TG Telegram Group & Channel
کانال وحید احسانی | United States America (US)
Create: Update:

قلّۀ ولایت (۹)

در ادامۀ بخش پیش، در این قسمت نیز به کارهایی اشاره می‌شود که علی (ع) از طریق آنها می‌توانست از بروز شکست (کُشته‌شدن، از دست‌رفتن خلافت، قرارگرفتن جایگاه تفسیر رسمی دین در دستان بنی‌امیّه و خطرات زیادی که خانواده و بازماندگانش را تهدید می‌کرد) جلوگیری کند امّا چون به اصول اخلاقی، انسانی و شرعی پایبند بود، چنین نکرد.

برای شروع، نیاز نبود خانوادۀ خوارج را -پس از اینکه دست به شمشیر بردند و مجبور شد با آنان بجنگد و شکست‌شان داد- تحت فشار قرار دهد، کافی بود اجازه دهد سپاهیانش تمام داشته‌های کشتگان خوارج را به غنیمت ببرند نه اینکه حتّی سلاح‌های آنان (به جز مقداری که در میدان جنگ بر زمین باقی مانده بود) به خانواده‌هایشان ارث برسد! [۱].

برای شروع، نیاز نبود به فرماندهان و والیانش دستور بدهد که معترضان را با زور و ارعاب سرکوب کنند، کافی بود بر ضرورت «حق‌ستانی زیردست از فرودست بدون لکنت زبان» و اختصاص زمان به معترضان بدون حضور نظامیان تأکید و اصرار نکند [۲].

برای شروع، ضرورت نداشت سربازی اجباری برقرار کند، کافی بود در جنگ‌ها برای تشکیل سپاه و ترغیب افراد به حضور در جنگ صرفاً به «آگاهی‌بخشی و توصیه» اکتفا نکند و افراد را لااقل با فشارهای غیرمستقیم (مانند قطع بیت‌المال و ...) وادار کند که برای حفظ حکومتش بجنگند [۳].

پانویس‌ها

[۱] پس از پایان جنگ، گروهی از یاران حضرت خواستار آن بودند که با اصحاب جمل مانند مشرکان رفتار شود، زنانشان به اسارت و اموالشان به غنیمت گرفته شود. امیر مؤمنان (ع) به شدت با چنین طرز تفکری مخالفت کرد و فقط اجازه داد که مهمات و اسلحه‌هایی از آنان که در میدان جنگ باقی مانده است ضبط شوند (شیخ مفید، الجمل، ص ۴۰۵، سید مرتضی عسکری، احادیث ام‌المؤمنین، ج۱، ص۲۴۴)

[۲] «براى مردمی كه به تو اعتراض دارند، زمانى معین كن كه در آن فارغ از هر كارى به آنان پردازى ... در برابرشان فروتنى نمایى و بفرماى تا سپاهیان و یاران و نگهبانان و پاسپانان به یك سو شوند، تا سخنگویشان بى هراس و بى لكنت زبان سخن خویش بگوید. كه من از رسول الله (ص) بارها شنیدم كه مى گفت پاك و آراسته نیست امتى كه در آن امت، زیردست نتواند بدون لكنت زبان حق خود را از قوى‌دست بستاند. پس تحمل نماى ، درشتگویى یا عجز آنها را در سخن گفتن و تنگ حوصلگى و خودپسندى را از خود دور ساز تا خداوند درهاى رحمتش را به روى تو بگشاید» (نهج البلاغه، نامه ۵۳ به مالک اشتر نخعی)

[۳] وقتی شورشیان جمل شهر بصره را تصاحب و غارت و کشتار کردند، علی (ع) تصمیم‌گرفت برای مقابله با آنان سپاهی فراهم کند، برای این منظور او به جای اینکه از روش‌های عموم حاکمان استفاده کند، به والی خودش در کوفه (ابوموسی اشعری) و اهل کوفه نامه نوشت، شرایط را برایشان توضیح داد، استدلال آورد و مسئولیت شرعی و اجتماعی آنها را یادآور شد. مردم به کمک حضرت نرفتند، علی (ع) سه بار به کوفه گروه‌هایی اعزام کرد تا کوفیان را با استدلال متقاعد کند که وقت جهاد است. در نهایت امام حسن (ع)، عبدالله بن‌عباس و مالک اشتر از طرف او با مردم صحبت کردند و آنها را راضی کردند که بسیج شوند (رجوع کنید به سخنرانی مسعود ادیب با عنوان «مکتب علوی؛ مکتب آگاهی»). حضرت در یکی از این نامه‌ها خطاب به مردم کوفه می‌نویسد: «من از جایگاه استقرار خودم [برای مقابله با شورشیان جمل] بیرون آمدم، یا ظالم هستم یا مظلوم، یا ستمگرم یا بر من ستم شده‌است؛ هر کسی که این نامه را می‌شناسد خدا را به یادش می‌آورم و مسئولیت الهی او را به یادش می‌آورم که نزد من بیاید و بررسی کند؛ اگر من درستکار هستم، کمکم کنید، اگر خطاکار هستم مؤاخذه‌ام کنید [به شورشیان بپیوندید]». (نهج‌البلاغه، نامۀ ۵۷).

ادامه دارد ... (به امید خدا)

بخش‌های پیشین نوشتار: ۱، ۲، ۳، ۴، ۵، ۶، ۷، ۸

کانال وحید احسانی
@vahidehsani_vh
https://hottg.com/notesofvahidehsani

قلّۀ ولایت (۹)

در ادامۀ بخش پیش، در این قسمت نیز به کارهایی اشاره می‌شود که علی (ع) از طریق آنها می‌توانست از بروز شکست (کُشته‌شدن، از دست‌رفتن خلافت، قرارگرفتن جایگاه تفسیر رسمی دین در دستان بنی‌امیّه و خطرات زیادی که خانواده و بازماندگانش را تهدید می‌کرد) جلوگیری کند امّا چون به اصول اخلاقی، انسانی و شرعی پایبند بود، چنین نکرد.

برای شروع، نیاز نبود خانوادۀ خوارج را -پس از اینکه دست به شمشیر بردند و مجبور شد با آنان بجنگد و شکست‌شان داد- تحت فشار قرار دهد، کافی بود اجازه دهد سپاهیانش تمام داشته‌های کشتگان خوارج را به غنیمت ببرند نه اینکه حتّی سلاح‌های آنان (به جز مقداری که در میدان جنگ بر زمین باقی مانده بود) به خانواده‌هایشان ارث برسد! [۱].

برای شروع، نیاز نبود به فرماندهان و والیانش دستور بدهد که معترضان را با زور و ارعاب سرکوب کنند، کافی بود بر ضرورت «حق‌ستانی زیردست از فرودست بدون لکنت زبان» و اختصاص زمان به معترضان بدون حضور نظامیان تأکید و اصرار نکند [۲].

برای شروع، ضرورت نداشت سربازی اجباری برقرار کند، کافی بود در جنگ‌ها برای تشکیل سپاه و ترغیب افراد به حضور در جنگ صرفاً به «آگاهی‌بخشی و توصیه» اکتفا نکند و افراد را لااقل با فشارهای غیرمستقیم (مانند قطع بیت‌المال و ...) وادار کند که برای حفظ حکومتش بجنگند [۳].

پانویس‌ها

[۱] پس از پایان جنگ، گروهی از یاران حضرت خواستار آن بودند که با اصحاب جمل مانند مشرکان رفتار شود، زنانشان به اسارت و اموالشان به غنیمت گرفته شود. امیر مؤمنان (ع) به شدت با چنین طرز تفکری مخالفت کرد و فقط اجازه داد که مهمات و اسلحه‌هایی از آنان که در میدان جنگ باقی مانده است ضبط شوند (شیخ مفید، الجمل، ص ۴۰۵، سید مرتضی عسکری، احادیث ام‌المؤمنین، ج۱، ص۲۴۴)

[۲] «براى مردمی كه به تو اعتراض دارند، زمانى معین كن كه در آن فارغ از هر كارى به آنان پردازى ... در برابرشان فروتنى نمایى و بفرماى تا سپاهیان و یاران و نگهبانان و پاسپانان به یك سو شوند، تا سخنگویشان بى هراس و بى لكنت زبان سخن خویش بگوید. كه من از رسول الله (ص) بارها شنیدم كه مى گفت پاك و آراسته نیست امتى كه در آن امت، زیردست نتواند بدون لكنت زبان حق خود را از قوى‌دست بستاند. پس تحمل نماى ، درشتگویى یا عجز آنها را در سخن گفتن و تنگ حوصلگى و خودپسندى را از خود دور ساز تا خداوند درهاى رحمتش را به روى تو بگشاید» (نهج البلاغه، نامه ۵۳ به مالک اشتر نخعی)

[۳] وقتی شورشیان جمل شهر بصره را تصاحب و غارت و کشتار کردند، علی (ع) تصمیم‌گرفت برای مقابله با آنان سپاهی فراهم کند، برای این منظور او به جای اینکه از روش‌های عموم حاکمان استفاده کند، به والی خودش در کوفه (ابوموسی اشعری) و اهل کوفه نامه نوشت، شرایط را برایشان توضیح داد، استدلال آورد و مسئولیت شرعی و اجتماعی آنها را یادآور شد. مردم به کمک حضرت نرفتند، علی (ع) سه بار به کوفه گروه‌هایی اعزام کرد تا کوفیان را با استدلال متقاعد کند که وقت جهاد است. در نهایت امام حسن (ع)، عبدالله بن‌عباس و مالک اشتر از طرف او با مردم صحبت کردند و آنها را راضی کردند که بسیج شوند (رجوع کنید به سخنرانی مسعود ادیب با عنوان «مکتب علوی؛ مکتب آگاهی»). حضرت در یکی از این نامه‌ها خطاب به مردم کوفه می‌نویسد: «من از جایگاه استقرار خودم [برای مقابله با شورشیان جمل] بیرون آمدم، یا ظالم هستم یا مظلوم، یا ستمگرم یا بر من ستم شده‌است؛ هر کسی که این نامه را می‌شناسد خدا را به یادش می‌آورم و مسئولیت الهی او را به یادش می‌آورم که نزد من بیاید و بررسی کند؛ اگر من درستکار هستم، کمکم کنید، اگر خطاکار هستم مؤاخذه‌ام کنید [به شورشیان بپیوندید]». (نهج‌البلاغه، نامۀ ۵۷).

ادامه دارد ... (به امید خدا)

بخش‌های پیشین نوشتار: ۱، ۲، ۳، ۴، ۵، ۶، ۷، ۸

کانال وحید احسانی
@vahidehsani_vh
https://hottg.com/notesofvahidehsani


>>Click here to continue<<

کانال وحید احسانی




Share with your best friend
VIEW MORE

United States America Popular Telegram Group (US)