حالا که تا اینجا اومدم و در هر صورت از خودم بدم میاد، اینم بگم مسئله اینه که زور میزنم انسانها رو جذب کنم. سعی میکنم جالب باشم براشون شاید از من خوششون بیاد. در حالی که جذابیت خاصی ندارم. مثل سیاهچالهای هستم که هیچی رو به سمت خودش نمیکشه. کیر تو این بخت و زندگی که یه قطره توجه و تایید توش نبود و حالا سالهاست مثل تشنهای وسط بیابون در جستجوی آب، دنبال توجه و تایید دیگرانم. هرکی رو میبینم میخوام آویزونش بشم که از من خوشش بیاد و وقتی هم خوشش نمیاد، انگار توی خلأ رها میشم و چیزی جز تاریکی و نیستی دورم باقی نمیمونه. حتی قدرت تکون خوردن هم ندارم بعدش. فقط تا ابد رها شدهم توی یه فضای خالی و نامتناهی.
>>Click here to continue<<