِن وَجهِ قاجارَ الَّذِي لَزِمَ الصَّمْتَ. قالَتْ مَهوش:
- يا لِلْمُصيبَةِ، ماذا أَسْتَطِيعُ أَنْ أَفْعَلَ الآنَ ما كانَ عَلَيْكُما أَنْ تَضْرِباهُ بِهَذِهِ القَسْوَةِ، كَيْفَ سَأَعُودُ بِهَذِهِ الحالِ؟ يا لَحَظِّي البائِسِ.

قالَ كَريمُ: هَلْ تَتَوَقَّعِينَ أَنْ نُعيدَكِ إِلى البَيْتِ؟ كَلّا،(صَرَخَ) لَقَدْ خَدَعْتِ هَذا الكَلْبَ المَخْمورَ وَحَصَلْتِ عَلى مَبْلَغٍ مِنَ الْمالِ، كُلُّ حِمارٍ يَصادِفُكِ فِي الطَّرِيقِ يَصْطَحِبُكِ مَعَهُ.
جَلسْنا مَعَ كَريمَ في داخِلِ السَّيَّارَةِ، وَذَهَبْنا.كانَ قاجارُ يَسْتَحِقُّ هَذا الضَّرْبَ الْمُبَرَّحَ، لَمْ يَكُنْ يَجْرُؤُ أَنْ يَنْطِقَ بِكَلامٍ يُجْرِحُ مَشاعِرَ كَريمَ حينَما يَكونُ بِكامِلِ وَعيِهِ، لَكِنَّ الثُّمالَةَ شَجَّعَتْهُ عَلى أَنْ يَتَجَرَّأَ بِتَحَدِّي كَريمَ فِي مَشاعِرِهِ مَعَ ذَلِكَ كانَ يَخامَرُني الشُّعورُ أَنَّ قاجارَ مُعْجِبٌ بِمَهْتابِ وَلِهَذا السَّبَبِ لَمْ أَكُنْ أَتَقَصَّدُ الذَّهَابَ لِرُؤيَتِها.


ادامه دارد...
#أناه
#الفصل_الرابع
https://hottg.com/taaribedastani

#من_او
#فصل_چهارم
#قسمت_بیست‌وسوم
🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴

قاجار را آن‌قدر زد که خونِ سر و صورتش تمام رکابی‌اش را سرخ کرد. بالا آورد و روی زمین افتاد. دو تایی هیکل گنده‌اش را بغل کردیم و داخل جیپ انداختیم قاجار به کریم نگاهی کرد. مستی از سرش پریده بود بی‌حال گفت:
- گذر پوست، نه! گذر قُلی، شمسی این‌ها دباغ‌خانه....
زن یک دستمال درآورد و خون را از روی صورت قاجار پاک کرد. قاجار ساکت شده بود مهوش به ما گفت:
- حالا من چه خاکی به سرم بریزم؟ نباید این قدر کتکش می‌زدین. من بدبخت با چی برگردم؟!
کریم گفت:
- حکماً می‌خواهی ما برگردانیمت؟! نه؟! (داد کشید) سگ‌مست را شیرمال کرده‌ای و ده تومان گرفتی دهن‌گاله! جلو هر خری را بگیری، بلندت می‌کنه.
با کریم توی شورلت نشستیم و رفتیم. حقش بود در هوشیاری هیچ وقت جرأت نکرده بود چیزی به کریم بگوید، اما من شستم خبردار شده بود. از سال‌ها پیش حدس زده بودم. شاید برای همین بود که نمی‌رفتم سراغ مَه‌تاب.

ثُمَّ انهالَ كَريمُ عَلى قاجارَ بِالضَّربِ ضَربةً بِحَيثُ تَلَطَّخَتْ فانيلتُهُ بِدَمِ رَأسِهِ وَوَجهِهِ، تَقيأَ قاجارُ وَسَقَطَ عَلى الأَرضِ. رَفَعناهُ أنا وَكَريمُ مِن كَتِفَيهِ وَأدخَلناهُ في سَيَّارَةِ الجيبِ، نَظَرَ قاجارُ إلى كَريمَ وَقَدْ زالَتْ آثارُ السُّكْرِ مِن رَأسِهِ وَقالَ:
- سَوْفَ نَلْتَقِي، سَوْفَ نَلْتَقِي في مَحَلَّةِ مَعَشوقَتِكَ شَمْسِي. سَأَسْلُخُ جِلْدَكَ.
أخْرَجَتْ المَرْأَةُ مِنديلاً مِنْ حَقيبَتِها وَراحَتْ تَمْسَحُ الدَّمَ مِن وَجهِ قاجارَ الَّذِي لَزِمَ الصَّمْتَ. قالَتْ مَهوش:
- يا لِلْمُصيبَةِ، ماذا أَسْتَطِيعُ أَنْ أَفْعَلَ الآنَ ما كانَ عَلَيْكُما أَنْ تَضْرِباهُ بِهَذِهِ القَسْوَةِ، كَيْفَ سَأَعُودُ بِهَذِهِ الحالِ؟ يا لَحَظِّي البائِسِ.

قالَ كَريمُ: هَلْ تَتَوَقَّعِينَ أَنْ نُعيدَكِ إِلى البَيْتِ؟ كَلّا،(صَرَخَ) لَقَدْ خَدَعْتِ هَذا الكَلْبَ المَخْمورَ وَحَصَلْتِ عَلى مَبْلَغٍ مِنَ الْمالِ، كُلُّ حِمارٍ يَصادِفُكِ فِي الطَّرِيقِ يَصْطَحِبُكِ مَعَهُ.
جَلسْنا مَعَ كَريمَ في داخِلِ السَّيَّارَةِ، وَذَهَبْنا.كانَ قاجارُ يَسْتَحِقُّ هَذا الضَّرْبَ الْمُبَرَّحَ، لَمْ يَكُنْ يَجْرُؤُ أَنْ يَنْطِقَ بِكَلامٍ يُجْرِحُ مَشاعِرَ كَريمَ حينَما يَكونُ بِكامِلِ وَعيِهِ، لَكِنَّ الثُّمالَةَ شَجَّعَتْهُ عَلى أَنْ يَتَجَرَّأَ بِتَحَدِّي كَريمَ فِي مَشاعِرِهِ مَعَ ذَلِكَ كانَ يَخامَرُني الشُّعورُ أَنَّ قاجارَ مُعْجِبٌ بِمَهْتابِ وَلِهَذا السَّبَبِ لَمْ أَكُنْ أَتَقَصَّدُ الذَّهَابَ لِرُؤيَتِها.


ادامه دارد...
#أناه
#الفصل_الرابع
https://hottg.com/taaribedastani


>>Click here to continue<<

آموزش زبان عربی با متون داستانی




Share with your best friend
VIEW MORE

United States America Popular Telegram Group (US)