مرد بدون گذشته
روزهای از یاد بردنها و به یاد نیاوردنها
محسن آزرم
بعید است هیچ آدمی همهچی را واقعا به یاد بسپارد؛ حتی اگر این آدم حافظهای بینهایت و چشمانی تیزبین و توجهی تماموکمال داشته باشد. به یاد سپردن همهچی از این نظر مترادف است با به یاد سپردن هیچی؛ چون برای به یاد سپردن همهچی لازم است ذهنمان مجهز به چند دوربین ۳۶۰ درجه باشد که حتی تکان خوردن پشهای در پس زمینه را هم ثبت کنند. اما ثبت تکان خوردن این پشه چه فایدهای دارد؟ قرار است روزی به کارمان بیاید؟
دوربینبهدست در خیابانهای شهری ناآشنا یا غریبه راه میرویم. شهر را اصلاً از توی دوربین میبینیم. شاید اصلاً در چنین وضعیتی هیچچی نبینیم، چون داریم همهچی را میبینیم. چند ساعت یا چند روز بعد که داریم فیلمها را تماشا میکنیم تازه چشممان میافتد به چیزهایی که آن لحظه در دوربین ندیدهایم. پوستری روی دیوار خیابان. مجسمهای پشت شیشه مغازه. گلدانی گوشهی خیابان. فیلم را برمیگردانیم عقب. دوباره تماشا میکنیم. دوباره برمیگردانیم. دوباره تماشا میکنیم. فردای آن روز یا چند روز بعد خیلی از لحظههای فیلم را از یاد بردهایم. آنچه مانده گلدانیست گوشه خیابان. یا پوستریست روی دیوار خیابان. یا مجسمهایست پشت شیشه مغازه…
عکس: فیلم «قلهی کوتاه» ساختهی آنییس واردا (۱۹۵۶)
از کتاب ۱۲ تراژدی
خرید از وبسایت ما
Radiotragedy.com
>>Click here to continue<<