🌴🕋🕌
4⃣0⃣1⃣زندگانی پیامبر اسلامﷺ ﴿۱۰۴﴾
آغاز دشمنیهای یهود:
یهودیها بعد از این که مدتی در بی طرفی و سکوت بسر بردند، بالآخره دشمنی خود را آغاز کردند ۔ آنها نه تنها در وهله اول، بی طرفی خود را نسبت به مسلمانان و مشرکان حفظ کردند ۔ بلکه تا حدی به مسلمانان بیشتر تمایل داشتند ۔ چرا که در عقیده، نبوت و معاد – با وجود اختلاف در تفصیل آنها – با هم اشتراک داشتند و درباره ذات، و صفات الهی و عقیده توحید به مسلمانان نزدیکتر بودند ۔ هر چند این عقیده توحید، به دلیل مجاورت با محیط بت پرستی که در آن مدتهای طولانی بسر برده بودند، ضعیف شده، و در آن غلو و شخصیت پرستی راه یافته بود چنان که در قسمت های گذشته بیان شد(¹)
قراین بر این دلالت میکرد که یهودیها اگر چه اسلام را نپذیرفتند، امّا حتماً بیطرفی خود را حفظ خواهند کرد ۔ زیرا اسلام کتابهای آنها را تصدیق میکند و پیامبرش به ایمان آوردن به انبیاء بنی اسرائیل دعوت مینماید ۔ قرآن مجید از زبان مؤمنان اعلام نموده است:
﴿..كُلٌّ آمَنَ بِاللّٰهِ وَ مَلاٰئِكَتِهِ وَ كُتُبِهِ وَ رُسُلِهِ لاَ نُفَرِّقُ بَيْنَ أَحَدٍ مِنْ رُسُلِهِ...﴾ (²)
«همگی مؤمنان به خدا و فرشتگان او و کتابهای وی و پیغمبرانش ایمان داشته و – میگویند – میان هیچ یک از پیغمبران او فرق نمیگذاریم» ۔
اگر چنین میشد، یعنی یهودیها صمیمانه با اسلام همراهی میکردند، مسلماً، نه تنها تاریخ اسلام بلکه تاریخ بشریت با سرنوشت دیگری دچار میشد و دعوت اسلامی از مشکلات متعددی که در نتیجه درگیری اسلام و یهودیت به وجود آمد، مصون میماند، و از گرفتاریهایی که در نتیجه جنگ مسلمانان در اولین دوران با یهودیهای نیرومند، تحصیل کرده و ثروتمند، اتفاق افتاد، رهایی مییافت ۔
امّا متأسفانه، این کار به دو سبب صورت نگرفت ۔سبب اوّل: حسادت، تنگ نظری، جمود و تعصب یهودیها که جزء طبیعتشان شده بود ۔
سبب دوم: همان عقاید باطل، اخلاق پست و عادات بد یهود بود که قرآن مجید آن را مورد نکوهش قرار داده و پرده از تاریخ گذشته شان برداشته بود، که آنها همیشه با انبیای الهی و دعوتهایشان مبارزه کرده و آنها را به قتل میرساندند ۔ بر خداوند دروغ گفته و نسبت به مال و ثروت حریص بودند ۔ از رباخواری با وجود نهی الهی دریغ ننموده، از خوردن حرام و مال مردم باک نداشتند و تورات را هم تحریف کرده و نسبت به زندگی دنیا سخت دل بسته بودند و غیره ۔
اگر به جای رسول اکرم ﷺ یک رهبر سیاسی میبود ۔ از این وضعیت پیچیده (که بر «مدینه» حاکم بود) حساب میبرد و اگر با آنها از در تملق و چاپلوسی و دوستی در نمیآمد، حداقل از برانگیختن خشم و دشمنی آنان پرهیز میکرد ۔ اما آنحضرت ﷺ پیامبری بود که به تبلیغ رسالت و اظهار حق و تشخیص آن از باطل و عدم سازش با فساد و گمراهی مأموریت داشت و مکلف بود که همه گروهها و ملتها را که یهود و نصارا نیز جز آن بودند به اسلام دعوت نماید هرچند این دعوت، گران تمام شود و توأم با مشکلات باشد ۔ آری! همین است روش پیامبرانه که کلیه پیامبران گذشته نیز طبق همین روش عمل میکردند ۔ همین است شیوه درست و همین است تفاوت اصلی میان خط سیاست و نبوت و رهبران سیاسی و ملّی با پیامبران الهی و مرسل ۔ (یعنی پیامبران در هر شرایط دین حق را اظهار میسازند، اما رهبران سیاسی حق را فدای مصلحت زمان و مکان میکنند ۔ مترجم)
این طرز عمل رسول اکرم ﷺ با یهود، بر عقاید، اخلاق و زندگی یهود ضربه زد و آنها را علیه اسلام و مسلمین تحریک نمود ۔ اینجا بود که یهود موضع خود در قبال اسلام را تغییر دادند و دشمنی و مخالفت سری و علنی را با اسلام آغاز نموده و وارد میدان مبارزه گردیدند ۔
نویسنده و دانشمند یهودی «اسرائیل ولفنسون» عوامل و اسباب این مخالفت را منصفانه و دقیق بررسی نموده و میگوید:
«اگر تعالیم پیامبر اسلام فقط در حد مبارزه با بتپرستی میبود و یهود را به قبول رسالت خود مکلف نمیکرد، قطعاً نزاعی میان یهود و مسلمانان در نمیگرفت ۔ در آن صورت یهود به تعالیم پیامبر اسلامﷺ با دیده احترام و تقدیر مینگریستند و آن را مورد تأیید قرار داده با مال و جان مساعدت مینمودند، تا این که بتها را بشکند و عقاید مشرکانه را از بین ببرد ۔ مشروط بر این که به خود یهود و دینشان تعرض نکند و آنها را مکلف به پذیرفتن رسالت جدید ننماید ۔ چرا که عقلانیت یهودی حاضر نبود در مقابل چیزی که آن را از دینش منصرف کند، تسلیم شود و به پیامبری که از بنی اسرائیل نباشد، ایمان بیاورد۔(³)
عامل دیگری که موجب خشم و غضب یهود علیه دین اسلام گردید، این بود که بعضی از دانشمندان یهود مانند: «عبداللّٰه بن سلام»(⁴) که دارای مرتبه بزرگی نزد آنها بودند، به آغوش اسلام روی آوردند ۔
>>Click here to continue<<