به آنان که روزی با ترس از جنگ و حکومتهای تندخو، گام در مسیر غربت نهادند و سر بر مرزهای ما گذاشتند…
شما را پناه دادیم.
در کشوری که خود با بحرانهای اقتصادی، کمبود انرژی، و هزاران درد و دغدغه درگیر بود، باز هم درهای خانهمان را به رویتان گشودیم. نانمان را با شما قسمت کردیم. فرزندانمان را کنار فرزندان شما در مدرسه نشاندیم. در بازار، کارگاه، مزرعه و ساختمان، دوشادوشتان کار کردیم. با شما مهربان بودیم، بیآنکه از شما انتظار جبران داشته باشیم.
اما افسوس...
چرا نمک خوردید و نمکدان شکستید؟
چرا در بزنگاههای سخت، بهجای وفاداری، در جبههای ایستادید که دشمن این مردم است؟
چرا در دل شهری که به شما پناه داد، دست به خرابکاری زدید؟
چرا به مردمی که پناهتان بودند، خیانت کردید؟
شما خوب میدانید که این خاک با تمام تنگناهایش، سهمی از سفرهاش را با شما تقسیم کرد.
حال، با دل شکسته و زخمی، فقط یک چیز میگوییم:
به خانههایتان برگردید.
سرزمینتان هرچه باشد، مال خودتان است.
دیگر نه دل ما تاب اعتماد دارد، نه سفرهمان گنجایش مهمان ناخوانده.
ما نه دشمن مهاجریم، نه بیرحم با بیپناهان.
اما برای کسانی که در لباس مهمان، خنجر از پشت میزنند، دیگر جایی در قلبمان نیست.
برگردید… پیش از آنکه پلهای باقیمانده هم فرو بریزد.
>>Click here to continue<<