🌴🕋🕌
7⃣0⃣1⃣زندگانی پیامبر اسلامﷺ ﴿۱۰۷﴾
سریه عبداللّٰه بن جحش و غزوه ابواء(¹):
رسول اکرم ﷺ بعد از اجازه جنگ، دستهها و هیأتهایی را به سوی قبایل مختلف و اطراف «مدینه» میفرستاد ۔ اغلب اوقات، جنگی در نمیگرفت ۔ البته گاهی زد و خوردهایی اتفاق میافتاد، که موجب رعب و وحشت در دلهای مشرکین میگردید و شوکت و فعالیت مسلمانان را نمایان میکرد ۔
از میان این سریّهها، سریه «عبداللّٰه بن جحش» بیش از سریّههای دیگر قابل ذکر است ۔ در همین سریه، آیهای نازل شد که دلالت بر این میکند، قرآن مجید عمل مسلمانان را اگر اشتباه باشد، مورد تأیید قرار نمیدهد ۔ چرا که قرآن مجید، ترازوی عدلی است که درباره همه امتها و گروهها عادلانه قضاوت مینماید ۔
اینک خوانندگان عزیز را به اختصار در جریان این سریه قرار میدهیم: حضرت رسول اکرم ﷺ «عبداللّٰه بن جحش أسدی» را در رجب سال دوّم هجرت باتفاق هشت تن از مهاجرین مأموریت داد تا در راه خدا بیرون روند ۔ نامهای نیز نوشت و به وی سپرد و فرمود که آن را نخواند مگر این که دو روز مسافت راه را طی کرده باشد، آنگاه نامه را گشوده و آنرا بخواند و به محتوای نامه عمل کند و متوجه باشد که هیچکدام از همراهان خود را به اجرای آن مجبور نکند ۔
«عبداللّٰه بن جحش» بعد از دو روز طی کردن راه، نامه را گشود، و آن را قرائت نمود ۔ محتوای نامه این بود:
وقتی نامه را خواندی به راه خود ادامه بده تا این که به مقام «نخله» که بین «مکه» و «طائف» قرار دارد، برسی ۔ آنجا که رسیدی احوال «قریش» را زیر نظر بگیر و ما را در جریان آن قرار بده» ۔
«عبداللّٰه بن جحش» بعد از خواندن نامه گفت: چَشم! اطاعت میشود ۔ آنگاه به همراهان خود گفت: «رسول اکرم ﷺ به من دستور داده است که تا «نخله» پیش بروم و در آنجا از احوال «قریش» تجسس و تحقیق به عمل آورم و سپس رسول اکرم ﷺ را در جریان امر قرار دهم ۔ البته حضرتش مرا از این که شما را مجبور به این کار کنم منع فرموده است ۔ لذا هر کسی از شما آرزوی شهادت دارد با ما بیاید و هرکسی دوست ندارد، میتواند بر گردد ۔ من خودم دستور رسول اکرم ﷺ را اجرا خواهم کرد ۔
«عبداللّٰه»، به راهش ادامه داد، همراهانش نیز با وی حرکت کرده، و هیچ کسی به عقب برنگشت ۔ از قضا هنگامی که «عبداللّٰه» و یارانش، به مقام «نخله» فرود آمدند، قافلهای از «قریش» از کنار آنها گذشت ۔ این قافله را «عمرو بن الحضرمی» همراهی میکرد ۔ آنها وقتی گروه «عبداللّٰه» را دیدند، ترسیدند ۔ «عکاشه بن محصن» که سر خود را تراشیده بود خود را نشان داد ۔ تا او را دیدند احساس امنیت کردند و گفتند: اینها قصد عمره دارند، از اینها خطری نداریم، «عبداللّٰه» و یارانش با هم مشورت کردند ۔ این روزها، مصادف بود با آخرین روزهای ماه رجب، مسلمانان –در اثنا مشورت– گفتند: اگر اینها را بگذاریم، که امشب وارد محدوده حرم شوند، از دسترس ما خارج خواهند شد ۔ و اگر اینها را بکشیم این قتل در ماه حرام خواهد بود، ابتدا دچار تردید شده و از اقدام منصرف شدند ۔ اما دوباره خود را آماده کردند و تصمیم گرفتند که بر هرکسی قدرت یابند، او را کشته و هرچه همراه داشته باشد، به تصرف خود در آورند ۔
بدین جهت، «واقد بن عبداللّٰه التمیمی» تیری به سوی «عمرو بن الحضرمی» پرتاب کرد و او را به قتل رساند و دو نفر دیگر را به اسارت گرفتند ۔ بالآخره «عبداللّٰه بن جحش» و یارانش همراه قافله و دو نفر اسیر به «مدینه» باز گشتند ۔
وقتی خدمت رسول اکرم ﷺ مشرف شدند، حضرت فرمود: من که به شما دستور جنگ در ماه حرام نداده بودم ۔ لذا قافله و دو اسیر را وقف کرد و از آنها چیزی نپذیرفت ۔ وقتی رسول اللّٰه ﷺ چنین گفتند، «عبداللّٰه» و همراهانش بسیار نادم و پشیمان شدند و گمان کردند که هلاک شدهاند ۔ مسلمانان آنها را بشدت مورد نکوهش قرار دادند ۔ «قریش» از این جریان خوراک تبلیغاتی بدست آوردند و گفتند: محمد و یارانش احترام ماه حرام را زیر پا گذاشتند و خونریزی براه انداختند ۔ خداوند متعال نازل فرمود:
﴿يَسْئَلُونَكَ عَنِ الشَّهْرِ الْحَرَامِ قِتَالٍ فِيْهِ، قُلْ قِتَالٌ فِيْهِ كَبِيْرٌ وَصَدٌّ عَنْ سَبِيْلِ اللّٰهِ وَكُفْرٌ بِهِ وَالْمَسجد الحرام
«از تو درباره حکم جنگ در ماه حرام میپرسند! در جواب بگو جنگ در ماه حرام گناه بزرگی است و –البته باید بدانید که– سد نمودن مردم از راه خدا و کفر ورزیدن به او و– زیر پا نهادن حرمت– مسجد الحرام و اخراج کردن اهلش از آن، گناه بزرگتر نزد خداوند است و –قطعاً– آشوب گری بزرگتر از قتل است۔
https://hottg.com/siratalrasool
>>Click here to continue<<
