TG Telegram Group & Channel
اميد به فردا( ياد داشتهاي دكتر اميد رضائی) | United States America (US)
Create: Update:

یک سانتی متر برای خوشبختی
دکتر امید رضائی

-به به. شیرینی چیه؟
مرد حدودا شصت ساله بود. موهایش را یک وری شانه کرده بود تا معلوم نشود آن وسط ها از مو خبری نیست.
-پسرم پزشکی قبول شد. بالاخره بعد یک عمر معلمی امروز احساس کردم یه باری از رو دوشم برداشته شده. ایشالله روزی بشینه جای شما.
شیرینی خامه ای را مزه مزه کردم. خوشمزه بود. اگر سن و چربی و اضافه وزن را فراموش کنم میروم سراغ دومی و‌سومی.
-به سلامتی مبارک باشه. ایشالله که خیرشو ببینه.
-خودش امروز کلاس داشت، اگر نه خدمت میرسید. خیلی دلم میخواد شما که تا ته راهو رفتید یه نصیحتی به این جوون بفرمایید.
سراغ دومین شیرینی رفتم. انصافا خوش مزه بود. یک کیلویش از ویزیت پزشک عمومی گران تر است.
-نصیحت. ن.ص.یحت
نصیحت را در دهانم مزه مزه کردم. بگم. نگم های ذهنم کش می آمدند.
-به نظر من همین امروز ترم یک، یه بیل برای پسرت بخر.
چشم های مرد گرد شد.
-بیل؟ بیل چرا استاد؟
-یه بیل براش بخر و از طرف من بگو از امروز هر یک صفحه درس که خوند با بیلش یک سانتیمتر از زمین رو بکنه.
سرخی صورت به چشمهای گرد مرد اضافه شد.
-شوخی میفرمایید دکتر جان دیگه. که چی بشه آخه؟
-نه اصلا. اگر روزی که من شروع کردم با هر ده صفحه درس، یک سانتیمتر زمین رو کنده بودم ، حالا حداقل چند تا چاه آب داشتم. شانسم خوب بود ممکن بود یکیش به نفت هم برسه. شمام به پسرت نصیحت منو بازگو کن. این نسل سرش تو حساب و کتابه. رو هوا پیغاممو می گیره.
مرد با چشمهای گرد و موهایی که ترتیبش بهم ریخته بود رفت. نمیدانم پیامم را می رساند یا نه؟

دکتر امید رضائی
فوق تخصص خون و انکولوژی

https://hottg.com/omidrezaie55

یک سانتی متر برای خوشبختی
دکتر امید رضائی

-به به. شیرینی چیه؟
مرد حدودا شصت ساله بود. موهایش را یک وری شانه کرده بود تا معلوم نشود آن وسط ها از مو خبری نیست.
-پسرم پزشکی قبول شد. بالاخره بعد یک عمر معلمی امروز احساس کردم یه باری از رو دوشم برداشته شده. ایشالله روزی بشینه جای شما.
شیرینی خامه ای را مزه مزه کردم. خوشمزه بود. اگر سن و چربی و اضافه وزن را فراموش کنم میروم سراغ دومی و‌سومی.
-به سلامتی مبارک باشه. ایشالله که خیرشو ببینه.
-خودش امروز کلاس داشت، اگر نه خدمت میرسید. خیلی دلم میخواد شما که تا ته راهو رفتید یه نصیحتی به این جوون بفرمایید.
سراغ دومین شیرینی رفتم. انصافا خوش مزه بود. یک کیلویش از ویزیت پزشک عمومی گران تر است.
-نصیحت. ن.ص.یحت
نصیحت را در دهانم مزه مزه کردم. بگم. نگم های ذهنم کش می آمدند.
-به نظر من همین امروز ترم یک، یه بیل برای پسرت بخر.
چشم های مرد گرد شد.
-بیل؟ بیل چرا استاد؟
-یه بیل براش بخر و از طرف من بگو از امروز هر یک صفحه درس که خوند با بیلش یک سانتیمتر از زمین رو بکنه.
سرخی صورت به چشمهای گرد مرد اضافه شد.
-شوخی میفرمایید دکتر جان دیگه. که چی بشه آخه؟
-نه اصلا. اگر روزی که من شروع کردم با هر ده صفحه درس، یک سانتیمتر زمین رو کنده بودم ، حالا حداقل چند تا چاه آب داشتم. شانسم خوب بود ممکن بود یکیش به نفت هم برسه. شمام به پسرت نصیحت منو بازگو کن. این نسل سرش تو حساب و کتابه. رو هوا پیغاممو می گیره.
مرد با چشمهای گرد و موهایی که ترتیبش بهم ریخته بود رفت. نمیدانم پیامم را می رساند یا نه؟

دکتر امید رضائی
فوق تخصص خون و انکولوژی

https://hottg.com/omidrezaie55


>>Click here to continue<<

اميد به فردا( ياد داشتهاي دكتر اميد رضائی)






Share with your best friend
VIEW MORE

United States America Popular Telegram Group (US)