TG Telegram Group & Channel
یک حقوقی در نیویورک | United States America (US)
Create: Update:

جولی، ۴۲ ساله، تا همین پنج سال پیش در کاراکاس معاون دادستان بوده. ۲۰۱۴ با ویزای توریستی می آید و با یک آمریکایی ازدواج میکند.

گرین کارتش را که میگیرد، شوهرش در سن پنجاه و پنج سالگی تغییر گرایش میدهد و میشود همجنس گرا. طلاقش میدهد. نمیخواسته دیگر برگردد ونزوئلا.

او وام تحصیل و زندگی دریافت میکند و تحت حمایت بیمه اوباما هم قرار میگیرد و در چهل سالگی دوباره مسیرش به مدرسه حقوق می افتد.

دوران سلامتش را یادم است، بعد از چند ماه، دیدیم که با کلاه می آید دانشگاه، حتی در اوج گرمای تابستان. برای یک تصادف جزئی رفته بود اورژانس، آنجا متوجه شده بودند که سرطان دارد.چند ماهی شیمی درمانی شد. میگفت بیمه حتی هزینه رفت و آمدم را هم میداده. همین حمایت است که صدای آمریکایی ها را درآورده؛ مالیات را آنها میدهند، بهره اش را بیکاران و مهاجران میبرند بدین نحو که تا زمانیکه شغل نداشته باشی، بدون پرداخت دلاری، بیمه می شوی.

چند ماهیست خوب شده. دیگر کم پیش می آید یک سرطانی، به این راحتی ها فوت کند.
دیدمش. میگوید ونزوئلا بود. برای دیدن خانواده و البته عمل های متعدد زیبایی اش به آنجا رفته. میگوید چطور متوجه نشدی؟ شش عمل کرده ام!

گفتم راستش اصلا فکرش را هم نمیکردم که هنوز با آن اقتصادتان کسی بتواند عمل جراحی کند، آن هم از نوع زیبایی اش.
میگوید: تحت تاثیر اخبار نباش، اقتصاد ما مشکل دارد ولی هنوز هم ثروتمندترینیم در منطقه.

الان هم به نحوی نیست که زندگیمان خیلی سخت شده باشد. خانواده کارمندان دولت و قوای دیگر و نظامیان و آنها که عضوی از خانواده هایشان در تظاهرات علیه دولت شرکت نکرده اند و به عبارتی با مادورو همسویند و تفکرات چپ دارند، مثل هر دولت کمونیست دیگری تمام نیازهای اصلی شان به نحو مطلوبی تامین است.
آنها هم که مخالف حکومتند تا الان نصفشان یا کوچ کرده اند به کشورهای جهان اولی و زندگی شان را میکنند، یا در کشورهای همسایه مشغول فعلگی یا دزدی اند! درد دارد وقتی میبینی که تا همین ده سال قبل، از کشورهای همسایه می آمدند ونزوئلا و عملگی ما را میکردند و الان ونزوئلاییها باید بروند آنجا کارگری.
البته خودشان چترشان را بازکرده اند برای مهاجران ما. مثلا کلمبیا، چون رئیس دولتش دست راستی و نزدیک به ترامپ است، مجبور به حمایت از مهاجرین ماست. کشورش رسما دارد روز به روز ناامن تر می شود. دارد کارت اشتغال صادر میکند برای مهاجرین، تا لااقل دزدی نکنند.
@mohsenrowhani
از من می شنوی، هیچ اتفاقی نمی افتد. به این تولید خبرهایمان هم توجه نکن، اینکه سو قصد شده به جان مادورو و تیمش، برای ترساندن مخالفان است. نظامیان نزدیک مادورو وفاداری شان به حد اعلا اثبات شده. بد نیست که بدانی؛ ارتش کشور ما ۳۶۰۰ ژنرال دارد در حالی که فقط دویست هزار نفر سرباز داریم. همین کلمبیای همسایه صرفا ۱۷۰ ژنرال دارد برای هشتصد و پنجاه هزار سرباز تا دندان مسلحش. سربازهای آنجا آموزش دیده اند که علیه گروه داخلی فارک بجنگند نه دشمن خارجی. پس به مراتب امکان طغیانشان بیشتر است. ولیکن تعداد ژنرالش قابل قیاس با ما نیست. هر کجا که دیدی تعداد ژنرال های ارتشش زیاد است بدان که حاکمان ترس از کودتا دارند.

میگویم شما که شرایطت خوب بوده و هست، چرا برنمیگردی؟

میگوید در ونزوئلا راننده داشتم، چند منشی داشتم و بهترین سطح زندگی. کسی که الان بجای من معاون دادستان شده، دو محافظ هم دارد. ولیکن زندگی در اینجا آن هم در یک اتاق شش متری در بالای هارلم را ترجیح میدهم به آن زندگی ایده آل.
در نیویورک دو سال پرستار بچه بودم و صرفا ساعتی ۲۵ دلار دستمزد میگرفتم. الان هم که تا وکیل شدن یک مصاحبه فاصله دارم. ولیکن به محض دارا شدن پروانه وکالت، میشوم وکیل مهاجرت. روابطم خوب است، مخصوصا هم که قاضی بوده ام در ونزوئلا، موکلان راحت اعتماد میکنند. در ونزوئلا قاضی موثق ترین فرد است، هیات ژوری هم که نداریم، یعنی نمیتوانستیم داشته باشیم بس که فساد زیاد است، پس حرف اول و آخر را قاضی میزند. حالا هم وقتی بفهمند یک قاضی لاتین تبار در نیویورک وکیل شده و زبان اسپانیولی هم می داند (که شرط لازمه ی این شاخه از وکالت در این شهر است) زنجیروار مراجعه میکنند و به راحتی هر چه در پانزده سال کار در آنجا بدست آورده بودم را در دو سال مجددا از آن خودم میکنم.

میگوید سید راستش را بخواهی من از تحت تاثیر اخبار قرارگرفتن در داخل محیط فرار کردم نه از خود کشور ونزوئلا. اینجا هم اخبار ونزوئلا را دنبال میکنم ولی دیگر روح و روانم را مریض نمیکند.
@mohsenrowhani

جولی، ۴۲ ساله، تا همین پنج سال پیش در کاراکاس معاون دادستان بوده. ۲۰۱۴ با ویزای توریستی می آید و با یک آمریکایی ازدواج میکند.

گرین کارتش را که میگیرد، شوهرش در سن پنجاه و پنج سالگی تغییر گرایش میدهد و میشود همجنس گرا. طلاقش میدهد. نمیخواسته دیگر برگردد ونزوئلا.

او وام تحصیل و زندگی دریافت میکند و تحت حمایت بیمه اوباما هم قرار میگیرد و در چهل سالگی دوباره مسیرش به مدرسه حقوق می افتد.

دوران سلامتش را یادم است، بعد از چند ماه، دیدیم که با کلاه می آید دانشگاه، حتی در اوج گرمای تابستان. برای یک تصادف جزئی رفته بود اورژانس، آنجا متوجه شده بودند که سرطان دارد.چند ماهی شیمی درمانی شد. میگفت بیمه حتی هزینه رفت و آمدم را هم میداده. همین حمایت است که صدای آمریکایی ها را درآورده؛ مالیات را آنها میدهند، بهره اش را بیکاران و مهاجران میبرند بدین نحو که تا زمانیکه شغل نداشته باشی، بدون پرداخت دلاری، بیمه می شوی.

چند ماهیست خوب شده. دیگر کم پیش می آید یک سرطانی، به این راحتی ها فوت کند.
دیدمش. میگوید ونزوئلا بود. برای دیدن خانواده و البته عمل های متعدد زیبایی اش به آنجا رفته. میگوید چطور متوجه نشدی؟ شش عمل کرده ام!

گفتم راستش اصلا فکرش را هم نمیکردم که هنوز با آن اقتصادتان کسی بتواند عمل جراحی کند، آن هم از نوع زیبایی اش.
میگوید: تحت تاثیر اخبار نباش، اقتصاد ما مشکل دارد ولی هنوز هم ثروتمندترینیم در منطقه.

الان هم به نحوی نیست که زندگیمان خیلی سخت شده باشد. خانواده کارمندان دولت و قوای دیگر و نظامیان و آنها که عضوی از خانواده هایشان در تظاهرات علیه دولت شرکت نکرده اند و به عبارتی با مادورو همسویند و تفکرات چپ دارند، مثل هر دولت کمونیست دیگری تمام نیازهای اصلی شان به نحو مطلوبی تامین است.
آنها هم که مخالف حکومتند تا الان نصفشان یا کوچ کرده اند به کشورهای جهان اولی و زندگی شان را میکنند، یا در کشورهای همسایه مشغول فعلگی یا دزدی اند! درد دارد وقتی میبینی که تا همین ده سال قبل، از کشورهای همسایه می آمدند ونزوئلا و عملگی ما را میکردند و الان ونزوئلاییها باید بروند آنجا کارگری.
البته خودشان چترشان را بازکرده اند برای مهاجران ما. مثلا کلمبیا، چون رئیس دولتش دست راستی و نزدیک به ترامپ است، مجبور به حمایت از مهاجرین ماست. کشورش رسما دارد روز به روز ناامن تر می شود. دارد کارت اشتغال صادر میکند برای مهاجرین، تا لااقل دزدی نکنند.
@mohsenrowhani
از من می شنوی، هیچ اتفاقی نمی افتد. به این تولید خبرهایمان هم توجه نکن، اینکه سو قصد شده به جان مادورو و تیمش، برای ترساندن مخالفان است. نظامیان نزدیک مادورو وفاداری شان به حد اعلا اثبات شده. بد نیست که بدانی؛ ارتش کشور ما ۳۶۰۰ ژنرال دارد در حالی که فقط دویست هزار نفر سرباز داریم. همین کلمبیای همسایه صرفا ۱۷۰ ژنرال دارد برای هشتصد و پنجاه هزار سرباز تا دندان مسلحش. سربازهای آنجا آموزش دیده اند که علیه گروه داخلی فارک بجنگند نه دشمن خارجی. پس به مراتب امکان طغیانشان بیشتر است. ولیکن تعداد ژنرالش قابل قیاس با ما نیست. هر کجا که دیدی تعداد ژنرال های ارتشش زیاد است بدان که حاکمان ترس از کودتا دارند.

میگویم شما که شرایطت خوب بوده و هست، چرا برنمیگردی؟

میگوید در ونزوئلا راننده داشتم، چند منشی داشتم و بهترین سطح زندگی. کسی که الان بجای من معاون دادستان شده، دو محافظ هم دارد. ولیکن زندگی در اینجا آن هم در یک اتاق شش متری در بالای هارلم را ترجیح میدهم به آن زندگی ایده آل.
در نیویورک دو سال پرستار بچه بودم و صرفا ساعتی ۲۵ دلار دستمزد میگرفتم. الان هم که تا وکیل شدن یک مصاحبه فاصله دارم. ولیکن به محض دارا شدن پروانه وکالت، میشوم وکیل مهاجرت. روابطم خوب است، مخصوصا هم که قاضی بوده ام در ونزوئلا، موکلان راحت اعتماد میکنند. در ونزوئلا قاضی موثق ترین فرد است، هیات ژوری هم که نداریم، یعنی نمیتوانستیم داشته باشیم بس که فساد زیاد است، پس حرف اول و آخر را قاضی میزند. حالا هم وقتی بفهمند یک قاضی لاتین تبار در نیویورک وکیل شده و زبان اسپانیولی هم می داند (که شرط لازمه ی این شاخه از وکالت در این شهر است) زنجیروار مراجعه میکنند و به راحتی هر چه در پانزده سال کار در آنجا بدست آورده بودم را در دو سال مجددا از آن خودم میکنم.

میگوید سید راستش را بخواهی من از تحت تاثیر اخبار قرارگرفتن در داخل محیط فرار کردم نه از خود کشور ونزوئلا. اینجا هم اخبار ونزوئلا را دنبال میکنم ولی دیگر روح و روانم را مریض نمیکند.
@mohsenrowhani


>>Click here to continue<<

یک حقوقی در نیویورک




Share with your best friend
VIEW MORE

United States America Popular Telegram Group (US)