TG Telegram Group & Channel
👑 شکوه پدر و مادر ❤ | United States America (US)
Create: Update:

#زالو
#اثر_پریسان‌خاتون
#پارت_326

- خیلی هم راحت نبود واسه‌ت. هرچی نباشه غیرت و مردونگیِ نداشته‌ت رو پاش دادی!

ابروهایش به هم می‌پیوندند و زیرلبی به من می‌توپد:

- خفه‌شو!

و من هرچه‌قدر مسلم بی‌رگ و ریشه را بچزانم باز هم به پای دلِ سوخته‌ی من در این چند سال نمی‌رسد.
شانه بالا می‌اندازم و غضب‌اش را دو چندان می‌کنم:

- خفه‌شدن کار توئه که گذاشتی مفت‌بری کنن ناموست رو...

و حتی من هم دیگر آرامش چند دقیقه قبل را ندارم. دندان‌هایم را روی هم می‌سابم و نفس‌نفس می‌زنم. چانه‌ام می‌لرزد و با صدای مرتعشی ادامه می‌دهم:

- دخترعموت رو، آبان رو! ناموست بود، نبود؟! فروختیش به چند ناموس‌فروش؟!

رم می‌کند. انگشت دست‌هایش را می‌ترکاند. قدم-قدم جلو می‌آید و مشت بالا می‌برد زیر فکم بکوبد که مشتش را روی هوا می‌قاپم و برای مقابله با او زور زیادی به خرج می‌دهم. عرق شقیقه‌هایم را می‌بوسد و او از میان فک‌های به هم چسبیده‌اش نعره می‌کشد:

- خفه شو، ببند پوزه‌ی نحست رو!

زورش به من می‌چربد. به عقب پرتم می‌کند و در حالی که نفس‌نفس‌زنان روی زانو خم می‌شوم او با انگشت اشاره و صدای کریه‌اش به من اولتماتیوم می‌دهد:

- خط بکش دور آبان رو. مطمئن باش چیزی رو که نتونستی تو این‌همه سال بهش برسی، باز هم نمی‌تونی!

آبان! با شنیدن اسم عزیزترینم رم‌کرده سر بالا می‌گیرم و خون به نگاهم می‌نشیند.

#زالو
#اثر_پریسان‌خاتون
#پارت_326

- خیلی هم راحت نبود واسه‌ت. هرچی نباشه غیرت و مردونگیِ نداشته‌ت رو پاش دادی!

ابروهایش به هم می‌پیوندند و زیرلبی به من می‌توپد:

- خفه‌شو!

و من هرچه‌قدر مسلم بی‌رگ و ریشه را بچزانم باز هم به پای دلِ سوخته‌ی من در این چند سال نمی‌رسد.
شانه بالا می‌اندازم و غضب‌اش را دو چندان می‌کنم:

- خفه‌شدن کار توئه که گذاشتی مفت‌بری کنن ناموست رو...

و حتی من هم دیگر آرامش چند دقیقه قبل را ندارم. دندان‌هایم را روی هم می‌سابم و نفس‌نفس می‌زنم. چانه‌ام می‌لرزد و با صدای مرتعشی ادامه می‌دهم:

- دخترعموت رو، آبان رو! ناموست بود، نبود؟! فروختیش به چند ناموس‌فروش؟!

رم می‌کند. انگشت دست‌هایش را می‌ترکاند. قدم-قدم جلو می‌آید و مشت بالا می‌برد زیر فکم بکوبد که مشتش را روی هوا می‌قاپم و برای مقابله با او زور زیادی به خرج می‌دهم. عرق شقیقه‌هایم را می‌بوسد و او از میان فک‌های به هم چسبیده‌اش نعره می‌کشد:

- خفه شو، ببند پوزه‌ی نحست رو!

زورش به من می‌چربد. به عقب پرتم می‌کند و در حالی که نفس‌نفس‌زنان روی زانو خم می‌شوم او با انگشت اشاره و صدای کریه‌اش به من اولتماتیوم می‌دهد:

- خط بکش دور آبان رو. مطمئن باش چیزی رو که نتونستی تو این‌همه سال بهش برسی، باز هم نمی‌تونی!

آبان! با شنیدن اسم عزیزترینم رم‌کرده سر بالا می‌گیرم و خون به نگاهم می‌نشیند.


>>Click here to continue<<

👑 شکوه پدر و مادر ❤




Share with your best friend
VIEW MORE

United States America Popular Telegram Group (US)