TG Telegram Group & Channel
شیعه برحق | United States America (US)
Create: Update:

*تقویم شیعه*
*صفر*

12 صفر
1 _ حَکَمین در صفّین

صبح دوازدهم (1) یا سیزدهم (2) ماه صفر سال 38 هـ، لشکر امیر المؤمنین علیه السلام مهیّای جنگ شدند، امّا عمرو عاص حیله نمود و دستور داد تا قرآن ها را بر سر نیزه کنند.

صفوف جلوی لشکر کفر ورق هایی از قرآن و در دیگر صفوف هر کس هر چه داشت بر سر نیزه کرد !! و فریاد می زدند :

«لا حُکم إلاّ لِله» !

منافقین مانند اشعث بن قیس، با تضعیف روحیّه ی لشکرِ حضرت آنان را به اختیار حَکَمین ترغیب کردند. هر چه امیر المؤمنین علیه السلام فرمودند که این نیرنگ است، و من کلامُ الله ناطق هستم نتیجه نداد.

سر انجام قرار بر این شد که هر لشکر حَکَمی از جانب خود معیّن کند تا حُکم ایشان را هر دو طرف بپذیرند.

معاویه عمرو عاص را معرّفی کرد و امیر المؤمنین علیه السلام فرمودند :

«اگر ناچار هستیم، عبدالله بن عبّاس، و الّا مالک اشتر نخعی حَکَم باشد».

اشعث و جماعت قُرّاء و حافظین که بعداً جزء خوارج شدند راضی به هیچکدام از این دو نشدند و گفتند :

«فقط عبدالله بن قیس یعنی ابو موسی اشعری».

نفاق منافقین نتیجه داد و ابو موسی و عمرو عاص در «دومة الجندل» _ که قلعه ای است بین مدینه و شام _ جمع شدند، و با توجّه به عداوتی که هر دو نسبت به اهل بیت علیهم السلام خصوصاً حضرت امیر المؤمنین علیه السلام داشتند و با مکر و حیله عمرو عاص حضرت را به ظاهر عزل نمودند.

بدین ترتیب فردای آن روز در بین جمعیّت ابو موسی به عمرو گفت :

تو بایست و معاویه را از امارت خلع کن، تا من هم علیّ بن ابیطالب علیه السلام را خلع نمایم.

عمرو عاص گفت :

من هرگز بر تو که عامل ابوبکر و عُمَر بوده ای و در ایمان و هجرت بر من تقدّم داشته ای، سبقت نمی گیرم !

ابن عبّاس گفت :

ابو موسی ! پسر نابغه تو را فریب ندهد، ولی او به گفته ی ابن عبّاس گوش نداد و ایستاد و انگشتر را از دست بیرون کرد و گفت :

من علی و معاویه را از خلافت عزل نمودم و ساکت شد.

عمرو عاص ملعون ایستاد و گفت :

«مردم شنیدید که ابو موسی، علی را از خلافت عزل کرد. من هم او را از خلافت عزل نموده، و آن را برای معاویة بن ابی سفیان ثابت می نمایم که او سزاوارتر است، و من بعنوان منصوب کردن معاویه انگشتر به دست می کنم» !

حَکَمین برای عوام فریبی فحش و دشنام بسیاری به یکدیگر دادند و دست به گریبان یکدیگر شدند و شریح بن هانی تازیانه ای بر سر عمرو عاص زد.

ابو موسی از ترس اصحاب امیر المؤمنین علیه السلام به مکّه پناهنده شد. (3)

همه ی این مطالب در حالی بود که پیامبر صلّی الله علیه و آله در غزوة دومة الجندل ابو موسی را از این کار خبر دادند و فرمودند :

«حَکَمَین در دومة الجندل گمراهند و گمراه می کنند کسانی را که از آنها تبعیّت کنند». (4)

امیر المؤمنین علیه السلام پس از این واقعه در قنوت نماز ابو موسی و سه نفر دیگر را این گونه لعن می فرمودند :

«اللّهُمَّ العَن مُعاوِیَةَ وَ عَمراً و أبا الاعور السلمی وَ أبا مُوسی الأشعَری». (5)

ابو موسی از جمله منافقینی بود که در شب عقبه (بعد از غدیر) قصد قتل پیامبر صلّی الله علیه و آله را داشتند. (6)

📚 منابع :

1. نهج السعادة : ج 2، ص 282. و ... .
2. مستدرک سفینه البحار : ج 6، ص 295. وقائع الشهور : ص 49 _ 48.
3. بحار الأنوار : ج 33، ص 324 ـ 297. و ... .
4. الایضاح : ص 62. و ... .
5. الایضاح : ص 63، 234. و ... .
6. شرح نهج البلاغه (ابن ابی الحدید) : ج 13، ص 314، 315. به تتمّه ی ذی الحجّه و 28 محرّم رجوع شود.

*تقویم شیعه*
*صفر*

12 صفر
1 _ حَکَمین در صفّین

صبح دوازدهم (1) یا سیزدهم (2) ماه صفر سال 38 هـ، لشکر امیر المؤمنین علیه السلام مهیّای جنگ شدند، امّا عمرو عاص حیله نمود و دستور داد تا قرآن ها را بر سر نیزه کنند.

صفوف جلوی لشکر کفر ورق هایی از قرآن و در دیگر صفوف هر کس هر چه داشت بر سر نیزه کرد !! و فریاد می زدند :

«لا حُکم إلاّ لِله» !

منافقین مانند اشعث بن قیس، با تضعیف روحیّه ی لشکرِ حضرت آنان را به اختیار حَکَمین ترغیب کردند. هر چه امیر المؤمنین علیه السلام فرمودند که این نیرنگ است، و من کلامُ الله ناطق هستم نتیجه نداد.

سر انجام قرار بر این شد که هر لشکر حَکَمی از جانب خود معیّن کند تا حُکم ایشان را هر دو طرف بپذیرند.

معاویه عمرو عاص را معرّفی کرد و امیر المؤمنین علیه السلام فرمودند :

«اگر ناچار هستیم، عبدالله بن عبّاس، و الّا مالک اشتر نخعی حَکَم باشد».

اشعث و جماعت قُرّاء و حافظین که بعداً جزء خوارج شدند راضی به هیچکدام از این دو نشدند و گفتند :

«فقط عبدالله بن قیس یعنی ابو موسی اشعری».

نفاق منافقین نتیجه داد و ابو موسی و عمرو عاص در «دومة الجندل» _ که قلعه ای است بین مدینه و شام _ جمع شدند، و با توجّه به عداوتی که هر دو نسبت به اهل بیت علیهم السلام خصوصاً حضرت امیر المؤمنین علیه السلام داشتند و با مکر و حیله عمرو عاص حضرت را به ظاهر عزل نمودند.

بدین ترتیب فردای آن روز در بین جمعیّت ابو موسی به عمرو گفت :

تو بایست و معاویه را از امارت خلع کن، تا من هم علیّ بن ابیطالب علیه السلام را خلع نمایم.

عمرو عاص گفت :

من هرگز بر تو که عامل ابوبکر و عُمَر بوده ای و در ایمان و هجرت بر من تقدّم داشته ای، سبقت نمی گیرم !

ابن عبّاس گفت :

ابو موسی ! پسر نابغه تو را فریب ندهد، ولی او به گفته ی ابن عبّاس گوش نداد و ایستاد و انگشتر را از دست بیرون کرد و گفت :

من علی و معاویه را از خلافت عزل نمودم و ساکت شد.

عمرو عاص ملعون ایستاد و گفت :

«مردم شنیدید که ابو موسی، علی را از خلافت عزل کرد. من هم او را از خلافت عزل نموده، و آن را برای معاویة بن ابی سفیان ثابت می نمایم که او سزاوارتر است، و من بعنوان منصوب کردن معاویه انگشتر به دست می کنم» !

حَکَمین برای عوام فریبی فحش و دشنام بسیاری به یکدیگر دادند و دست به گریبان یکدیگر شدند و شریح بن هانی تازیانه ای بر سر عمرو عاص زد.

ابو موسی از ترس اصحاب امیر المؤمنین علیه السلام به مکّه پناهنده شد. (3)

همه ی این مطالب در حالی بود که پیامبر صلّی الله علیه و آله در غزوة دومة الجندل ابو موسی را از این کار خبر دادند و فرمودند :

«حَکَمَین در دومة الجندل گمراهند و گمراه می کنند کسانی را که از آنها تبعیّت کنند». (4)

امیر المؤمنین علیه السلام پس از این واقعه در قنوت نماز ابو موسی و سه نفر دیگر را این گونه لعن می فرمودند :

«اللّهُمَّ العَن مُعاوِیَةَ وَ عَمراً و أبا الاعور السلمی وَ أبا مُوسی الأشعَری». (5)

ابو موسی از جمله منافقینی بود که در شب عقبه (بعد از غدیر) قصد قتل پیامبر صلّی الله علیه و آله را داشتند. (6)

📚 منابع :

1. نهج السعادة : ج 2، ص 282. و ... .
2. مستدرک سفینه البحار : ج 6، ص 295. وقائع الشهور : ص 49 _ 48.
3. بحار الأنوار : ج 33، ص 324 ـ 297. و ... .
4. الایضاح : ص 62. و ... .
5. الایضاح : ص 63، 234. و ... .
6. شرح نهج البلاغه (ابن ابی الحدید) : ج 13، ص 314، 315. به تتمّه ی ذی الحجّه و 28 محرّم رجوع شود.


>>Click here to continue<<

شیعه برحق




Share with your best friend
VIEW MORE

United States America Popular Telegram Group (US)