TG Telegram Group & Channel
استاد سیروس شمیسا | United States America (US)
Create: Update:

فلسفه نگاه تازه

مسافری چون آب (۱)

سهراب سپهری از معدود شاعرانی است که دستگاه منسجم فکری خاص خود را دارند و برای فهمیدن شعر ایشان باید با کلید آن ساختمان فکری آشنا بود. توضیح اینکه شاعر لزوما نباید راوی یا مبدع یک جهان‌بینی خاص باشد اما برخی از شاعران بزرگ در همه آثار خود طرز فکر و نگرش خاصی را مطرح کرده‌اند.

مثلا از قدما مولانا چنین فردی است و بدین ترتیب همه اجزای آثار او به هم مربوط و متصل است و در کل، جهان‌بینی خاصی را با زبان و اصطلاحات خاصی توصیف می‌کند و نمی‌توان با استعانت از افکار و اصطلاحات دیگران، آثار او را تبیین و تشریح کرد.

واضح است که بین تفکر و دستگاه فکری فرق است. در فلسفه، هر فیلسوفی صاحب تفکر است اما ممکن است دستگاه منسجم فکری و فلسفی نداشته باشد. مثل افلاطون یا هگل دارای سیستم فلسفی هستند و همه پدیده ها را بر مبنای مثل یا تز و آنتی تز و سنتز بررسی می‌کنند حال آنکه ممکن است نظیر چنین اصولی را در شوپنهاور یا نیچه نبینیم.

در آثار اصلی سهراب سپهری یعنی صدای پای آب، مسافر و حجم سبز، مبنای عرفانی و دستگاه منسجم فکری ای دیده می‌شود که به صورت خلاصه چنین است:
عارف (شناسا) که زندگی او سفر در جاده معرفت است، در لحظه حال زندگی می‌کند.
ابن الوقت است و از ماضی و مستقبل بریده است. عارف وقت خود است و مترقب است تا نفحات را که همان واردات لحظه‌هاست، دریابد. مانند آبی جاری، در هر لحظه رود، تر و تازه است.
او در همه آنات، فقط یک نگاه تازه است و دیگر هیچ. جان او سرشار از دریافت‌های ناب بدون شائبه گذشته‌هاست، خالی از پیش داوری‌ها و دانش موروثی.

من دقیقا نمی‌دانم که سهراب سپهری تا چه حد با آراء و عقاید عارف معروف معاصر هندی کریشنا مورتی آشنا بوده است اما فلسفه او بسیار نزدیک به فلسفه کریشنا مورتی است.
البته در این گونه موارد، نمی‌توان به ضرس قاطع حکم کرد که نزدیکی اندیشه دو فرد، دلیل بر آشنایی آنان است. ممکن است دو نفر دقیقا یک مسیر را پیموده باشند و هر دو به آن مقصد نهایی رسیده باشند و مخصوصا این وضع در عرفان مکررا دیده می‌شود و این است که ما به نظام عرفانی معتقدیم.

عارفان گوشه و کنار دنیا بدون آشنایی با افکار یکدیگر سخنان شبیه به هم دارند. هسه و کریشنا مورتی و سهراب سپهری و مولوی و یونگ و شیخ ابوسعید ابوالخیر و... سخنانی دارند که مبنای همه یکی است.

سخنان سپهری با سخنان مولانا نیز بسیار شبیه است حال آنکه به نظر نمی‌رسد او مثلا سالیان درازی را وقف مطالعه غزلیات و مثنوی و دیگر آثار مولانا کرده باشد مخصوصا مطالعه دقیق مثنوی که پر از اشارات و دقایق مشکل و باریک است،  محتاج به صرف وقت معتنابهی است.

با این همه، اشتراک فکری بین سپهری و کریشنا مورتی گاهی به حدی است که می‌توان احتمال داد که سپهری با آثار کریشنا مورتی یا منابع فکری او از قبیل تفکرات کهن هندی و ژاپنی و چینی مانوس بوده است و به نظر می‌رسد که در شعر مسافر به او اشاراتی هم کرده باشد.

اساس فلسفه کریشنا مورتی این است که درک ما از پدیده های پیرامون ما باید تازه و به دور از معارف و شناخت های موروثی باشد و فقط در این صورت است که درست می‌بینیم.
به نظر او در هر نگاه، سه عامل وجود دارد:
خود نگاه یا عمل دیدن، نگرنده یا مُدرِک و نگریسته یا امر مُدرّک.
نباید بین نگرنده و نگریسته فاصله باشد. فاصله، حاصل پیشداوری‌های ماست؛ با دید موروث از گذشته‌ها، به شی نگریستن است.

اگر با چشم گذشته‌ها به شی نگاه کنیم، آن را چنان که باید، نمی‌بینیم. با چشم و ذهن دیگران که در غبار قرون و دهور گم شده‌اند، آن را بد یا خوب می‌بینیم. مرده ریگ هفت هزار سالگان را که پر از حبّ و بغض‌هاست به شی حمل می‌کنیم. بی هیچ دلیل و انگیزه ای، فقط به متابعت از عرف، اسب را حیوان نجیبی می‌پنداریم و کرکس را زشت. اسم یکی از کتاب‌های او freedom from known است که تحت عنوان (رهایی از دانستگی) به فارسی ترجمه شده است.

آن چه چشم است آن که بیناییش نیست
ز امتحان ها جز که رسواییش نیست
ز آن که بر دل نقش تقلید است بند
رو به آب چشم بندش را بَرند
ز آن که تقلید آفت هر نیکوی است
که بود تقلید اگر کوه قوی است
گر سخن گوید ز مو باریکتر
آن سرش را ز آن سخن نبود خبر
مستی ای دارد ز گفت خود ولیک
از بر وی تا به می راهیست نیک
مولانا / دفتر دوم

سپهری هم می‌گوید:
من نمی‌دانم
که چرا می‌گویند: اسب حیوان نجیبی است، کبوتر
زیباست
و چرا در قفس هیچ کسی کرکس نیست.
گل شبدر چه کم از لاله قرمز دارد.
چشم ها را باید شست، جور دیگر باید دید.

پس آنچه مهم و درخور اهتمام است، خود نفس نگریستن است و آن وقتی صحیح است که بین نگرنده و نگریسته اتحاد ایجاد شود. برخورد، تازه باشد، هیچ بودن یعنی محو شدن نگرنده در نگریسته، فقط نگاه بودن. در حالت تسلیم محض بودن بدون مقاومت و کسب شناخت بدون گزینش و انتخاب یعنی بدون بد و خوب کردن.

#سهراب_سپهری

@Siroosshamisa

فلسفه نگاه تازه

مسافری چون آب (۱)

سهراب سپهری از معدود شاعرانی است که دستگاه منسجم فکری خاص خود را دارند و برای فهمیدن شعر ایشان باید با کلید آن ساختمان فکری آشنا بود. توضیح اینکه شاعر لزوما نباید راوی یا مبدع یک جهان‌بینی خاص باشد اما برخی از شاعران بزرگ در همه آثار خود طرز فکر و نگرش خاصی را مطرح کرده‌اند.

مثلا از قدما مولانا چنین فردی است و بدین ترتیب همه اجزای آثار او به هم مربوط و متصل است و در کل، جهان‌بینی خاصی را با زبان و اصطلاحات خاصی توصیف می‌کند و نمی‌توان با استعانت از افکار و اصطلاحات دیگران، آثار او را تبیین و تشریح کرد.

واضح است که بین تفکر و دستگاه فکری فرق است. در فلسفه، هر فیلسوفی صاحب تفکر است اما ممکن است دستگاه منسجم فکری و فلسفی نداشته باشد. مثل افلاطون یا هگل دارای سیستم فلسفی هستند و همه پدیده ها را بر مبنای مثل یا تز و آنتی تز و سنتز بررسی می‌کنند حال آنکه ممکن است نظیر چنین اصولی را در شوپنهاور یا نیچه نبینیم.

در آثار اصلی سهراب سپهری یعنی صدای پای آب، مسافر و حجم سبز، مبنای عرفانی و دستگاه منسجم فکری ای دیده می‌شود که به صورت خلاصه چنین است:
عارف (شناسا) که زندگی او سفر در جاده معرفت است، در لحظه حال زندگی می‌کند.
ابن الوقت است و از ماضی و مستقبل بریده است. عارف وقت خود است و مترقب است تا نفحات را که همان واردات لحظه‌هاست، دریابد. مانند آبی جاری، در هر لحظه رود، تر و تازه است.
او در همه آنات، فقط یک نگاه تازه است و دیگر هیچ. جان او سرشار از دریافت‌های ناب بدون شائبه گذشته‌هاست، خالی از پیش داوری‌ها و دانش موروثی.

من دقیقا نمی‌دانم که سهراب سپهری تا چه حد با آراء و عقاید عارف معروف معاصر هندی کریشنا مورتی آشنا بوده است اما فلسفه او بسیار نزدیک به فلسفه کریشنا مورتی است.
البته در این گونه موارد، نمی‌توان به ضرس قاطع حکم کرد که نزدیکی اندیشه دو فرد، دلیل بر آشنایی آنان است. ممکن است دو نفر دقیقا یک مسیر را پیموده باشند و هر دو به آن مقصد نهایی رسیده باشند و مخصوصا این وضع در عرفان مکررا دیده می‌شود و این است که ما به نظام عرفانی معتقدیم.

عارفان گوشه و کنار دنیا بدون آشنایی با افکار یکدیگر سخنان شبیه به هم دارند. هسه و کریشنا مورتی و سهراب سپهری و مولوی و یونگ و شیخ ابوسعید ابوالخیر و... سخنانی دارند که مبنای همه یکی است.

سخنان سپهری با سخنان مولانا نیز بسیار شبیه است حال آنکه به نظر نمی‌رسد او مثلا سالیان درازی را وقف مطالعه غزلیات و مثنوی و دیگر آثار مولانا کرده باشد مخصوصا مطالعه دقیق مثنوی که پر از اشارات و دقایق مشکل و باریک است،  محتاج به صرف وقت معتنابهی است.

با این همه، اشتراک فکری بین سپهری و کریشنا مورتی گاهی به حدی است که می‌توان احتمال داد که سپهری با آثار کریشنا مورتی یا منابع فکری او از قبیل تفکرات کهن هندی و ژاپنی و چینی مانوس بوده است و به نظر می‌رسد که در شعر مسافر به او اشاراتی هم کرده باشد.

اساس فلسفه کریشنا مورتی این است که درک ما از پدیده های پیرامون ما باید تازه و به دور از معارف و شناخت های موروثی باشد و فقط در این صورت است که درست می‌بینیم.
به نظر او در هر نگاه، سه عامل وجود دارد:
خود نگاه یا عمل دیدن، نگرنده یا مُدرِک و نگریسته یا امر مُدرّک.
نباید بین نگرنده و نگریسته فاصله باشد. فاصله، حاصل پیشداوری‌های ماست؛ با دید موروث از گذشته‌ها، به شی نگریستن است.

اگر با چشم گذشته‌ها به شی نگاه کنیم، آن را چنان که باید، نمی‌بینیم. با چشم و ذهن دیگران که در غبار قرون و دهور گم شده‌اند، آن را بد یا خوب می‌بینیم. مرده ریگ هفت هزار سالگان را که پر از حبّ و بغض‌هاست به شی حمل می‌کنیم. بی هیچ دلیل و انگیزه ای، فقط به متابعت از عرف، اسب را حیوان نجیبی می‌پنداریم و کرکس را زشت. اسم یکی از کتاب‌های او freedom from known است که تحت عنوان (رهایی از دانستگی) به فارسی ترجمه شده است.

آن چه چشم است آن که بیناییش نیست
ز امتحان ها جز که رسواییش نیست
ز آن که بر دل نقش تقلید است بند
رو به آب چشم بندش را بَرند
ز آن که تقلید آفت هر نیکوی است
که بود تقلید اگر کوه قوی است
گر سخن گوید ز مو باریکتر
آن سرش را ز آن سخن نبود خبر
مستی ای دارد ز گفت خود ولیک
از بر وی تا به می راهیست نیک
مولانا / دفتر دوم

سپهری هم می‌گوید:
من نمی‌دانم
که چرا می‌گویند: اسب حیوان نجیبی است، کبوتر
زیباست
و چرا در قفس هیچ کسی کرکس نیست.
گل شبدر چه کم از لاله قرمز دارد.
چشم ها را باید شست، جور دیگر باید دید.

پس آنچه مهم و درخور اهتمام است، خود نفس نگریستن است و آن وقتی صحیح است که بین نگرنده و نگریسته اتحاد ایجاد شود. برخورد، تازه باشد، هیچ بودن یعنی محو شدن نگرنده در نگریسته، فقط نگاه بودن. در حالت تسلیم محض بودن بدون مقاومت و کسب شناخت بدون گزینش و انتخاب یعنی بدون بد و خوب کردن.

#سهراب_سپهری

@Siroosshamisa


>>Click here to continue<<

استاد سیروس شمیسا




Share with your best friend
VIEW MORE

United States America Popular Telegram Group (US)