در دست انتشار
«مسیر زندگی»
رمان
میگل دلیبس
ترجمهی علیرضا شفیعینسب
مردم روستا بدجور خودخواه بودند. دون رامونِ بخشدار دروغ نمیگفت که هر فردی حاضر است بمیرد ولی خیرش به دیگران نرسد. مردم در انزوا زندگی میکردند و فقط به فکر خودشان بودند. راستش این خودخواهی شدید مردم روستا فقط غروب یکشنبهها کمرنگ میشد. جوانان دوتا دوتا به کوه و جنگل میزدند و بزرگترها به میخانه میرفتند تا دودی بگیرند و لبی تر کنند. بدیاش همین بود: مردم خودخواهیشان را فقط برای برآوردن امیال نفسانی کنار میگذاشتند.
>>Click here to continue<<