TG Telegram Group & Channel
اندیشه های فلسفی شهر | United States America (US)
Create: Update:

نامه عباس زریاب خویی به شاهرخ مسکوب در فروردین ۱۳۶۰

۶۰/۱/۱۰

دوست گرامی
نامه‌ای که از شهر “ولتر” و “رنان” به بلاد شیخان و حنبلیان زمان فرستاده بودید رسید. به قول خاقانی تحیّتی بود از خیرالبلاد و اطيبها الی شرّ البلاد و اوحشها. خیلی خوشحال شدم که کارتان به سامانی رسیده و مشغول شده‌اید.

خوشا به حالتان که در زبده و خلاصه بلاد عالم یعنی پاریس با زبده‌ترین اشخاص همکاری دارید. هذا هي الجنة التی کنتم بها توعدون. به قول آن هندی: اگر فردوس بر روی زمین است، همین است و همین است و همین است.

ما هم در این دوزخ، روزگاری می‌گذرانیم. جسماً و روحاً در غربتیم. غربتی که نه غربی است و نه شرقی. مثل موجوداتی که جاذبه‌ای بر آنها وارد نیست و در فضا معلق هستند. ما نیز احساس بی‌چارگی و بی‌وزنی می‌کنیم و به فضا نرفته فضانورد شده‌ایم؛ آنچه معاش است بسته به موئی است که هر دم، دمِ تیزِ شمشیر بازسازی و پاکسازی بر سرش ایستاده است.

معادی هم که امید دهنده باشد نداریم، مانند یهودی فقیر خسرالدنيا و الآخرة ذلک هو الخسران المبين. می‌گفتیم و به خود نوید می‌دادیم که در دوران تقاعد به کنجی می‌نشینیم و به گفته حافظ جز صراحی و کتاب، یار و ندیم نمی‌گیریم. اما آنچه صراحی است، شکسته است و کتاب‌ها نیز در معرض تهدید آب و آتش نشسته است.
گوشه گرفتم ز خلق و فایده‌ای نیست، گوشه چشمش بلای گوشه‌نشین است.

گاهی ندای ظریفی به گوش می‌رسد که چون سرآمد دولت ایام وصل بگذرد ایام هجران نیز هم. اما من ایام وصل نداشتم و همان ایام برای من مانند شب‌های هجران تیره بود! به جهنّم! سرتان را چرا درد بیاورم. روزگار همین بوده است و خواهد بود. این دم را که دوستی سلام صفایی از راه وفا فرستاده خوش بدارم و خود را به یاد دوستان باخبرِ دور، از دشمنان بی‌خبرِ نزدیک، دور سازم.

سلام به همه آن دوستان برسان و چو با حبیب نشستی و باده پیمودی، بیاد آر حریفان باده پیما را.
ایام به کام و دوران عزت مستدام بوده باشد.
قربانت

روزها در راه، جلد دوم، ص ۶۵۴

https://hottg.com/qadahha/4567

نامه عباس زریاب خویی به شاهرخ مسکوب در فروردین ۱۳۶۰

۶۰/۱/۱۰

دوست گرامی
نامه‌ای که از شهر “ولتر” و “رنان” به بلاد شیخان و حنبلیان زمان فرستاده بودید رسید. به قول خاقانی تحیّتی بود از خیرالبلاد و اطيبها الی شرّ البلاد و اوحشها. خیلی خوشحال شدم که کارتان به سامانی رسیده و مشغول شده‌اید.

خوشا به حالتان که در زبده و خلاصه بلاد عالم یعنی پاریس با زبده‌ترین اشخاص همکاری دارید. هذا هي الجنة التی کنتم بها توعدون. به قول آن هندی: اگر فردوس بر روی زمین است، همین است و همین است و همین است.

ما هم در این دوزخ، روزگاری می‌گذرانیم. جسماً و روحاً در غربتیم. غربتی که نه غربی است و نه شرقی. مثل موجوداتی که جاذبه‌ای بر آنها وارد نیست و در فضا معلق هستند. ما نیز احساس بی‌چارگی و بی‌وزنی می‌کنیم و به فضا نرفته فضانورد شده‌ایم؛ آنچه معاش است بسته به موئی است که هر دم، دمِ تیزِ شمشیر بازسازی و پاکسازی بر سرش ایستاده است.

معادی هم که امید دهنده باشد نداریم، مانند یهودی فقیر خسرالدنيا و الآخرة ذلک هو الخسران المبين. می‌گفتیم و به خود نوید می‌دادیم که در دوران تقاعد به کنجی می‌نشینیم و به گفته حافظ جز صراحی و کتاب، یار و ندیم نمی‌گیریم. اما آنچه صراحی است، شکسته است و کتاب‌ها نیز در معرض تهدید آب و آتش نشسته است.
گوشه گرفتم ز خلق و فایده‌ای نیست، گوشه چشمش بلای گوشه‌نشین است.

گاهی ندای ظریفی به گوش می‌رسد که چون سرآمد دولت ایام وصل بگذرد ایام هجران نیز هم. اما من ایام وصل نداشتم و همان ایام برای من مانند شب‌های هجران تیره بود! به جهنّم! سرتان را چرا درد بیاورم. روزگار همین بوده است و خواهد بود. این دم را که دوستی سلام صفایی از راه وفا فرستاده خوش بدارم و خود را به یاد دوستان باخبرِ دور، از دشمنان بی‌خبرِ نزدیک، دور سازم.

سلام به همه آن دوستان برسان و چو با حبیب نشستی و باده پیمودی، بیاد آر حریفان باده پیما را.
ایام به کام و دوران عزت مستدام بوده باشد.
قربانت

روزها در راه، جلد دوم، ص ۶۵۴

https://hottg.com/qadahha/4567


>>Click here to continue<<

اندیشه های فلسفی شهر






Share with your best friend
VIEW MORE

United States America Popular Telegram Group (US)