TG Telegram Group & Channel
استاد سیروس شمیسا | United States America (US)
Create: Update:

فریدون

داستان فریدون با داستان ضحاک آمیخته است؛ فریدون در شاهنامه در گیلان (و تا حدودی مازندران) است. پورداوود (یشت‌ها صفحه ۲۴۷) می‌نویسد: از فرگرد اول وندیداد برمی‌آید که مسقط الرّاس فریدون گیلان است. وَرنه را مستشرقان دیلم یا گیلان امروزی می‌دانند. در تفسیر پهلوی اوستا، ورنه پدشخوارگر است که همان ناحیه کوهستانی جنوب غربی دریای خزر باشد. در بندهشن می‌گوید کوهی است در طبرستان و گیلان.

فریدون نماینده تمام عیار دامداران آریایی است. اسم گاو فریدون در اصل برمایون است. این گاو در دینکرد یک گاو نر است. در بندهشن نام برادر فریدون هم هست. گاو فریدون یادآور همان گاو یکتا آفریده یا نخستین در تاریخ بلعمی است. ضحاک یادآور اهریمن است که این گاو را کشته بود. گاوی که فریدون را پرورد، رنگ‌های مختلفی داشت (مثلا نژادهای مختلف؟) و بر او زیور (مثلا نذری؟) بسته بودند. این گاو مقدس بود.
کجا نامور گاو و پرمایه بود
که بایسته بر تنش پیرایه بود
شاهنامه ج ۱، فریدون / بیت ۱۲۴

در فارسنامه ابن بلخی (صفحه ۶۶) همه اجداد فریدون تقریبا گاو هستند از قبیل سیاگاو یا اسپیدگاو یا سهرگاه. کویاجی می گوید فریدون یک پهلوان گاوبن است. در دستش گرزی به شکل سر گاو است و برادرش برمایون هم یک گاو نر است. (دینکرد، جلد ۹، فصل ۲۱، شماره ۲۲) به نظر او مردوک بابلی هم (چونان فریدون) از ایزدان گاوگونه بود. در افسانه های بابلی هم مردوک با گرز خود سر تیامت را کوبید...

فریدون نخستین کسی است که گرزه گاوسار دارد؛ طرح و اختراع آن از خود فریدون بود:
جهانجوی پرگار بگرفت زود
و از آن گرز، پیکر بدیشان نمود
جلد ۱، فریدون / بیت ۲۶۲

او اسب و گردونه دارد که در شکستهای بومیان از مهاجمان آریایی از عوامل اصلی بودند:
بر آن بادپایان با آفرین
به آب اندرون غرقه کردند زین
همان / ب ۲۸۹

از آنجا که پیل هم دارد، می توان تصور کرد که چون جمشید از رهبران اقوام هندوایرانی است:
به پیلان گردونکش و گاومیش
سپه را همی توشه بردند پیش
جلد ۱، ضحاک / بیت ۲۷۲

اسب رمز قدرت آریاییان بود، او حتی با اسب وارد کاخ ضحاک شد:
به اسب اندر آمد به کاخ بزرگ
جهان ناسپرده جوان سترگ

حاضران با تعجب گزارش می‌دهند که فریدون با اسب به قصر ضحاک وارد شده است:
به اسب اندر آمد به ایوان شاه
دو پرمایه با او همیدون به راه

چون در داستان فریدون سخن از گاو و آهن است، می‌توان احتمال داد که در این زمان آریاییان هم اندک اندک کشاورز شده بودند و چه بسا زمین های بومیان را می‌گرفتند. پدر فریدون هم از موبدان هوم بود یعنی مذهب پرستش گیاه داشت. ضحاک خواب می بیند کودکی او را خواهد کشت. خواب دیدن کودک منتقم یک موتیف اساطیری است. (مثلا در داستان موسی و فرعون) پیشبینی هم از مشخصات حماسه است. فریدون از دجله (اروندرود) گذشت تا به ضحاک دست یابد.

ضحاک احتمالا در بابل است. بابل (باب + ایل) به معنی دروازه خدایان از شهرهای مقدس بود. در شاهنامه به بیت المقدس تعبیر شده است و گویا فردوسی یا منابع او آن را مثلاً اورشلیم میفهمیدند نه بابل مقدس. اسکندر هم برای دستیابی به داریوش سوم از دجله گذشت.
این که کوروش در بابل دست به کشتار نزد به سبب قدیسیت این شهر بوده است. عبور از آب، آرکی تایپ تولد دوباره و رسیدن به قدرت است. مکان و جغرافیا در حماسه مغشوش است.
فریدون که نخست در گیلان و مازندران و سپس در البرز بود یعنی در شمال ناگهان به اروندرود می رسد:
به اروندرود اندر آورد روی
چنان چون بود مرد دیهیم جوی

یکی دیگر از عناصر مهم اساطیری در داستان فریدون، جستجوی پدر است. فریدون وقتی بزرگ می‌شود، از مادرش در مورد پدرش سوال می‌کند (در لایه ظاهری داستان پدر به دست ضحاکیان کشته شده بود) در اعصار کهن فرزند متعلق به خاندان مادری است:
بر مادر آمد پژوهید و گفت
که بگشای بر من نهان از نهفت

در هوم یشت آمده است که پدر فریدون یعنی آبتین از موبدان هوم بود. فریدون مذهب پرستش خورشید (مهری) داشت:
فریدون به خورشید بر برد سر
کمر تنگ بستش به کین پدر

حتی می‌توان او را به عنوان یک پیامبر و رهبر مهری در نظر گرفت. او در ۱۶ مهر که روز مهرگان است، شاه می شود. در قضیه ضحاک، سروش بر او ظاهر می‌شود. صورت فریدون چون خورشید سرخ است:
می روشن و چهره شاه نو
جهان نو ز داد و سر ماه نو

در ناخودآگاه متن، او خورشید است و لذا مثل ایزد مهر باید سرتاسر ایران را بپیماید:
منم کدخدای جهان سر به سر
نشاید نشستن به یک جایی بر
وگرنه من ایدر همی بودمی
بسی با شما روز پیمودمی

سه کنش هندواروپایی که ژرژ دومزیل مطرح کرده است، در داستان فریدون با سه پسر او متجلی است:

فریدون

داستان فریدون با داستان ضحاک آمیخته است؛ فریدون در شاهنامه در گیلان (و تا حدودی مازندران) است. پورداوود (یشت‌ها صفحه ۲۴۷) می‌نویسد: از فرگرد اول وندیداد برمی‌آید که مسقط الرّاس فریدون گیلان است. وَرنه را مستشرقان دیلم یا گیلان امروزی می‌دانند. در تفسیر پهلوی اوستا، ورنه پدشخوارگر است که همان ناحیه کوهستانی جنوب غربی دریای خزر باشد. در بندهشن می‌گوید کوهی است در طبرستان و گیلان.

فریدون نماینده تمام عیار دامداران آریایی است. اسم گاو فریدون در اصل برمایون است. این گاو در دینکرد یک گاو نر است. در بندهشن نام برادر فریدون هم هست. گاو فریدون یادآور همان گاو یکتا آفریده یا نخستین در تاریخ بلعمی است. ضحاک یادآور اهریمن است که این گاو را کشته بود. گاوی که فریدون را پرورد، رنگ‌های مختلفی داشت (مثلا نژادهای مختلف؟) و بر او زیور (مثلا نذری؟) بسته بودند. این گاو مقدس بود.
کجا نامور گاو و پرمایه بود
که بایسته بر تنش پیرایه بود
شاهنامه ج ۱، فریدون / بیت ۱۲۴

در فارسنامه ابن بلخی (صفحه ۶۶) همه اجداد فریدون تقریبا گاو هستند از قبیل سیاگاو یا اسپیدگاو یا سهرگاه. کویاجی می گوید فریدون یک پهلوان گاوبن است. در دستش گرزی به شکل سر گاو است و برادرش برمایون هم یک گاو نر است. (دینکرد، جلد ۹، فصل ۲۱، شماره ۲۲) به نظر او مردوک بابلی هم (چونان فریدون) از ایزدان گاوگونه بود. در افسانه های بابلی هم مردوک با گرز خود سر تیامت را کوبید...

فریدون نخستین کسی است که گرزه گاوسار دارد؛ طرح و اختراع آن از خود فریدون بود:
جهانجوی پرگار بگرفت زود
و از آن گرز، پیکر بدیشان نمود
جلد ۱، فریدون / بیت ۲۶۲

او اسب و گردونه دارد که در شکستهای بومیان از مهاجمان آریایی از عوامل اصلی بودند:
بر آن بادپایان با آفرین
به آب اندرون غرقه کردند زین
همان / ب ۲۸۹

از آنجا که پیل هم دارد، می توان تصور کرد که چون جمشید از رهبران اقوام هندوایرانی است:
به پیلان گردونکش و گاومیش
سپه را همی توشه بردند پیش
جلد ۱، ضحاک / بیت ۲۷۲

اسب رمز قدرت آریاییان بود، او حتی با اسب وارد کاخ ضحاک شد:
به اسب اندر آمد به کاخ بزرگ
جهان ناسپرده جوان سترگ

حاضران با تعجب گزارش می‌دهند که فریدون با اسب به قصر ضحاک وارد شده است:
به اسب اندر آمد به ایوان شاه
دو پرمایه با او همیدون به راه

چون در داستان فریدون سخن از گاو و آهن است، می‌توان احتمال داد که در این زمان آریاییان هم اندک اندک کشاورز شده بودند و چه بسا زمین های بومیان را می‌گرفتند. پدر فریدون هم از موبدان هوم بود یعنی مذهب پرستش گیاه داشت. ضحاک خواب می بیند کودکی او را خواهد کشت. خواب دیدن کودک منتقم یک موتیف اساطیری است. (مثلا در داستان موسی و فرعون) پیشبینی هم از مشخصات حماسه است. فریدون از دجله (اروندرود) گذشت تا به ضحاک دست یابد.

ضحاک احتمالا در بابل است. بابل (باب + ایل) به معنی دروازه خدایان از شهرهای مقدس بود. در شاهنامه به بیت المقدس تعبیر شده است و گویا فردوسی یا منابع او آن را مثلاً اورشلیم میفهمیدند نه بابل مقدس. اسکندر هم برای دستیابی به داریوش سوم از دجله گذشت.
این که کوروش در بابل دست به کشتار نزد به سبب قدیسیت این شهر بوده است. عبور از آب، آرکی تایپ تولد دوباره و رسیدن به قدرت است. مکان و جغرافیا در حماسه مغشوش است.
فریدون که نخست در گیلان و مازندران و سپس در البرز بود یعنی در شمال ناگهان به اروندرود می رسد:
به اروندرود اندر آورد روی
چنان چون بود مرد دیهیم جوی

یکی دیگر از عناصر مهم اساطیری در داستان فریدون، جستجوی پدر است. فریدون وقتی بزرگ می‌شود، از مادرش در مورد پدرش سوال می‌کند (در لایه ظاهری داستان پدر به دست ضحاکیان کشته شده بود) در اعصار کهن فرزند متعلق به خاندان مادری است:
بر مادر آمد پژوهید و گفت
که بگشای بر من نهان از نهفت

در هوم یشت آمده است که پدر فریدون یعنی آبتین از موبدان هوم بود. فریدون مذهب پرستش خورشید (مهری) داشت:
فریدون به خورشید بر برد سر
کمر تنگ بستش به کین پدر

حتی می‌توان او را به عنوان یک پیامبر و رهبر مهری در نظر گرفت. او در ۱۶ مهر که روز مهرگان است، شاه می شود. در قضیه ضحاک، سروش بر او ظاهر می‌شود. صورت فریدون چون خورشید سرخ است:
می روشن و چهره شاه نو
جهان نو ز داد و سر ماه نو

در ناخودآگاه متن، او خورشید است و لذا مثل ایزد مهر باید سرتاسر ایران را بپیماید:
منم کدخدای جهان سر به سر
نشاید نشستن به یک جایی بر
وگرنه من ایدر همی بودمی
بسی با شما روز پیمودمی

سه کنش هندواروپایی که ژرژ دومزیل مطرح کرده است، در داستان فریدون با سه پسر او متجلی است:


>>Click here to continue<<

استاد سیروس شمیسا




Share with your best friend
VIEW MORE

United States America Popular Telegram Group (US)