در پست «ماکسول چه کرد؟» توضیح دادیم که معادلات ماکسول موجی را پیش بینی میکرد که سرعتی برابر با سرعت نور داشت. تا پیش از این، امواج مکانیکی شناخته شده بودند. تمامی این امواج برای منتشر شدن نیاز به محیطی مادی داشتند که نوسانات پیوسته اجزا آن محیط، انرژی موج را منتقل میکرد. بنابراین طبیعی بود که ماکسول به دنبال محیطی برای انتشار امواج الکترومغناطیس باشد. او این محیط فرضی را اتر نامید. اتر محیطی بود که نوسانات اجزا آن انرژی امواج الکترومغناطیس را منتقل میکرد و کل فضا را پوشانده بود. پس از آن فیزیکدانان تجربی سعی کردند سرعت رانش زمین درون اتر را اندازهگیری کنند. اگر اتر واقعاً وجود داشت چارچوبی مطلقاً لَخت بود. با توجه به اینکه چارچوب های لخت برای فیزیکدانان اهمیت خاصی دارد، نیاز بود که مقدار سرعت رانش زمین درون آن مشخص باشد از طرفی این آزمایشات میتوانست تأییدی بر وجود اتر باشد. از معروفترین آزمایشاتی که با دقت بسیار بالایی در این زمینه انجام شد، آزمایش مایکلسون-مورلی بود. اما نتایج آزمایش فرضیه اتر را تأیید نمیکردند. البته فیزیکدانان به همین سادگی اتر را رها نکردند و برای توجیه نتیجه آزمایش مایکلسون-مورلی تلاش خود را کردند. يكی از اين توجيه ها توسط فيتز جرالد مطرح شد: جسم در راستای حركت خود درون اتر منقبض میشود. پس از آن لورنتس نظريه جرالد را تكميل كرد. فرضيه ديگری كه مطرح شد، فرضيه كشش اتری بود كه بنا به آن فرض میشد اتر همراه اجسامی که درون آن حرکت میکنند کشیده میشود. تا اينكه اينشتين با اصل ثابت بودن سرعت نور گره را گشود و نظريهای كه به آن نسبيت خاص میگويند را پايه ريزی كرد.
🆔 @physics3p
>>Click here to continue<<