TG Telegram Group & Channel
مقدمه‌ | United States America (US)
Create: Update:

آرامگاه شمس را هم بردند!
امیر هاشمی مقدم
دیروز مراسم ۱۰ روزه #شب_عروس مولانا از روبروی مسجد شمس در قونیه آغاز شد. تصویر زیر، مربوط به همین مسجد است که تازگی‌ها ادعا می‌کنند آرامگاه شمس هم آنجاست. شوربختانه تبلیغات اداره فرهنگ و گردشگری قونیه برای معرفی مسجد شمس به‌عنوان آرامگاه وی، هر سال دارد جدی‌تر می‌شود؛ تا جایی که برخی از دفترهای گردشگری ایران هم برای فروش بیشتر تور قونیه، یکی از گزینه‌هایی که برای تبلیغات می‌نویسند، «بازدید از آرامگاه شمس» است. ایرانیانی که به قونیه می‌آیند هم، به دنبال «آرامگاه شمس» در این شهر می‌گردند. این در حالی است که در هیچ منبعی به اینکه شمس در اینجا خاک شده باشد بر نمی‌خوریم. تنها بر تابلوی کنار این مسجد، نوشته شده بر پایه برخی روایت‌ها (که منبع این روایت‌ها هم مشخص نیست)، پس از کشته شدن شمس به دست پیروان مولانا، سرش را درون چاهی در اینجا انداختند. البته این مسجد تاریخی است و در سال 889 خورشیدی به دست امیر اسحاق پسر عبدالرزاق ساخته شده است، اما هیچ روایتی درباره آرامگاه یا جسد شمس در اینجا دیده نشده است.
جالب اینکه در همه منابع تاریخی خود ترکیه که به دوران عثمانی‌ها مربوط است، آرامگاه شمس را در شهر خوی (استان آذربایجان غربی) معرفی کرده‌اند و حتی برخی سلاطین عثمانی (همچون سلطان سلیمان اول) که به تبریز حمله می‌کردند، پس از بازگشت، به زیارت آرامگاه شمس رفته و نویسندگان و نگارگران همراه آنها نیز، هم تصویر این آرامگاه را به‌عنوان مزار شمس کشیده‌اند و هم به اینکه اینجا مزار شمس است اشاره کرده‌اند. شاه اسماعیل صفوی هم به دلیل ارادتش به شمس، کاخ خود را کنار آرامگاه وی ساخت و تصویر این کاخ هم در نقاشی‌های عثمانی‌ها هست. آن هم شاه اسماعیلی که هر کجا آرامگاه و زیارتگاه غیرمعتبری می‌یافت، آنرا ویران می‌کرد، اما به آرامگاه شمس احترام ویژه‌ای داشته است. آنچنانکه استاد محمد امین ریاحی (که خودش اهل خوی بود) می‌گوید، این محدوده کاخ و آرامگاه بین اهالی خوی به «باغ شاه» شناخته می‌شد که وقف آرامگاه شده بود.
بعدها به چند دلیل همچون: حملات بعدی عثمانی‌ها به آذربایجان، سیلی که در پایان سده یازدهم خورشیدی و زلزله‌ای که در اواخر سده دوازدهم خورشیدی در خوی رخ داد، کاخ شاه اسماعیل و همچنین دو منار از سه مناره باستانی کنار این آرامگاه ویران شد و اکنون تنها یک مناره باقی مانده است. دست آخر در سال 1198 خورشیدی، این زمین وقفی قطعه قطعه شد و به فروش رفت.
همچنین تا چندین دهه پیش، برخی درویشان ترکیه در روزهای خاصی از سال، شمع به دست به زیارت آرامگاه شمس می‌آمده‌اند. آن زمان هیچکس در ترکیه ادعای اینکه آرامگاه شمس در قونیه باشد را نداشت.
اما یکی از دلایلی که ترکیه به سادگی می‌تواند مفاخر و حتی آرامگاه‌های ایرانی‌ها را مصادره کند، دانستن قدر و ارزش اینهاست. ترکیه تنها با آرامگاه مولانا برای خود اعتباری جهانی ساخته و شهر قونیه را شهره خاص و عام کرده است. هر سال، 10 روز از سردترین روزهای سال –آن هم در شهری که خودش به سرد بودن شناخته می‌شود- هزاران گردشگر را از سراسر دنیا گرد هم می‌آورد و رونقی گرم به این شهر می‌دهد. در عوض، در ایران همچنان همایش‌ها و سخنرانی‌هایی علیه مولانا برگزار شده، در برنامه‌های تلویزیونی‌مان به حافظ حمله می‌شود، علیه سعدی به‌عنوان دروغگویی که هرگز سیاحت نکرده و در نظامیه درس نخوانده و بچه‌باز بوده، کتاب منتشر می‌شود، حمله به فردوسی که به گردن تاریخ و زبان و فرهنگ این کشور حق زیادی دارد، نشانه روشنفکری می‌شود (آن هم توسط کسانی که بی‌گمان نه ۱۰ بیت از شاهنامه را می‌توانند درست روخوانی کنند و نه تفاوت نسخ شاهنامه و ابیات اصلی با الحاقی را می‌دانند).
#رایزنی_فرهنگی ایران در ترکیه هم وظیفه‌ای در این زمینه بر دوش خود نمی‌بیند و به این مصادره فرهنگ و بزرگان فرهنگ ایرانی کاری ندارد.
شاید در وصف حال شیوه برخورد مسئولان فرهنگی دو کشور با بزرگان فرهنگ و هنر بشود گفت: «قدر زر، زرگر شناسد قدر گوهر، گوهری».
اگر این نوشته را می‌پسندید، برای دوستان‌تان هم بفرستید.
دیگر نوشته‌های مرا می‌توانید در کانال مقدمه (اینجا) ببینید.

آرامگاه شمس را هم بردند!
امیر هاشمی مقدم
دیروز مراسم ۱۰ روزه #شب_عروس مولانا از روبروی مسجد شمس در قونیه آغاز شد. تصویر زیر، مربوط به همین مسجد است که تازگی‌ها ادعا می‌کنند آرامگاه شمس هم آنجاست. شوربختانه تبلیغات اداره فرهنگ و گردشگری قونیه برای معرفی مسجد شمس به‌عنوان آرامگاه وی، هر سال دارد جدی‌تر می‌شود؛ تا جایی که برخی از دفترهای گردشگری ایران هم برای فروش بیشتر تور قونیه، یکی از گزینه‌هایی که برای تبلیغات می‌نویسند، «بازدید از آرامگاه شمس» است. ایرانیانی که به قونیه می‌آیند هم، به دنبال «آرامگاه شمس» در این شهر می‌گردند. این در حالی است که در هیچ منبعی به اینکه شمس در اینجا خاک شده باشد بر نمی‌خوریم. تنها بر تابلوی کنار این مسجد، نوشته شده بر پایه برخی روایت‌ها (که منبع این روایت‌ها هم مشخص نیست)، پس از کشته شدن شمس به دست پیروان مولانا، سرش را درون چاهی در اینجا انداختند. البته این مسجد تاریخی است و در سال 889 خورشیدی به دست امیر اسحاق پسر عبدالرزاق ساخته شده است، اما هیچ روایتی درباره آرامگاه یا جسد شمس در اینجا دیده نشده است.
جالب اینکه در همه منابع تاریخی خود ترکیه که به دوران عثمانی‌ها مربوط است، آرامگاه شمس را در شهر خوی (استان آذربایجان غربی) معرفی کرده‌اند و حتی برخی سلاطین عثمانی (همچون سلطان سلیمان اول) که به تبریز حمله می‌کردند، پس از بازگشت، به زیارت آرامگاه شمس رفته و نویسندگان و نگارگران همراه آنها نیز، هم تصویر این آرامگاه را به‌عنوان مزار شمس کشیده‌اند و هم به اینکه اینجا مزار شمس است اشاره کرده‌اند. شاه اسماعیل صفوی هم به دلیل ارادتش به شمس، کاخ خود را کنار آرامگاه وی ساخت و تصویر این کاخ هم در نقاشی‌های عثمانی‌ها هست. آن هم شاه اسماعیلی که هر کجا آرامگاه و زیارتگاه غیرمعتبری می‌یافت، آنرا ویران می‌کرد، اما به آرامگاه شمس احترام ویژه‌ای داشته است. آنچنانکه استاد محمد امین ریاحی (که خودش اهل خوی بود) می‌گوید، این محدوده کاخ و آرامگاه بین اهالی خوی به «باغ شاه» شناخته می‌شد که وقف آرامگاه شده بود.
بعدها به چند دلیل همچون: حملات بعدی عثمانی‌ها به آذربایجان، سیلی که در پایان سده یازدهم خورشیدی و زلزله‌ای که در اواخر سده دوازدهم خورشیدی در خوی رخ داد، کاخ شاه اسماعیل و همچنین دو منار از سه مناره باستانی کنار این آرامگاه ویران شد و اکنون تنها یک مناره باقی مانده است. دست آخر در سال 1198 خورشیدی، این زمین وقفی قطعه قطعه شد و به فروش رفت.
همچنین تا چندین دهه پیش، برخی درویشان ترکیه در روزهای خاصی از سال، شمع به دست به زیارت آرامگاه شمس می‌آمده‌اند. آن زمان هیچکس در ترکیه ادعای اینکه آرامگاه شمس در قونیه باشد را نداشت.
اما یکی از دلایلی که ترکیه به سادگی می‌تواند مفاخر و حتی آرامگاه‌های ایرانی‌ها را مصادره کند، دانستن قدر و ارزش اینهاست. ترکیه تنها با آرامگاه مولانا برای خود اعتباری جهانی ساخته و شهر قونیه را شهره خاص و عام کرده است. هر سال، 10 روز از سردترین روزهای سال –آن هم در شهری که خودش به سرد بودن شناخته می‌شود- هزاران گردشگر را از سراسر دنیا گرد هم می‌آورد و رونقی گرم به این شهر می‌دهد. در عوض، در ایران همچنان همایش‌ها و سخنرانی‌هایی علیه مولانا برگزار شده، در برنامه‌های تلویزیونی‌مان به حافظ حمله می‌شود، علیه سعدی به‌عنوان دروغگویی که هرگز سیاحت نکرده و در نظامیه درس نخوانده و بچه‌باز بوده، کتاب منتشر می‌شود، حمله به فردوسی که به گردن تاریخ و زبان و فرهنگ این کشور حق زیادی دارد، نشانه روشنفکری می‌شود (آن هم توسط کسانی که بی‌گمان نه ۱۰ بیت از شاهنامه را می‌توانند درست روخوانی کنند و نه تفاوت نسخ شاهنامه و ابیات اصلی با الحاقی را می‌دانند).
#رایزنی_فرهنگی ایران در ترکیه هم وظیفه‌ای در این زمینه بر دوش خود نمی‌بیند و به این مصادره فرهنگ و بزرگان فرهنگ ایرانی کاری ندارد.
شاید در وصف حال شیوه برخورد مسئولان فرهنگی دو کشور با بزرگان فرهنگ و هنر بشود گفت: «قدر زر، زرگر شناسد قدر گوهر، گوهری».
اگر این نوشته را می‌پسندید، برای دوستان‌تان هم بفرستید.
دیگر نوشته‌های مرا می‌توانید در کانال مقدمه (اینجا) ببینید.


>>Click here to continue<<

مقدمه‌






Share with your best friend
VIEW MORE

United States America Popular Telegram Group (US)