TG Telegram Group & Channel
حزب پان ایرانیست | United States America (US)
Create: Update:

پاینده ایران

پنجم اردیبهشت‌ماه سالروز درگذشت محمّدعلی اسلامی ندوشن

ایرانی چگونه ایرانی مانده است؟


«ایرانیت کلمۀ بسیار پیچیده و مبهمی است. تعریف روشنی نمی‌توان برایش جست. اگر ایرانی می‌خواست بر استقلال خاک اصرار ورزد، یعنی خارجی را بیرون کند و کشورش را در دایرۀ مرزهای سیاسی حفظ نماید تاکنون مضمحل شده بود؛ زیرا در برابر نیروهای بیگانه: عرب و ترک و دیگران نمی‌توانست مقاومت کند.
هیچ کشوری از آغاز تا به انجام به حال اول باقی نمانده، نه چین، نه روم، نه یونان، نه اروپا ... . بعضی تمدن‌ها به‌کلی نابود شدند و بعضی تغییر ماهیت دادند، یعنی در ازای زنده ماندن، هویت خود را بلاگردان خویش کردند. ادامۀ حیات تنها در تطابق با دگرگونی‌ها میسّر شده و ایرانی برای این تطابق استعداد خوبی نشان داده، اما یک ویژگی خاص خود داشته است: «دگرگون شدن و همان بودن» و تمام تاریخ ایران روی این اصل حرکت کرده که مردمش هم تغییر کنند و هم همان باشند؛ ازاین‌رو ایرانی در دوران بعد از اسلام، پس از تلاش‌ها و نهضت‌ها و آویز و گریزها، چون ناامید شد که سیادت سیاسی گذشته را زنده کند، همۀ استعداد و نیروی خود را در زمینۀ دیگری به کار گرفت که نه کمتر کارساز بود و آن «فرهنگ» بود. بر آن شد تا فرهنگ را جانشین فرمانروایی سیاسی کند. بدین‌گونه «ایرانیت» با اهرم فرهنگ توانست خود را بر سر پا نگه دارد.
سیاست حفظ ایرانیت از طریق فرهنگ در زمان سامانی‌ها پا گرفت. تاریخ بلعمی و ترجمۀ تفسیر طبری دو نشانه بودند که یکی تاریخ ایران را یادآوری می‌کرد و دیگری اسلام را به زبان فارسی ورود می‌داد.
درخت اندیشۀ ایرانی زمانی به بار نهایی نشست که شاهنامه آفریده شد. همۀ آنچه باید گفته شود در این کتاب گفته شد. با آمدن شاهنامه ایرانی خیالش راحت شد که از نو به خانۀ خود بازگشته است. اگر حصارهای مرزی برداشته شده بودند، یک حصار فرهنگی گرد او پدید آمد «که از باد و باران نیابد گزند» تا او بتواند در درون آن بگوید من من هستم.
زبان فارسی و شاهنامه سرنوشت ایران را تغییر دادند. ایران از نو سرزمینی شد مطرح، تأثیرگذار که فراتر از مرزهایش حرکت می‌کند. قلمرو امپراتوری زبان و فرهنگ ایران از قلمرو هخامنشیان وسیع‌تر گشت. اگر یک در بسته شد، یعنی در سیادت سیاسی، دری دیگر باز شد. این یکی پایدارتر و آسیب‌ناپذیرتر بود. شاهنامه نشان داد که قدرت‌ها و شوکت‌ها و ثروت‌ها می‌روند، آنچه می‌ماند سلطنت سخن است که جوهر جان انسانی است.

(ایران و تنهائیش، محمّدعلی اسلامی ندوشن)

۵ اردیبهشت ۱۴۰۳

@paniranist_party

پاینده ایران

پنجم اردیبهشت‌ماه سالروز درگذشت محمّدعلی اسلامی ندوشن

ایرانی چگونه ایرانی مانده است؟


«ایرانیت کلمۀ بسیار پیچیده و مبهمی است. تعریف روشنی نمی‌توان برایش جست. اگر ایرانی می‌خواست بر استقلال خاک اصرار ورزد، یعنی خارجی را بیرون کند و کشورش را در دایرۀ مرزهای سیاسی حفظ نماید تاکنون مضمحل شده بود؛ زیرا در برابر نیروهای بیگانه: عرب و ترک و دیگران نمی‌توانست مقاومت کند.
هیچ کشوری از آغاز تا به انجام به حال اول باقی نمانده، نه چین، نه روم، نه یونان، نه اروپا ... . بعضی تمدن‌ها به‌کلی نابود شدند و بعضی تغییر ماهیت دادند، یعنی در ازای زنده ماندن، هویت خود را بلاگردان خویش کردند. ادامۀ حیات تنها در تطابق با دگرگونی‌ها میسّر شده و ایرانی برای این تطابق استعداد خوبی نشان داده، اما یک ویژگی خاص خود داشته است: «دگرگون شدن و همان بودن» و تمام تاریخ ایران روی این اصل حرکت کرده که مردمش هم تغییر کنند و هم همان باشند؛ ازاین‌رو ایرانی در دوران بعد از اسلام، پس از تلاش‌ها و نهضت‌ها و آویز و گریزها، چون ناامید شد که سیادت سیاسی گذشته را زنده کند، همۀ استعداد و نیروی خود را در زمینۀ دیگری به کار گرفت که نه کمتر کارساز بود و آن «فرهنگ» بود. بر آن شد تا فرهنگ را جانشین فرمانروایی سیاسی کند. بدین‌گونه «ایرانیت» با اهرم فرهنگ توانست خود را بر سر پا نگه دارد.
سیاست حفظ ایرانیت از طریق فرهنگ در زمان سامانی‌ها پا گرفت. تاریخ بلعمی و ترجمۀ تفسیر طبری دو نشانه بودند که یکی تاریخ ایران را یادآوری می‌کرد و دیگری اسلام را به زبان فارسی ورود می‌داد.
درخت اندیشۀ ایرانی زمانی به بار نهایی نشست که شاهنامه آفریده شد. همۀ آنچه باید گفته شود در این کتاب گفته شد. با آمدن شاهنامه ایرانی خیالش راحت شد که از نو به خانۀ خود بازگشته است. اگر حصارهای مرزی برداشته شده بودند، یک حصار فرهنگی گرد او پدید آمد «که از باد و باران نیابد گزند» تا او بتواند در درون آن بگوید من من هستم.
زبان فارسی و شاهنامه سرنوشت ایران را تغییر دادند. ایران از نو سرزمینی شد مطرح، تأثیرگذار که فراتر از مرزهایش حرکت می‌کند. قلمرو امپراتوری زبان و فرهنگ ایران از قلمرو هخامنشیان وسیع‌تر گشت. اگر یک در بسته شد، یعنی در سیادت سیاسی، دری دیگر باز شد. این یکی پایدارتر و آسیب‌ناپذیرتر بود. شاهنامه نشان داد که قدرت‌ها و شوکت‌ها و ثروت‌ها می‌روند، آنچه می‌ماند سلطنت سخن است که جوهر جان انسانی است.

(ایران و تنهائیش، محمّدعلی اسلامی ندوشن)

۵ اردیبهشت ۱۴۰۳

@paniranist_party


>>Click here to continue<<

حزب پان ایرانیست




Share with your best friend
VIEW MORE

United States America Popular Telegram Group (US)