TG Telegram Group Link
Channel: دوماهنامه میهن | Mihan.net
Back to Bottom
📝 “برای” رنسانس ایرانی
اا
👤 علی کشتگر
اا

◀️ چهار ماه از آغاز تحول همه جانبه‌ای که آن را رنسانس و نوزائی ایرانی نام نهاده‌ام می گذرد. به برکت انقلاب جهانی رسانه ای و مهمتر از آن با تکیه بر تجارب همه شکستهای از انقلاب مشروطه تا کنون بویژه تجارب درس آموز و دردناک ۴۴ سال حاکمیت تروریستی و فاسد و تبعیض گر مذهبی، ایران به بیداری بی سابقه ای رسیده و در این میان نسل های جوان و جوان تر بویژه دختران و زنان ایرانی که در این چهار دهه زیر فشار تبعیض و تحقیرهای همه جانبه بوده اند خواهان برافکندن تبعیض و برابری کامل زن و مرد در همه عرصه های زندگی اجتماعی، اقتصادی و سیاسی هستند و برای این خواسته های عادلانه مردان بویژه نسل جوان نیز اکثرا در کنار آنان به مبارزه برخاسته اند.

◀️ این جنبش مدرن هم روشها وتاکتیک های مبارزاتی خاص خود، هم موسیقی، سرود، سینما، نقاشی و ادبیات خاص خود را آفریده، هم شعارهای مشخص، هم اهداف روشن خود و هم حتی چهره های شاخصی برای رهبری خود دارد. مقصودم البته این نیست که این جنبش افقی که دارای سلسله مراتب عمودی نیست دارای تشکیلات منسجم رهبری مشخص و مورد اعتماد جنبش است، اما می خواهم بگویم که نطفه این رهبری در بطن جنبش وجود دارد و در حال بالندگی است و کم نیستند زنان و مردانی از میان این جنبش آزادیخواهانه که مورد اعتماد وسیع مردم اند و شایستگی رهبری دارند.

◀️ دستاورد دیگر این جنبش نوزائی و انقلابی، وحدت خلل ناپذیر ایرانیان از هر مذهب، جنس، قوم و عقیده ای بر سر مساله نابودی رژیم اسلامی است. دیگر ترفند های کهنه رژیم که می خواست میان کرد، ترک، بلوچ، ترکمن و عرب و یا سنی و شیعه و بهائی و مسلمان و یهودی و غیره اختلاف بیندازد و حکومت کند و یا این مدعای اصلاح طلبان و طرفداران رژیم که قیام علیه جمهوری اسلامی می تواند به تجزیه ایران و یا فروپاشی ایران منجر شود در نزد مردم هیچ اعتباری ندارد.

◀️ شگفتا که جریانات سیاسی در خارج از کشورهنوز فرسنگها از این تحول عظیم عقب مانده وهنوز در مواردی بخاطر رقابت های حقیر و بی آینده سیاسی نتوانسته اند مثل میلیونها جوان داخل ایران از این مرزهای عقیدتی و سیاسی فراتر روند و به این درک برسند که امروز نخست باید ایران از دست تروریسم مذهبی آزادی گردد و بعد از آن که دموکراسی سکولار قوام پیدا کرد تا نوبت به دعواها و رقابت های سیاسی که اموری طبیعی و لازم هستند و در همه دموکراسی ها هم موجب پیشرفت اندیشه سیاسی و رشد و توسعه جامعه است برسد.

◀️ تحلیل گران و سیاستمداران غرب و نیز خود ما نیروهای اپوزیسیون ایرانی نفهمیدیم که باحکومتگرانی مواجهیم که ایدئولوژی و تفکر آن کشتن هر آن کس که مثل آنان نیست را مباح و در بسیاری موارد واجب می داند و رسالت خود را "نابودی کفر جهانی" و آماده کردن شرایط برای روی کار آمدن حکومت جهانی اسلام می داند و هر زمان هم نرمش و چرخشی در سیاستهای آن دیده شود که مصالحه جویانه به نظر برسد، نه امری اصلاح طلبانه بلکه برای مصلحت نظام و یک امر کاملا تاکتیکی و فریبکارانه است.

◀️ ما و جهانیان نفهمیدیم که سرشت حکومت اسلامی با جنایت و آدم کشی عجین است و حاکمان اسلامی ایدئولوژی و تفکرات جاهلانه شان را حقیقتی آسمانی می دانند که دست شستن از آن را گناه نابخشودنی می دانند، آنهم گناهی که به نابودی حکومت اسلامی منجر می شود. این ایدئولوژی با ایدئولوژی تروریستهای القاعده و داعش و طالبان در جهاد علیه غرب و نابودی کفر که به همه غیرمسلمانان اتلاق می شود، هیچ تفاوتی ندارد مگر آن که حکومت گران اسلامی به اسلام شیعه باور دارند و آن دیگران به اسلام سنی.

◀️ جهادگران حاکم بر ایران در این ۴۰ ساله نه فقط بر خلاف انتظار ناظران و تحلیلگران غربی و ایرانی، در راه تبدیل شدن به یک حکومت متعارف و متعهد به قوانین و مقررات جهانی سیر نکردند بلکه برعکس همه اغماض ها و مصالحه جوئی های غرب را حمل بر ضعف آن کردند و سال به سال با جسارت هرچه بیشتر به راه سیاستهای جهادگرانه در خارج و سرکوب و کشتار در داخل روی آوردند و حالا بر اساس تحلیل های جاهلانه شان نه فقط وعده نابودی قریب الوقوع اسرائیل، نابودی حکومت های عربی مخالف خود می دهند، بلکه هسته اصلی قدرت حکومت اسلامی در این توهم است که به زودی همراه با روسیه و سایر دشمنان غرب، روند تلاشی آمریکا و متحدان آن را تسریع می کنند و جهاد اسلام علیه کفر به پیروزیهای تاریخی می رسد.

◀️ آنها برای نابودی اسرائیل هزاران موشک، پهباد و ابزارهای جنگی به لبنان، سوریه و غزه حمل کرده اند و هنوز هم با وجود بمبارانهای کاروانهای نظامی آنان توسط اسرائیل به این کار ادامه می دهند.

◀️ بسیار طبیعی است که وقتی تروریسم جهادگرای حاکم از منشور این ایدئولوژی بنیاد گرایانه به خود و جهان اطرافش می نگرد هر اعتراض مسالمت آمیزی را در ایران با اسلحه و اعدام پاسخ دهد، برای تسریع "نابود
ی آمریکا و اسرائیل" با تمام قوا در کنار رژیم پوتین به "جهاد" روی آورد و از این که رسانه های جهانی از عملکرد موثر پهبادهای انتحاری آن در کشتن و ویرانی اکراین خبر می دهند سرمست غرور شود و بر درستی راهی که در چهل سال گذشته پیموده هرچه راسخ تر شود. بویژه آن که می بیند هنوز اروپائیان و حتی آمریکائیها از کانالهای مختلف برای احیای برجام با این جنایتکاران تماس می گیرند. در حقیقت همه حکومت گران غرب در چهل ساله گذشته با کوته بینی در انتظار متعارف شدن تروریسم مذهبی حاکم بر ایران خط مشی اصلاح طلبان داخلی را دنبال کرده اند و به آن امتیاز داده اند و جنایات رژیم را نادیده گرفته اند.

◀️ ترور کاظم رجوی و تحویل قاتل به ایران، بمب گذاری های پاریس توسط وحید گرجی و تحویل او به ایران، دو بار ترور بختیار که بار دوم به مرگ وی انجامید، ترور برومند و تحویل قاتلان به ایران، ترور فرخزاد، ترور قاسملو و همراهان کرد او و تحویل قاتلان به ایران، ترور شرفکندی و همراهان او و تحویل قاتلان به ایران، ترورهای دیگری که در هندوستان، ترکیه و امارات متحده عربی اتفاق افتاده، بمب گذاری در لبنان که به کشتن دهها سرباز آمریکائی انجامید، بمب گذاری در آرژانتین، بمب گذاری در برخی کشورهای آفریقایی با هدف کشتن یهودیان، بمب گذاری ها، راکت پراکنی ها و سوء قصدهای همه روزه در دو دهه گذشته علیه امریکائیان در عراق، دزدی های دریائی، به گروگان گرفتن کشتی های تجاری، نسل کشی در سوریه، حمایت از همه جنبش های تروریستی ضد آمریکائی، ضد اسرائیلی منطقه و جهان، و تدارک پول و سلاح برای آنان گروگان گیری باج خواهانه گردشگران و پژوهشگران اروپائی و آمریکایی در داخل ایران و بسیاری جنایات دیگر، سبب نشد که نظام های غربی بر ماهیت واقعی تروریسم مذهبی حاکم بر ایران چشم باز کنند.

◀️ زمان آن رسیده که آمریکا و اتحادیه اروپا و همه متحدان آن به هیئت حاکمه ایران بعنوان یک جریان تروریستی و جهادگر مشابه القاعده و داعش نگاه کنند و بپذیرند که این جریان جهادگرا بخاطر حکومت بر یک کشور ۸۵ میلیونی و دسترسی به منابع و ثروتهای این کشور بسیار خطرناکتر از جریانات جهادی دیگر است. این رژیم با تکیه به قدرت نظامی و دلارهای نفتی و کشتاربیرحمانه معترضان ایرانی اینک بیش از ۴۰ سال است به حیات خود ادامه می دهد و در کمین آن است که به هر قیمتی شده حکومتهای عربستان، امارات، مصر، اردن، بحرین و امثال آنان را بی ثبات و نابود کند. برای نابودی اسرائیل متحدان تروریست در کشورهای مسلمان را تربیت و مسلح می کند و حتی اگر بتواند مایل است به کمک کره شمالی و روسیه به بمب اتمی نیز دست پیدا کند.

◀️ غرب از مقاومت درخشان مردم اکراین در برابر تهاجم نظامی جنایتکارانه رژیم روسیه حمایت همه جانبه می کند و می داند که در جنگ عادلانه اکراین با تجاوزات وحشیانه روسیه، سرنوشت دموکراسی جهانی رقم می خورد. درست آن است که غرب به مبارزه درخشان و حماسی مردم ایران که زنان با شعار زن زندگی آزادی محور این مقاومت را تشکیل می دهند نیز به مثابه مقاومت مردم اکراین علیه اشغالگران روسی و مبارزه ای برای ارزشهای والای دموکراسی و حقوق نگاه کند. غرب امکان آن را دارد که با پشتیبانی همه جانبه از رنسانس - انقلاب ایران در سرنگونی جنایتکارترین و خطرناکترین حکومت تاریخ ایران با مردمی که برای ارزشهای مشترک آزادی و حقوق بشر مبارزه می کنند همراه شود بویژه آمریکا و اتحادیه اروپا باید توجه کنند که در شرایط کنونی هرگونه توافق تجاری و اقتصادی و هسته ای با ایران نومید کننده و زیانبار است.

◀️ پیروزی انقلاب ایران، بر همه کشورهای اسلامی اثر گذار خواهد بود. دموکراسی و صلح را در جهان تقویت می کند و طبعا جنبش های جهادی اسلامیستی را به شدت تضعیف خواهد نمود. ایران آزاد و دمکراتیک دیگر نمی تواند چون امروز بازیچه دست رژیم جنایتکار پوتین باشد بلکه متحد استراتژیک غرب در دفاع از دموکراسی و مبارزه با تاریک اندیشی های مذهبی و تروریسم بین المللی است. به همین دلایل جهان آزاد و دمکراتیک وظیفه دارد پشتیبان این نوزائی بزرگ ایرانی باشد.

◀️ ایرانیان خارج از کشور برای جلب حمایت غرب از رنسانس انقلابی "زن، زندگی، آزادی" می توانند نقش موثری ایفا کنند، بشرط آن که به جای خنثی کردن انرژی های یکدیگر همه از هر عقیده و گرایشی با هم به میدان بیایند.

◀️ از سوی دیگر شکسته شدن بی سابقه اتوریته رهبر نظام در رده‌های مختلف حاکمیت حتی در میان اصول گرایان کاملا عیان شده است. امری که رژیم را روز به روز در برابر مشکلات لاینحل و اعتراضات عمومی ناتوان تر و فلج خواهد کرد. رژیم کاملا منزوی شده‌ای که بیش از نود درصد مردم فرو پاشی آن را می‌خواهند، خود از درون دچار شکافهای علنی و پنهان بی سابقه‌ای است و هیچ یک از مسئوولان حکومت نمی‌داند برای نجات رژیم چه کار می‌شود کرد. صدها تن از اصول گرایان و کارگزاران شناخته رژیم در این روزه
ا یا سکوت کرده‌اند و یا جرات انتقاد پیدا کرده‌اند و درموارد بسیاری هم انتقادشان متوجه شخص خامنه‌ای و بیت او می‌شود. حالا دیگر همه آنان می‌دانند که خودکامگی خامنه‌ای و فرزندش کار رژیم اسلامی را به جائی رسانده که همه با هم در حال غرق شدن‌اند و هرکس برای نجات خود راهی نشان می‌دهد که دیگری قبول ندارد. برخی از آنها تازه به فکر تغییرات و اصلاحاتی برای نجات رژیم افتاده‌اند که دیگر بسیار دیر شده. این اختلافات و شکافهای درونی رژیم برای عبور از تروریسم مذهبی حاکم و پیروزی جنبش ملی آزادیخواهانه اهمیت دارد.

💬 نظر شما در مورد این مقاله چیست؟ 👈 @mihansitebot

http://mihan.net/1401/11/16/3777/
🌐 Mihan.net 🙂 @mihansitebot
📝 در حقیقت خودانگیختگی
اا
👤 محسن یلفانی
اا

◀️ برای دریافت وخامت وضعیتی که در آن بسر می‌بریم کافی است به خودکشی دردناک محمد مرادی فکر کنیم که چندی پیش خود را در رودخانۀ رُن در نزدیکی شهر لیون فرانسه غرق کرد. او در پیام ساده و بی‌پیرایه و در عین حال تکان‌دهنده‌‌ای که از خود به جا گذاشت آرزو کرد که این اقدامش توجه رسانه‌های خارج از کشور را به وضعیتی که بر ایران حاکم است جلب کند. بس مهم‌تر و تکان‌دهنده‌تر این است که گفته بود به این علت خودکشی می‌کند که « مردم ایران فکر نکنند ایرانیان خارج از کشور در غم آن‌ها شریک نیستند و اگر پیش بیاید نخواهند جانشان را برای آن‌ها فدا کنند.» اهمیت و وخامت اقدام محمد مرادی را تنها وقتی می‌فهمیم – آن هم تا حدی – که می‌بینیم راه یا چشم‌اندازی که دربردارنده یا حداقل نویدبخش آینده‌ای باورکردنی باشد، در دسترس نیست. و همین مرگ و شکنجه و زندانی شدن هزاران جوان پاکدل و فداکار را تحمل‌ناپذیر می‌کند.

◀️ جنبش خودانگیخته و نیرومند و سرشار از آرزو و هیجانی که در پی قتل ژینا-مهسا امینی ایران را به لرزه درآورد و مهر باطل بر پیشانی رژیم اسلامی زد، فروکش کرده و تنها در هفته‌ها و چهلم‌های پاسداری از یاد شهداست که همچنان به حضور خود ادامه می‌دهد و یا در گفتگوها و نوشته‌هائی که به بزرگداشت و تحلیل و بازشناسی آن می‌پردازند. در مقابل حکومت اسلامی پس از کشتن بیش از پانصد نفر و به زندان انداختن حدود بیست هزار نفر، اینک با اعدام‌های «حساب‌شده» در پی اثبات سلطۀ بی‌منازع خویش است و تا آنجا که از ظواهر امر پیداست هیچ تغییری در روش‌ها و سیاست‌های خود نداده و نخواهد داد--بیش از هر چیز به این دلیل ساده که حتّی اگر بخواهد یا برای بقای خود لازم هم بداند، از چنین کاری عاجز است. در دی-ان-ای حکومت اسلامی جز تعصیب و خشک‌مغزی جرثومۀ دیگری نهفته نیست.

◀️ در تفسیر و توضیح جنبش «زن، زندگی، آزادی» به دو ویژگی آن بسیار توجه شده. یکی خودانگیختگی و رادیکالیسم آن است و یکی دیگر، که شاید حاصل همان ویژگی اوّل باشد، فقدان رهبری و سازمان‌دهی و احساس بی‌نیازی از آن. با این تصوّر یا امید که گاه به اصطلاح تئوریزه هم شده، و این یقین و اطمینان را باعث شده که هم شیوه و محتوا و هم رهبری و سازمان‌دهی خود به خود از دل جنبش برخواهد خاست.

◀️ در بارۀ این جنبش فراوان گفته و نوشته‌اند چه در داخل کشور و چه در خارج. کم نبوده‌اند صاحب‌نظران خارجی نیز که در بارۀ این جنبش به اظهار نظر و تحلیل پرداخته و عموماً از آن پشتیبانی کرده‌اند. بسیاری از نویسندگان، روزنامه‌نگاران، مسئولان پیشین حکومت اسلامی... و حتّی چند تنی از روحانیان به این یا آن طریق با جنبش همدلی کرده و حکومت را از اعمال خشونت در برابر آن نهی کرده و مسالمت و تحمّل را توصیه کرده‌اند. برخی از همینان تا آنجا پیش رفته‌اند که به حکومت هشدار داده‌اند که چنانچه در شیوۀ ادارۀ مملکت، طبعاً به خواست مردم، تغییرات اساسی ندهد، آینده‌اش بس تاریک خواهد بود...

◀️ با این همه جنبش «زن، زندگی، آزادی» دو معضل اساسی را نیز در برابر مردم قرار داد – یا وجود آنها را با احساس ضرورت و فوربتی گزیرناپذیر آشکارتر کرد – تا آنجا که فقط با پرداختن به آنها و کوشش در فهم و توضیح آنها می‌توان چشم‌اندازی، هر چند محدود و مشروط، برای آینده متصوّر شد. یکی مسئلۀ بدیل یا نوع حکومتی است که چنین جنبشی علی‌الاصول می‌بایست در پی آن باشد – چرا که در واقع شعار مخالفت با قانون حجاب را پشت سر گذاشت و تمامیت رژیم را هدف گرفت؛ در حالی که چنین بدیلی در واقعیت وجود ندارد و گروه یا سازمان یا ائتلافی آن را نمایندگی نمی‌کند. مسئلۀ دوم شبح بازگشت سلطنت است که با برخورداری از آثار و عوارض شکست آشکار انقلاب 57 از یک سو، و حضور دائمی در فضای ذهنی مردم از سوی دیگر، هر چه بیشتر و بیشتر جنبش کنونی را از خود و از آن خود می‌داند.

◀️ اگر با وجدان آزاد از تعصّب و نوستالژی و بدون مقایسه با کارنامۀ جنایت‌کارانۀ حکومت اسلامی در نظر گرفته شوند، کافی است تا برای محکوم دانستن حکومت اسلامی به تطهیر و بزرگداشت حکومت شاه متوسّل نشویم و بخصوص از یاد نبریم که بزرگترین عامل و علت پیروزی انقلاب اسلامی خود شاه و رژیمش بود: شاه بعد از آنکه با کودتای 28 مرداد 1332 به ایران بازگشت، یک ربع قرن فرصت داشت تا با ملت ایران آشتی کند.

◀️ حکومت اسلامی، که بر اثر یک تصادف و نه یک ضرورت تاریخی به قدرت رسید، چنان تراکمی از فساد و ظلم و ویرانی به بار آورده که اوضاع و احوال دوران شاه به رؤیائی شیرین و از دست رفته تبدیل شده است

◀️ فرزند شاه سابق ایران موضعی اختیار کرده و زبان و فرهنگی را برای دفاع از این موضع به کار می‌برد که می‌تواند امید و اطمینان گروه‌های بزرگی از مردم را به خود جلب کند. در اینجا طبعاً نیازی به توضیح این موضع و گفتار و نقد آنها نیست. امّا نمی‌
توان و نباید فراموش کرد که آقای رضا پهلوی خود را ولیعهد شاهی می‌داند که در بالا چند سطری در بارۀ کارنامه و خصائلش گفته شد. چگونه می‌توان به کسی که حتّی یک کلمه در نقد پدرش و دوران حاکمیت او نگفته و خود را جانشین او می‌داند، اعتماد کرد، در حالی که باعث و بانی اصلی انقلاب 57 همانا پدر ایشان بود.

◀️ تناقض تحمّل‌ناپذیری که سال‌هاست—بیش از یک قرن-- از سر می‌گذرانیم از انقلاب مشروطیت آغاز شد، در ماه‌های اخیر با شدّت و وخامت بیشتری احساس می‌شود. جنبش «زن، زندگی، آزادی» بیش از هر چیز و آشکارا با مفاهیم و معیارها و آرزوهائی پیوند دارد و شناخته می‌شود که از انقلاب مشروطیت به این سو حیاتی‌ترین و اساسی‌ترین خواست و نیاز مردم ایران بوده است: تاًمین حق حاکمیت مردم از طریق دموکراسی.

◀️ راست است که در اولین سال‌های پس از آشکار شدن فریب انقلاب 57 تلاش‌های چندی برای سازمان‌دهی در راه چنین هدفی صورت گرفت که عموماً نیمه‌کاره ماند و رها شد. جنبش «زن، زندگی، آزادی» چندان هم خودانگیخته نیست و ریشه در بیش از یک قرن مبارزه برای آزادی و حقوق برابر زنان و مردان ایرانی دارد. اگر چنانکه اینجا و آنجا ادعا می‌کنند راست باشد که هدف و خواست اساسی این جنبش همچنانکه رهبران یا هدایت‌کنندگان آن، با تداوم و پی‌گیری آن از گوشه و کنار سر برخواهند آورد، این خواست اساسی نمی‌تواند چیز دیگری بجز آرمان انقلاب مشروطیت باشد. یک قرن زمان درازی است، اما نه در مقایسه با ده‌ها قرن عمر یک ملّت. حتّی در دنیای امروز که زمان با سرعتی هولناک می‌گذرد، تنها راه رستگاری تلاش برای پیوستن و ائتلاف با کسانی است که همچنان به این آرمان وفادارند و آمادۀ تحمّل سخت‌ترین آزمایش‌ها: همراهی و همدلی آنها که به آرمان مشترکی دلبسته‌اند.

💬 نظر شما در مورد این مقاله چیست؟ 👈 @mihansitebot

http://mihan.net/1401/11/16/3773/
🌐 Mihan.net 🙂 @mihansitebot
Mihan-47.pdf
1 MB
نسخه چاپی شماره 47 فصلنامه میهن
جنبش زن، زندگی، آزادی
دستاوردها و راهبردها
شماره 48 فصلنامه میهن منتشر شد
«جبهه نجات ملی»
در شماره 48 دوماهنامه میهن آمده است:

http://mihan.net/1402/2/20/


👤 فیروزه بنی صدر 📝 اتحاد برای کدام هدف و براساس کدام اصول؟

👤 شاهرخ بهزادی 📝 جنبشِ«زن، زندگی، آزادی» و بحران‌های بزرگی که موجودیت نظامِ را تهدید می‌کنند

👤 بهروز بیات 📝 در ضرورت ایجاد جبهۀ نجات ملی

👤 فرهنگ جهانپور 📝 ایران در آستانه انقلاب “زن، زندگی، آزادی”

👤 مهرداد خوانساری 📝 توصیفی از امروز؛ توصیه‌ای برای فردا

👤 حسن شریعتمداری 📝 رفراندوم و جبهه نجات ملی ایران

👤 کاظم علمداری 📝 آسیب شناسی دوره گذار و دو قدرت محافظ

👤 رضا علیجانی 📝 نسبت سه بلوک سیاسی بزرگ در ایران؛ همسویی عملی در سیاست و انسجام و استقلال در تشکیلات

👤 بهزاد کریمی 📝 نه فقط نجات از این نظام، که چگونگی آن!

👤 علی کشتگر 📝 راه نجات ملی وگذار به دموکراسی!

👤 علیرضا مناف‎زاده 📝 کمبودها و دستاوردهای جنبش «زن، زندگی، آزادی»

👤 مهدی نخل احمدی 📝 چرا جنبش‌انقلابی در چندین ماه گذشته در زاهدان ادامه داشته است؟

👤 محسن یلفانی 📝 گذشته، حال، آینده
🌐 Mihan.net 🙂 @mihansitebot
Mihan_48.pdf
1 MB
نسخه چاپی شماره 48 فصلنامه میهن
«جبهه نجات ملی»
📝 اتحاد برای کدام هدف و براساس کدام اصول؟
اا
👤 فیروزه بنی صدر
اا

◀️ قص جنبش ۱۴۰۱، محدود کردن خویش در شعارهای سلبی است. بعد از تجربه انقلاب ۵۷ و کشورهای منطقه، خصوصا بعد از بهار عربی، بر مردم ایران و جهان مشخص شده است که اطمینان به آینده ای بهتر را نمی توان تنها از رهگذر سرنگونی رژیم استبدادی بدست آورد. چشم انداز روشن و اعتماد به بدیل پس از سرنگونی، اهمیت بسیار بالایی برای مردمی که بازسازی استبداد پس از انقلاب را تجربه کرده اند، دارد.

◀️ برخی از نیروهای مخالف رژیم ولایت فقیه با کمک گسترده وسائل ارتباط جمعی خارج از کشور با تمام تلاش سعی می کنند سرنگونی رژیم ولایت فقیه که وسیله ای برای گذر به دولت حقوقمدار است را بعنوان هدف جنبش جایگزین کنند. بدینسان، تلاش می شود اتحادی از نیروهایی سیاسی با هویتها و اهداف متضاد بعنوان بدیل به جامعه معرفی شود. اما هدف از این ترفند چیست و چرا محکوم به شکست است؟

◀️ حضور عناصر استبداد پیشین در این «اتحاد» ایجاب می کند که جنبش زن، زندگی، آزادی، بعنوان سرآغاز مبارزات مردم ایران برای آزادی معرفی و القا گردد و برای بقا «اتحاد»، با گذشته، فراموشی گزینشی صورت بگیرد و بخشی از آن سانسور گردد. اما هیچ جنبشی نقطه آغاز مبارزه ای نیست بلکه حاصل تجربیات مبارزات ملی و حتی بین المللی می باشد. از این رو، هیچ جنبشی کاملاً بریده از گذشته و بی ریشه نیست، لذا می باید در شفافیت کامل، اشتراکات و تفاوتهای خود را با جنبشهای پیشین روشن و تعریف نماید و خود را با گذشته تعریف کند.

◀️ هویت جنبش، در ضدیت با رژیم عنوان و تعریف می شود و الزاماً اعتراضات به شعارها و عملهایی با ضدیت و دیگر ستیزها، نظیر عمامه پراکنی، مرگ بر بسیجی و پاسدار، ننگ بر تیم ملی فوتبال... محدود و تبلیغ می شود. و بجای تعریف خواسته های جامعه ایران، نظیر دفاع از حقوق و کرامت انسان بعنوان انسان و بعنوان شهروند، دفاع از حقوق و کرامت زن، حذف حکم اعدام و آزادی زندانیان سیاسی و مطرح کردن حقوق ملی و طبیعت، و روشن سازی در باره نوع دولت و قانون اساسی جانشین، سعی می شود تا مطالبات جنبش به مطالباتی از قدرتهای خارجی برای دخالت در امور داخلی ایران مطرح گردد نظیر، افزایش تحریمها، تروریست خواندن سپاه، بستن سفارتخانه ها...

◀️ تجربه انقلاب ۵۷ و تجربیات دیگر انقلابها نشان داده است که برقراری دولت حقوقمدار نیازمند داشتن رهبری متناسب با خواستهای جنبش است. از اینرو، نبود افرادی در سطح رهبری با باورهای راسخ و محکم به اصول استقلال و آزادی، با خطر بسیار بزرگ بازسازی استبداد همراه است.

◀️ اگر به تغییر از پایین معتقد باشیم، گذر به دولت حقوقمدار را مردم می باید تصدی کنند. از اینرو، قشر خاکستری را اگر اکثر جامعه بدانیم، شرکت آن تعیین کننده است زیرا تا فعال نگردد و به جنبش عمومی نپیوندد، تحولی صورت نخواهد گرفت.

◀️ در انقلاب ۵۷ مردم ایران، از هر طیف عقیدتی، از سوی آقای خمینی که لزوماً در همه امور با آن موافق نبودند، اما کاملاً به آن اعتماد داشتند، ضربه ای مرگبار دیدند. این تجربه تلخ، مسئولیت کنشگران سیاسی ایران امروز را بسیار سنگین می کند زیرا جامعه برای به حرکت درآمدن، محتاج به اعتماد نیز هست. و بخشی از این اعتماد در استوار ماندن بر اصولی که شخصی بنام آن اصول مبارزه می نماید، بدست می آید. از این رو ست که جمهوریخواهان باورمند به اصول استقلال و آزادی، می باید در دفاع از اصول خویش کمترین تزلزلی به خرج ندهند تا جامعه اعتماد پیدا کند که می توان چشم انداری را با افرادی باورمند ساخت. برای "جمع کردن" بدنبال ایجاد ابهام نباشند بلکه در شفافیت مواضع خود را بیان کنند و از حقوق همه نیز دفاع نمایند.

◀️ عدم هژمونی باید یکی از اصول هر اتحادی باشد. اخیراً متنی را امضا کرده ام که در آن ۱۰ اصل بطور شفاف آمده است به گمانم این اصول می توانند پایه همگرایی نیروها قرار گیرند.

◀️ منشور نویسی امکان می دهد مواضع مشخص و شفاف مدون گردند و امضاکنندگان خود را به مواضع اعلام شده، متعهد اعلام کنند. رهبری باید خارج از رژیم و داخل ایران به معنی مستقل بودن از قدرتهای خارجی شکل بگیرد. اگر رهبری بر خط استقلال و آزادی عمل کند، محلی برای ایجاد مرز بین داخل و خارج از کشور نیست و طبیعتاً ارتباطات بین داخل و خارج از کشور پدیدار می گردند. اما اگر قصد رهبری تصرف جنبش و تسخیر قدرت باشد، اتحادها براساس سهم خواهی، چانه زنی و سهم گیری صورت می گیرد و بسرعت به اختلاف و جدایی می انجامند. بدین ترتیب، اصولی که رهبری مدعی دفاع از آن است مرزبندیها را تعیین می کنند، نه مرزهای داخل و خارج از کشور. در هر جنبش، بخشی از مسئولیتها را داخل کشور راحت تر می تواند بگردن بگیرد و برخی دیگر را خارج از کشور. در روند پیشروی جنبش، تقسیم بندی مسئولیتها مشخص تر می گردد.

💬 نظر شما در مورد این مقاله چیست؟ 👈 @mihansitebot
📝 جنبشِ«زن، زندگی، آزادی» و بحران‌های بزرگی که موجودیت نظامِ را تهدید می‌کنند
اا
👤 شاهرخ بهزادی
اا

◀️ با نگاهی عمیق به جنبشِ«زن، زندگی، آزادی» می توان با قاطعیت گفت که این جنبش نه تنها خاموش نشده است، بلکه درعمق جامعه در حال گسترش و پیشرفت است. این جنبش، به دریایی شباهت دارد، که با همه بزرگی و عظمتی که در درونِ خود نهفته دارد، اکنون کمی آرام گرفته است. اما زمانِ طوفان نیز دیر یا زود فرا می رسد. کشتی شکسته جمهوری اسلامی در برابر امواجِ سهمگین جنبش فراگیرِ اجتماعی-انقلابی ایران هیچ شانسی ندارد. توان مقاوت نخواهد داشت و در هم خواهد شکست. زمینه های اجتماعی اوج گیری دوباره و تشدیدِ جنبشِ «زن، زندگی، آزادی» در ایران بسیار محتمل است. از سوی دیگر، با توجه به بحران های بسیار بزرگی که هم اکنون در عرصه های مختلف، خصوصاً در عرصه های اقتصادی و معیشتی و زیست- محیطی در ایران شاهد آن هستیم، زمینه های اجتماعی بروزِ یک جنبشِ انقلابی فراگیر و بسیار نیرومند در حال ترسیم شدن است.

◀️ جنبش بزرگ اجتماعی- انقلابی آینده در واقع برآیند و یا نقطه تلاقی مطالبات گسترده سیاسی، اجتماعی و معیشتی مردم ایران است که طی بیش از چهار دهه حکومت رژیم اسلامی انباشته شده است. پیوستگی این مطالبات در چهارچوبِ یک جنبش بزرگ انقلابی و فراگیر توان مجهول القوه‌ای را به جنبش انقلابی سرتاسری آینده در ایران می بخشد. در صورتِ اتحادِ نیروهای مخالف رژیم اسلامی و ایجاد یک جبهه گسترده ملی با اُرگانِ رهبری منسجم، خصوصاً در داخل کشور، فروپاشی و سقوط نهایی رژیم اسلامی امری غیر قابل اجتناب است. سرعتِ فروپاشی رژیم اسلامی، بستگی به فرآیندِ شکل گیری اتحاد بین اکثریتِ نیروهای مخالفِ رژیم و ایجاد چنین جبهه گسترده‌ای دارد. زمینه های ایجاد و شکل گیری چنین اتحاد و جبهه ای در داخل ایران فراهم شده، ولی تبلور مطالبات گسترده سیاسی، اجتماعی و معیشتی در ساختارِ یک جنبشِ بزرگِ انقلابی و فراگیر نیازمند زمان بیشتری است. در خارج از کشور پس از یک آغاز خوب در برلین، شوربختانه در صفوف اپوزیسیون شکاف افتاده است.

◀️ همانطور که فرنوش تنگستانی می گوید: «بدنه‌ی سخت قدرت ترک خورده است. ترکی بسیار عمیق. زنان زیادی حالا طعم سرپیچی را چشیده و ترسشان ریخته است. حکومت ناچار به عقب نشینی گشته و قسمت هایی از سنگر خود را وانهاده است، هرچند که نمی خواهد این را باور کند. حالا دیگر تصور ناممکن ها، در ذهنِ هر انسانِ معتقد به حجاب یا بی حجابی، شکل بسته و این نامریی ترین انقلابی است که در ماههای اخیر رخ داده است ».

◀️ می توان به سه بحران بزرگ در عرصه مشروعیت رژیم و اسلام سیاسی، بحران در عرصه معیشتی و اقتصادی، و بحران بزرگ زیست محیطی اشاره کرد. جنبشِ «زن، زندگی، آزادی» مشروعیت رژیم اسلامی حاکم بر ایران و اسلامِ سیاسی، یعنی همان ولایت فقیه ساخته و پرداخته دستِ آیت الله خمینی و سایر ملاها را نشانه گرفته و آن را به چالش کشیده است.

◀️ روحانیت و نهاد دین برای نخستین بار در تاریخ ایران، جایگاه و اقتدارِ اجتماعی خود را از دست داده است. معمولاً قرن ها طول می کشد تا نهادهای اجتماعی، در جامعه ای تغییر کنند. اما در دهه اخیر ما شاهد تغییرات در نهادهای اجتماعی، از جمله روحانیت و نهاد دین هستیم. زمینه های این تغییرِ بزرگ پس از استقرار نظام جمهوری اسلامی در ایران آغاز شده است و همزمان با ناکارآمدی حکومت و فساد فراگیر و سیستماتیک و سلب آزادی های سیاسی، اجتماعی و مدنی شتابِ فوق العاده ای به خود گرفته است.

◀️ بحران بزرگ زیست محیطی و به تعبیری بیابانی شدن بخش های وسیعی از فلات ایران یکی از بزرگ ترین چالش ها در سال ها و دهه های آینده خواهد بود. پیامدهای این اَبَر بحران، از جمله کوچ وسیع دهها میلیون نفر از جمعیت کشور در آینده، بحران آب، بحران خاک، سهم و نقشی که رژیم اسلامی در پیدایش این بحران داشته و خصوصاً تأثیر این بحران در فروپاشی نظام اسلامی، می تواند موضوع مقاله جداگانه ای باشد که در آینده بدان خواهیم پرداخت.

◀️ بحرانِ تورم و معیشت، افزایش فقر و نابرابری، بحران مسکن، نبود رشد اقتصادی، عدم سرمایه‌گذاری داخلی و خارجی، مشکل اشتغال، مشکلات فضای کسب و کار، بالا رفتن نرخ روزمره ارز، تنگنای منابع مالی دولت و کسر بودجه ٤۷۵ هزار میلیاردی، فرسودگی زیرساخت‌ها و صنایع کلیدی کشور، ورشکستگی صندوق‌های بازنشستگی، بحران بدهی در بنگاه های اقتصادی و بانک ها، بحران سوخت، بحران برق، بحران دارو، بحران در منابع آبی کشور، و دهها بحران بزرگ و کوچک دیگر نتیجه منطقی بیش از ٤ دهه حکومت اسلامی در ایران بوده است.

◀️ وحید شقاقی شهری اقتصاددان مقیم ایران در ارتباط با چالش‌های اقتصادی کشور می گوید:« ...واقعیت این است که اقتصاد ایران به نهایتِ ظرفیت و توان خود برای تحمل مشکلات و کمبود‌ها رسیده است. طی سال‌های گذشته بی توجهی به مشکلات م
نجر به انباشته شدن آن شده است و حالا در موقعیتی قرار داریم که نه تنها این انباشتگی شرایط را سخت تر کرده، بلکه قرار است مشکلات دیگری هم به آن‌ها افزوده شود. در این شرایط نه مردم و نه اقتصاد ایران توان تحمل آن‌ها را ندارند. و دولت هم نمی تواند این مشکلات را حل یا حداقل کاهش دهد؛ بنابراین، سال ۱۴۰۲ به طور قطع سال بسیار سختی خواهد بود.»

◀️ فرشاد مومنی، اقتصاددان نهادگرای مقیم ایران در گفتگوی اخیر خود با «نور نیوز» خطاب به حکومتگران می گوید:« از اینکه در اعتراضات اخیر، مطالبات اقتصادی مطرح نمی‌شود، به خود بلرزید! چون این یک علامت بسیار خطرناکی است. نشان دهنده یاس و سرخوردگی از وعده های دولت است.این تصور برای همه خطرناک است. از این ماجرا، خطرناک تر این است که تصمیم گیران حکومتی به جای پذیرش ضعف های خود در تمشیت امور، مطالباتِ به حق مردمی را که کارد به استخوانشان رسیده، به کشورهای خارجی نسبت دهند.»

◀️ با توجه به روند بسیار شدیدِ افزایش قیمت ها در سال ١٤٠١، برآوردها نشان می دهند که هم اکنون بیش از ٤٠ درصد جمعیت کشور ( دهک های درآمدی ۱ تا ٤) به زیر خط مطلق فقر فرو افتاده اند. در همین حال حدود ۳۰ در صد از جمعیت کشور( دهک های درآمدی ۵ ، ۶ و ۷) میزان کالری روزانه را به نحو بی سابقه ای تقلیل داده اند و بسیاری از گزارش ها از کوچک ‌تر شدن سفره بیش از ۷٠ در صد مردم کشور و کاهش مصرف گوشت، لبنیات و سایر اقلام خوراکی در ایران خبر میدهند.

◀️ بررسی اقتصاد ایران طی ۴ دهه گذشته ( ١۹٨۰-٢٠٢۰ ) نشان می‌دهد که این کشور از قطار توسعه اقتصادی جهان جا مانده است. مقایسه حجمِ اقتصاد ایران با متوسطِ رشدِ حجمِ اقتصاد جهانی نشان می‌دهد که اقتصاد ایران طی این ۴ دهه کمتر از نصف متوسط اقتصاد جهان رشد داشته است. مقایسه تولید ناخالص اقتصادی جهان طی این ۴۰ سال با تولید ناخالص ملی ایران نشان می دهد که طی این مدت، تولید ناخالصِ اقتصادی جهان در حدود ۵‚۷ برابر- از ١١هزار و ۳٤٠ میلیارد دلار در سال ١۹٨۰ به ٨۵ هزار و ۱۱۰ میلیارد دلار- افزایش یافته است. در حالی که تولید ناخالص ملی ایران فقط ۵‚۲ برابر شده است.

◀️ ایران در فاصله ساله های ۱۳۴۰ تا ۱۳۵۵ خورشیدی یک دوره طلایی رشد و توسعه را در تاریخ معاصر اقتصادی خود تجربه کرد. طی این ۱۵ سال که مورد توافق اکثریت اقتصاد دانان چه در داخل و خارج از ایران است، میانگین رشدِ اقتصادی ایران بالای ۱۰ درصد در نوسان بوده است. به همین دلیل، حجم کلِ اقتصاد ایران طی این دوره ۱۵ ساله نزدیک به ۵ برابر شده است و اگر نرخ افزایش جمعیت را در این دوره در نظر بگیریم، تولید ناخالص داخلی سرانه هر ایرانی در عرض ۱۵ سال ۳ برابر شده است. این در حالی است که میانگین نرخ رشد سرانه اقتصادی ایران طی ۴۰ سال مورد بررسی تحت نظام جمهوری اسلامی عددی در حدود نیم درصد برآورد شده است. ۱۰ درصد رشد کجا و نیم درصد رشد کجا؛ این مقایسه ساده نشان می دهد که زوال و انحطاطِ اقتصادی ایران با استقرارِ نظام جمهوری اسلامی در ایران آغاز شده است. این زوال در دهه اخیر شتاب فوق العاده ای به خود گرفته است.

◀️ حسین راغفر اقتصاد دان مقیم ایران می گوید: «در طول جنگ ایران و عراق کل در آمدهای ارزی سالانه کشور در حدود ۷ میلیارد دلار بود که از این محل هزینه های جنگ و یارانه برای تأمین کالاهای اساسی کوپنی پرداخت شده است.چه اتفاقی افتاده که امروز ٨٠ میلیارد دلار درآمد ارزی کشور کفاف اشتهای سیری ناپذیر این آقایان را نمی دهد و این منابعی است که از کشور خارج شده و ما با فرار گسترده سرمایه از کشور روبرو هستیم. بانک های فاسد غده های سرطانی اقتصاد کشور هستند و مادامیکه اصلاحات واقعی در این زمینه انجام نشود، امکان حل مشکلات اقتصادی کشور منتفی است. بنابراین یک آینده بسیار تاریک در انتظار حاکمیت جمهوری اسلامی است. منتها نکته مهم تر از آن پیامدهای ناشناخته ای است که ممکن است به وجود بیاید و ما بیش از هرچیزی نگران حفظ تمامیت ارضی ایران هستیم.»

◀️ افزون بر استفاده حکومت از قیمت دلار برای پوشش دادن به دزدی ها و فسادها در شبکه بانکی کشور، افزایش قیمت دلار ابزاری برای تأمین کسری بودجه های نجومی دولت های جمهوری اسلامی بوده و هست. طی سه دهه اخیر عملا دولت های جمهوری اسلامی برای تأمین کسری بودجه به سراغ بازار ارز رفته اند.

💬 نظر شما در مورد این مقاله چیست؟ 👈 @mihansitebot

http://mihan.net/1402/02/20/3870/
🌐 Mihan.net 🙂 @mihansitebot
📝 در ضرورت ایجاد جبهۀ نجات ملی
اا
👤 بهروز بیات
اا

◀️ هر رفرمی در ج.ا. که قرار باشد اندکی شدت این ابر بحران ها را بکاهد، میتواند منجر به نخست مقاومت و خرابکاری از سوی این پایۀ نازک اجتماعی و نهایتأ از دست دادن حمایت شان شود؛ امری که رژیم را به سوی سقوط اش سوق میدهد. از این روی بدیهی است که از ولی فقیه، علی خامنه ای، نمیتوان انتظار اصلاحات داشت.

◀️ کدام رژیم دیکتاتوری را در جهان سراغ داریم که به کشتار صدها جوان معترض اکتفا نکند و در کشتن کودکان معترض نیز کوتاه نیاید، کدام رژیم استبدادی در جهان موجود است که دختران دانش آموزش را برای انتقام گیری از اعتراض شان مسموم کند، کدام رژیم استبدادی در جهان سراغ داریم که شهروندان دیگر کشور ها را همچون شهروندان دوتابعیتی خود برای اخاذی گروگان بگیرد؟ کوتاه سخن: رژیم ولایت فقیه در ستیز با همه هنجار های تمدنی متعارف جهانی است؛ به این رژیم نامی دیگر نتوان نهاد به جز یک رژیم وحشی.

◀️ پیکار کنونی میان تمدن جهان روا ی زنان و جوانان ایران و توحش جهان ستیز حاکم بر ایران رخ میدهد، امر نزدیک شدن نحله های مختلف اپوزیسیون را آسان تر میکند. با فرض وجود دغدغۀ برای نجات کشور بسیاری از اختلافات بعضأ بنیادی در سایۀ این وحشیگری ولایت فقیه رنگ میبازند.

◀️ جنبش زن-زندگی-آزادی رسالت خود را که از بطن و متن جامعۀ ایران زائیده شده اند، انجام داده است. آنچه که مسلم است جنبش انقلابی زن-زندگی-آزادی تا هم اکنون اثراتی ماندگار و ناواگشتنی در جامعه ایران به جای گذاشته است. ترس ها به میزان زیادی شکسته و جنب و جوش در سراسر کشور برانگیخته شده است. تَرَک ها در رژیم اسلامی تبدیل به شکاف شده اند و با ادامۀ جنبش انقلابی به علت ناتوانی و ناکارآمدی حکومت اسلامی به شکل های دیگر پدید خواهند آمد.

◀️ با وجود نارضایتی همه جانبه و فراتر از آن خشم شهروندان ایران از ج.ا. حرکت بزرگ و بی همتای مهسا-ژینا از مرز درخواست های سلبی فراتر نرفت و نمیتوانست برود. به عبارت دیگر انتظار درخواست های ایجابی از یک جنبش خودجوش زنان و جوانان کشور در کف خیابان، هر چند با پشتیبانی هم فعال و هم خاموش دیگر شهروندان ، نمیتواند جایگزین کار منظم و سامانمند یک اپوزیسیون ساختارمند شوند؛ اپوزیسیونی که مرکب ازحزب هائی باشد که در درون کشور زائیده شده و ریشه دوانده باشند و بتوانند با ارتباط ارگانیک با گروه های اجتماعی مخاطب شان همدلی و نماینده گی آنان را بدست آورده و در عین حال در معرض نظارت شان باشند. چنین حزب ها میتوانند نه تنها به دفاع از منافع اقتصادی و فرهنگی مشترک پیروان شان همت گمارند بلکه زمینه و پشتوانه اجتماعی کافی برای گفتگو، همکاری و ائتلاف با سازمان های دیگر نیز داشته باشند.

◀️ یک اپوزیسیون ساختارمند نه در دیکتاتوری سکولار پهلوی و نه در استبداد مذهبی ج.ا. امکان سازمان یابی داشته است. نتیجه این شد که سقوط رژیم پهلوی در یک خلا سیاسی صورت گرفت که به سرعت از سوی عوام فریب واپسگرائی مانند روح الله خمینی (و البته در مراحل پایانی با دوپینگ رسانه ای کشور های غربی) پُرشد. اکنون هم راست افراطی شوینیستی در اپوزیسیون سلطنت طلب، نه مشروطه خواه، امیدوار است که در خلا سیاسی ای که ج.ا. ایجاد کرده است همان نقشی را بازی کند که خمینی در سقوط پهلوی ایفا کرد.

◀️ مناسبترین راه چیره شدن بر رژیم ولایت فقیه گسترش اعتراضات مانند نافرمانی مدنی، اعتراضات خیابانی و اعتصابات انبوه میلیونی است که رژیم را فلج کرده و در آن شکاف بیندازد. نشانه های این ترک ها و شکاف ها هم اکنون هویدا شده اند منتها با گسترش ، سازمان دهی و ژرفا یابی جنبش انقلابی مهسا-ژینا، این شکاف ها میتوانند منجر به ریزش حامیان رژیم ، تغییر تناسب نیروها به سود انقلاب و نهایتأ تسلیم ج.ا شوند.

◀️ اگر اپوزیسیون ج.ا. در ایران بتواند با همگامی پیش از فروپاشی و از هم گسیختن شیرازه های نظم عمومی رژیم را به تسلیم وادارد و همان هنگام وارد روند دمکراتیزاسیون ایران شده و برای برگزاری انتخابات مجلس موسسان گام بردارد، احتمال تحقق دمکراسی به شدت افزایش می یابد. در این مسیر موضوع جلب اعتماد متقابل اجزاء اپوزیسیون از یکسو و فرستادن مستمر پیام خشونت پرهیزی به پایوران رژیم حائز اهمیت اند.

◀️ در این رهگذر موضوع عدالت انتقالی جایگاهی ویژه مییابد: هم دادخواهی قربانیان رژیم را در بر میگیرد و هم جلوگیری از افراطگری هائی که ممکن است از جانب بخش هائی از اپوزیسیون انقلابی خشمگین صورت پذیرند. به عبارت دیگر عدالت انتقالی برای آینده کاربردی اخلاقی و حقوق محور دارد. اهمیت اش برای دوران پیش از گذار در جلب اعتماد کارگزاران ج.ا. نهفته است که در رده های گوناگون دست شان به خون شهروندان آغشته و مرتکب فساد و چپاولگری کلان نشده باشند. تسهیل روند بریدن کارگزاران از نظام اسلامی برای گذاری مسالمت آمیز
و خشونیت پرهیز از ضروریات مبرم است.

◀️ از نگاه من تنها آن گونه گذار نوید یک جامعۀ دمکراتیک پسا ج.ا. را میدهد که اکیدأ از بکاربردن خشونت در برخورد به نهاد های سرکوب جمهوری اسلامی بپرهیزد. در کار برد عبارت "دفاع مشروع" باید بیشترین وسواس را بخرج داد. میدانیم که عبارت دفاع مشروع به خودی خود حد و مرزی نمیشناسند؛ میتواند چنین تلقی شود که مثلأ از دستگیری همرزم ات در میدان اعتراضات جلوگیری کنی، که قطعا اخلاقی، درست و پسندیده است و میتواند چنین نیز تلقی شود که هنگام روبرو شدن با مامور مسلسل بدست به دنبال به دست گرفتن مسلسل باشی که پیامد اش مخرب و میتواند جنگ داخلی باشد.

◀️ در اینجا دو نوع اخلاق یا اتیک در روبروی هم قرار میگیرند: اخلاق معطوف به وجدان شخصی که در این صورت میگوید دفاع متقابل ات هرچه که باشد مشروع است؛ معنی اش این است که برای دفاع دست به اسلحه هم بزنی. تکیه بر اتیک وجدان محور میتواند کبریتی برای افروختن آتش جنگ داخلی باشد. روش اخلاقی دیگر بکارگیری اخلاق معطوف به مسئولیت برای پیامد های یک عمل اخلاقی است به این معنی که اگر کرداری دروازه را به سوی بر خورد خشونت آمیز با رژیمی که همۀ هستی اش وحشیگری و خشونت است بگشاید، باید در مورد پیامد این کردار که یک جنگ داخلی میتواند باشد تامل کنیم.

◀️ فزون بر این، وارد شدن به یک جنگ نا متقارن با رژیمی وحشی و سرتاپا مسلح بخت موفقیت ندارد مگر اینکه به دنبال پشتیبانان خارجی برای کسب جنگافزار بگردیم. نتیجه اش وارد شدن پای قدرت های خارجی است که جنگ آزادیخواهانه را میتوانند به یک جنگ نیابتی ویرانگرتبدیل کند. اما مهمتر از همه نابودی یک دورنمای دمکراتیک است. آنچه باقی خواهد ماند در بهترین حالت یک ایران ویرانه خواهد بود. برون رفت یک چنین روندی نیز به طور قطع دمکراسی نخواهد بود.

◀️ دو راه دیگر برای تغییر از بالا میتوان انگاشت

◀️ راه دوم: عدم توانائی حکومت و اپوریسیون در غلبه بر یکدیگر در حالیکه ناآرامی ها ادامۀ یابند. در این صورت به طور کلاسیک نوبت نظامیان فرامیرسد که با بدست گرفتن قدرت برای کسب مشروعیت نخست از ملایان خلع ید کنند بدون تغییر جدی در ساختار غیر دمکراتیک. در این صورت رژیم بدون ملایان به حیات خود ادامه میدهد.

◀️ راه سوم: باز هم تغییری از فراز سر جامعه است. در این حالت میتواند تحت شرایط ضعف رژیم ولایت فقیه، سازشی میان بخش هائی از اپوزیسیون دارای گرایشات اقتدارگرائی با بخشی از روحانیون محافظه کار اما نامطمئن از ادامۀ وضع موجود و ناراضی از ولی فقیه و بخشی از نظامیان صورت بگیرد. نتیجه به نحوی بازگشت به یک اقتدارگرائی ملایم تر نیمه سکولار میتواند باشد. به نظر میاید که این راه حل مورد علاقۀ بخشی از طرفداران سلطنت برای بازگشت به رژیم پهلوی آریا مهری با بیعت با متحدان تاریخی شان یعنی روحانیت سنتی محافظه کار باشد.

◀️ ارائه نظم جایگزین یا به اصطلاح آلترناتیو از چند جهت شایان اهمیت است:

◀️ یکی تقویت امید مبارزان که پیآمد جانفشانی شان آینده ای است دمکراتیک با شمایل متمدنانۀ امروزی ،

◀️ دیگری اطمینان بخشیدن به توده های بزرگ ناراضی ( به اصطلاح خاکستری) جامعه که در عین نارضایتی مفرط از رژیم، به سبب ترس درونی شده در دو رژیم گذشته از پیامد های کنش سیاسی و فزون برین از بیم هرج و مرج در پا نهادن به میدان پیکار بر ضد رژیم اسلامی تردید دارند.

◀️ و مورد سوم، عرضۀ دورنمای یک رژیم دمکراتیک جایگزین به کشور های خارج اطمینان میدهد که خلا سیاسی رخ نخواهد داد و خاورمیانه دچار آشوبی دیگر نخواهد شد بلکه وارونه آن یک سرچشمۀ آشوب که همانا ج.ا. است خشک خواهد شد.

◀️ پشتیبانی عملی و اخلاقی کشور های خارجی به ویژه دمکراسی ها از جنبش مردم ایران و فشار بر ج.ا. برای کاستن از وحشیگری اش مطلوب است. مرز این پشتیبانی عدم دخالت در کار اپوزیسیون و عدم دخالت نظامی در کشور است. منزوی کردن ج.ا. و مشروعیت زدائی جهانی از آن پایوران رژیم را از ادامۀ حیات رژیم نامطمئن و کمک به شکاف در نظام ملاها و ریزش در آن میشود.

◀️ طبیعی است که جنبش بدون رهبری هماهنگ کنندۀ اعتراضات و اعتصابات از یکسو و تدوین خواست های ایجابی از دیگرسو نمیتواند به گذار از ج. ا. نائل شود. این واقعیت که اکنون در درون و بیرون کشور گروه های مختلف اپوزیسیون به تکاپو برای بیان اهداف و راهکارهای خود پرداخته اند، نشانۀ نیکویی است برای ممانعت از پدید آمدن خلأ سیاسی هنگام سقوط بس محتمل ج.ا. . در این ارتباط چندین منشور تدوین شده اند که با وجود کمی و کاستی های آن ها در مجموع باید آن ها را به عنوان کنش هائی مفید و ضروری در جهت شفاف سازی صحنه و فراهم آوردن زمینه همکاری نحله های گوناگون فکری تلقی کنیم.

◀️ برای پیروزی یک انقلاب دمکراتیک باید گرانیگاه جنبش و کنشگری سیاسی بی شبهه در درون کشور باشد. با توجه به خیل عظیم ایرانیان مهاجر در
بیرون از کشور و نظر به اینکه در عصر اینترنت و شبکه های اجتماعی جدائی جغرافیائی دیگر آن اهمیت پیشین را ندارد، این گروه ها میتوانند نقش یاری دهنده و بلند گوی جنبش ایران در جهان شوند؛ آنان متاثر از جنبش اعتراضی و انقلابی، نسبت به رخداد های درون کشور به ابعادی بی سابقه حساس شده و با بهره گرفتن از جذابیت جهانی جنبشی که پیشقراولان‌ا ش زنان هستند، نقشی ستودنی برای بردن صدای انقلاب زن-زنگی-آزادی به دورترین نقاط جهان بازی کنند. اما مهاجرین نمیتوانند نقش جایگزین برای رهبری دگرگونی های ایران را به عهده بگیرند. نخست اینکه مهاجرین کنونی ایران در وجه غالب با همۀ علایق و دلبستگی ها به میهن مادری شان، از بطن ومتن جامعۀ ایران گسسته اند. با احتمالی قریب به یقین بخشی کلان از انان هرگز برای زندگی به ایران باز نخواهند گشت.

◀️ گفتگو، نزدیک شدن و ائتلاف میان ایرانیان برون مرزی و سازمان هایشان میتواند بدون ادعای جایگزینی نیروهای درون ایران به طور نمادین نشان دهد که نزدیکی و ائتلاف میان نحله های سیاسی متفاوت ممکن است. تشکیل شوراهای هماهنگی مرکب از شخصیت های درون کشور و برونمرزی اما با محوریت شخصیت های درونمرزی میتواند مطلوب و تسهیل گر روند پیشرفت جنبش زن-زندگی-آزادی باشد.

◀️ به سان همۀ کشور های جهان و علیرغم محدویت های 80-90 سال اخیر، در ایران، با وجود غیاب حزب های سیاسی پایه دار، نحله ها یا خانواده های سیاسی بالقوه وجود دارند:

◀️ جمهوریخواهان به مثابه بخشی در درون خود متکثر از راست نئولیبرال، لیبرال دمکرات، تا لیبرال ملی گرا (راه مصدق) تا ملی مذهبی ها تا نهضت آزادی، اصلاح طلبان بریده از رژیم ولایت فقیه، تا سوسیال دمکرات ها تا چپ سوسیالیست دمکرات

◀️ جمهوریخواهان قومی (اتنیکی) با تکیه بر خواست های منطقه ای

◀️ پادشاهی خواهان مرکب از طرفداران بازگشت به دوران سلطنت مطلقه دو شاه پهلوی

◀️ پادشاهی خواهان مشروطه طلب و راغب به دمکراسی و حقوق بشر

◀️ از مفروضات برقراری سامانۀ دمکراسی وجود حزب ها ، اتحادیه ها و جامعۀ مدنی مستقل است که بتوانند منافع بخش های مختلف جامعه را بازتاب دهند. شرط اینکه جریانات سیاسی نامبرده بتوانند با هم در مسیر گذار از جمهوری اسلامی همکاری کنند این است که گروه های جمهوریخواه و پادشاهی خواه در درون خود نضج و انسجامی یافته باشند تا بتوانند به عنوان نیروهای سیاسی متکی بر پایۀ اجتماعی بالقوه و بالفعل خود با حقوق برابر به تعامل دست یازند.

◀️ در مورد جمهوریخواهان میتوان گفت که در 80% امور مربوط به تاسیس دمکراسی در ایران اتفاق نظر دارند. اما پراکندگی شان که تا اندازه ای زیاد ناشی از 80-90 سال محدودیت کنشگری سیاسی جمهوری گرا در دو رژیم پهلوی و ج.ا. بوده است، مانع ایجاد تشکل ها شده است. طبیعتأ نزدیک شدن و احیانأ ائتلاف احزاب و سازمان هائی که اجازۀ زیستن ندارند چندان با معنا نیست. دو رژیم پهلوی و اسلامی بیشترین تلاش خود را به عمل آورده اند که از برآمدن سازمان ها و شخصیت های مرجع جمهوریخواه جلوگیری کنند. در نتیجه. جمهوریخواهان از فقدان ارتباط سامانمند و ارگانیک با پایه اجتماعی شان رنج میبرند. جنبش مهسا- ژینا در انکشاف خود میتواند شرایط برقراری رابطه میان نحله های مختلف جمهوری خواهی و پایۀ اجتماعی شان را فراهم کند. چنین پشتوانه اجتماعی طبیعتأ به جمهوری خواهان اعتماد به نفس برای تعامل، هماهنگی و گزینش رهبریِ متکثر را خواهد داد.

◀️ اکنون که امر نجات ایران از گروگانی ج.ا. در دستور کار مخالفین قرار گرفته است و با تمرکز بر این موضوع که در ایران نبردی میان توحش رژیم ج.ا. و تمدن شهروندان ایران، تبلور یافته در پیکار زنان و جوانان شجاع میهن، در جریان است، اختلافات، هر چند بنیانی، میان دو نگرش جمهوریخواه و پادشاهی خواه را نسبی میکند. میشد تصور کرد که در این رهگذر ائتلاف نه اما همکاری هائی برای هماهنگ کردن اقدامات سلبی و ایجابی برای گذر از ج.ا. شکل بگیرند.

◀️ برای افزایش بخت دمکراسی در ایران، آنچنان که در بالا رفت، جمهوریخواهان باید انسجام ، گرانیگاه و سازمان های خود را بیابند تا بتوانند اصولا وزنه ای هم تراز برای همکاری با جریانات سلطنت طلب بشوند. نظر سنجی های ،هر چند نادقیق، که از طرف گروه گمان منتشر شده اند، نشان میدهند که اقبال شهروندان ایران به سامانه جمهوری بسیار بزرگتر است تا پادشاهی و شمار مخالفان با یک رژیم موروثی باز هم بزرگتر است. از طرف دیگر رضا پهلوی مشهورترین چهرۀ اپوزیسیون است که این هم شگفتی زا نیست.

◀️ اکنون پرسش این است که آیا رضا پهلوی و حامیان اش اصولأ آماده گی تعامل برابر با دیگر نحله های فکری ایران را دارند. تا کنون نشانه ها بر این دلالت دارند که سلطنت طلبان در وجه غالب اکثریت انگارانه و مستظهر به پشتیبانی رسانه های بزرگ خارج از کشور، آماده گی پذیرش دگراندیشان سیاسی و همکاری با آن
ان را نداشته باشند.

◀️ رضا پهلوی به عنوان رهبر بلامنازع پادشاهی خواهان تا کنون رفتاری متناقض را به منصه ظهور رسانده است. از یکسو تمایل خود را به سامانۀ جمهوری ابراز میدارد و از سوی دیگر راه پادشاه شدن را باز میگذارد با قید " اگر مردم بخواهند" . معلوم نیست که این مردم کی هستند و چگونه خارج از ساز و کار انتخاباتی خواستن شان را بیان میکنند. به نظر می آید که او از کفایت پشتیبانان سلطنت طلب اش مطمئن نیست و امیدوار است در جمع جمهوریخواهان که از وحشیگری ج.ا. به ستوه آمده اند، بتواند پشتیبان ئست و پا کند. در هر حال بر خلاف ادعا هایش که میگوید قصد به عهده گرفتن هیچ مسئولیتی را در ایران آینده ندارد، عملأ رفتار شخصی را میماند که آرزوی رهبر شدن بر فراز دیگر نیروهای سیاسی را در سر میپروراند. کوشش اخیرش برای تدوین منشور همبسستگی در کنار 6 شخصیت دیگر میتوانست نشانۀ عدول اش از ادعای رهبری باشد اما با سرعتی بیش از انتظار تجدید نظر کرد. رضا پهلوی تحت فشار طرفدارنش در طیف راست افراطی مانند فرشگردی ها، رضا تقی زاده ها و امیر طاهری ها گردن خم کرد و نشان داد فاقد ستون فقرات سیاسی پایدار است. او میخواهد نقش هماهنگی بیطرفانه را میان نحله های گوناگون اپوزیسیون ج.ا. به عهده بگیرد در حالیکه مشاورین ارشدش در زمرۀ تندروترین راستگرایان افراطی ایران از جمله ازگروه فرشگرد هستند. این گروه هر آنچه را که پهلوی پرست نباشد به عنوان فتنه گر پنجاه وهفتی مجرم میداند.

◀️ از آزمون تاریخی به ویژه ما ایرانیان باید آموخته باشیم که به گفته های هیچ شخصیتی که داعیۀ رهبری داشته باشد، حتی اگر کاملأ صادقانه و دل انگیز جلو کند، اعتماد نباید کرد. زیرا که رفتار شخصیت ها را روندها و محیط سیاسی پیرامون میسازد. رهبر "پارسا" هم اگر هژمون شود دیگر خدای را نیز بنده نخواهد بود ( نمونۀ وعده های خمینی در پاریس و بیانات خامنه ای که باید "خون گریست به حال ملتی ..." باید به اندازۀ کافی عبرت انگیز باشد).

◀️ برای عبور از رژیم ولایت فقیه با نام تقلبی ج.ا. میتوان و باید همه نحله های سیاسی همکاری کنند. از مفروضات این همکاری شفافیت کامل رفتاری است. پادشاهی خواهان و قطب شان رضا پهلوی میتوانند برای نجات ایران نقشی مثبت بازی کنند اگر که به عنوان یک بلوک سیاسی با نام مطلوب شان وارد پهنه مبارزه با جمهوری اسلامی شوند. مفید میتوانند باشند اگر دست از انحصار طلبی، توهم خود اکثریت پنداری و هژمونی جوئی بردارند، برای نحله های فکری و دیگر خانواده های سیاسی ایران احترام و حق حیات قائل شوند. برای دمکرات های ایران بدیهی است به هر آنچه نماینده گان شهروندان ایران در مجلس موسسانی که در یک روند دمکراتیک و در انتخاباتی آزاد و منصفانه به میانجی صندوق رای برگزیده شده باشند، احترام گذاشته و بر مصوبات آنان پایبند باشند یا گردن نهند.

◀️ ایران ملک مشاع همۀ ایرانیان است. اگر عمیقأ به دمکراسی باور داشته باشیم باید بپذیریم که همۀ نحله های فکری متصور در جامعۀ ایران از اسلامگرایان گرفته تا راست افراطی سلطنت طلب، تا مشروطه خواه پادشاهی تا گروه های جمهوریخواه لیبرال-دمکرات تا ملیون پیروان راه مصدق تا سوسیال دمکرات تا چپ دمکرات و بالاخره چپ افراطی، به این شرط که همه قواعد بازی سامانۀ دمکراتیک تاسیس شدۀ آینده را بپذیرند، باید بتوانند مشارکت داشته باشند. طبیعتأ نفوذ هر یک از این گرایشات برای ساختن آینده ایران بستگی به وزنی خواهد داشت که در روند انتخابات آزاد و منصفانه کسب کرده باشند.

◀️ از هم اکنون تا رسیدن به ایران دمکراتیک رویاهای مان و پس از آن باید روا داری و انعطاف را اعمال و زندگی کنیم. به رقابت سالم "آری" ، به دشمنی "نه" ، به انتقاد "آری" ، به هتاکی و تهمت و ترور شخصیت "نه" بگوئیم. کسی که بخواهد به بهانۀ حفظ وحدت تا پس از گذار از ج.ا. دهان برای پیسنهاد و انتقاد نگشاییم، مشاوری مشفق نیست. در هیچ لحظه ای نباید تبادل اندیشه های متکثر به حرمت "وحدت کلمه" فروخورده شوند. بیان تمایل به هرگونه سیستم حکمرانی و توضیح علت های آن از سوی هر شهروند یا سازمان سیاسی و مدنی باید از هم اکنون نه تنها مجاز که مطلوب باشد، زیرا که نظر شهروندان در مورد امور حکمرانی ابتدا به ساکن و ناگهانی شکل نمیگیرد بلکه از پروسۀ اطلاع رسانی، تبلیغات و بحث و جدل میان عرضه کننده گان بدیل های حکمرانی نضج میگیرد و به تصمیم آگاهانه میرسد. آنکه اصرار بر سکوت در مورد تفاوت ها و اختلافات بکند یا غافل است یا سوء نیت دارد. شفافیت شرط هرگونه تعامل اعتماد برانگیز و کارساز است.

💬 نظر شما در مورد این مقاله چیست؟ 👈 @mihansitebot

http://mihan.net/1402/02/20/3868/
🌐 Mihan.net 🙂 @mihansitebot
📝 ایران در آستانه انقلاب “زن، زندگی، آزادی”
اا
👤 فرهنگ جهانپور
اا

در چند ماه گذشته سخنان زیادی در مورد اعتراضات سراسری در ایران به رهبری زنان در پی درگذشت غم انگیز مهسا امینی با شعار قدرتمند و زیبای “زن، زندگی و آزادی” بیان شده است. به جای پرداختن به برخی از نکاتی که برای همه ما کاملاً شناخته شده است، می خواهم به برخی از کلیات بپردازم.
در تاریخ طولانی ایران فراز و نشیب های زیادی وجود داشته است. برخی از آن تغییرات بسیار مهم و دوران ساز بوده است. مانند تأسیس سلسله مادها، تأسیس امپراتوری هخامنشیان، حمله اسکندر، اشکانیان، ساسانیان، حمله اعراب و تأسیس اسلام، حمله مغول و تأسیس شاهنشاهی صفوی. در تاریخ اخیر ایران، انقلاب مشروطه دوران جدیدی را برای پایان دادن به حکومت مطلقه و حرکت به سوی نظام دموکراتیک آغاز کرد. اما نهضت مشروطه با وجود فداکاری های فراوان به همه اهداف خود نرسید. جنگ های جهانی اول و دوم و دخالت قدرت های خارجی آن جنبش را خنثی کرد. بعدها، تأسیس خاندان پهلوی، اگرچه منجر به اصلاحات و مدرنیزه شدن ایران شد، خلع رضاشاه توسط انگلیسی ها، کودتای 1953 و تردید شاه فقید در مورد سلطنت کردن به جای حکومت کردن،  ازحرکت به سوی استقلال واقعی و دموکراسی جلوگیری کرد.
انقلاب 1357 با شعار آزادی، استقلال و عدالت اجتماعی آغاز شد، و خیلی ها تصور می کردند که انقلاب  ادامه جنبش مشروطه خواهد بود، اما خیلی زود بیشتر مردم متوجه شدند که فریب خورده اند. انقلاب نه تنها آزادی سیاسی را تثبیت نکرد، بلکه مردم را از بسیاری از آزادی های اجتماعی که در آن زمان از آن برخوردار بودند محروم کرد. به جای برقراری دموکراسی، رژیم اسلامی یکی از خشن‌ترین، خودسرترین، واپس‌گراترین و مستبدترین رژیم‌های تاریخ معاصر ایران را تأسیس کرد.به نظر من، ایران در آستانه تحولات مهم و دوران ساز دیگری است. سوال این است که آیا این بار هم این جنبش سراسری به دلیل خشونت، جاه طلبی بیش از حد، بی صبری و فقدان برنامه مشخص شکست خواهد خورد یا اینکه این بار دوران جدیدی از توسعه و دموکراسی را در ایران باز خواهد کرد؟ ضرب المثل خوبی در انگلیسی هست که می گوید نباید ایده آل را دشمن بهترین ها کرد. به عبارت دیگر، گاهی به امید دستیابی به کمال، می‌توانیم در دستیابی به بهترین چیزی که در دسترس است شکست بخوریم.
انقلاب  الهام‌بخش دیگر گروه‌های ضدغربی و اسلام‌گرا در خاورمیانه و فراتر از آن بود و آغازگر دوره‌ای از ظهور اسلام سیاسی بود. اما اعتراضات سراسری که پس از درگذشت مهسا امینی 22 ساله در بازداشت موسوم به گشت ارشاد ایران در 25 شهریور 1391 به اتهام عدم رعایت حجاب ادامه یافته است، پایه های رژیم آخوندی را بی اندازه متزلزل کرده است.
تفاوت...

💬 نظر شما در مورد این مقاله چیست؟ 👈 @mihansitebot

http://mihan.net/1402/02/20/3864/
🌐 Mihan.net 🙂 @mihansitebot
📝 توصیفی از امروز؛ توصیه‌ای برای فردا
اا
👤 مهرداد خوانساری
اا

◀️ نظام حاکم و دولت پنهان علیرغم تمام فشارهای ناشی از بحران های عظیم داخلی و خارجی، و در پی پشت سرگذاشتن گسترده ترین جنبش مدرن و مدنی و سراسری پس از انقلاب در ایران، نه تنها در آستانه سقوط قرار ندارد بلکه با لجاجت بیشتر و بدون کوچکترین توجه به امیال عمومی، ‌در پی تحمیل همه سیاست های بی اعتبار و منفور «سیاسی-اجتماعی-اقتصادی» خود می باشد. این مقاله نخست به "توصیفی از امروز" و سپس به "توصیه ای برای فردا" می پردازد.

◀️ در عین حال انگار تجربیات تلخ ۴۴ سال گذشته کافی نبوده که اکنون زمزمه هولناک تری به راه افتاده است؛ زمزمه ای که درگیری های جدی تری برای آینده مملکت به همراه خواهد داشت و آن، برنامه‌ریزی ها و توطئه های حساب شده برای تداوم بخشیدن به حکومت ولایی و احتمالا موروثی ساختن نهاد ولایت فقیه،‌ توسط اقلیتی کوچک، انحصار طلب و خودکامه است که توانسته اند به منظور ادامه سلطه خود در قدرت، با مرور زمان هر صدای معترضی را – چه خودی،‌ چه غیرخودی – در طول ۴ دهه گذشته خاموش کنند و از صحنه سیاسی کشور کنار بزنند.

◀️ در عرصه بین المللی نیز، اگرچه سیاست خارجی نظام حاصلی جز انزوا و تحریم و بی آبرویی و بدنامی برای ملت ایران به‌همراه نداشته است، ولی اقدامات خرابکارانه و غیر عرفی نظام از گروگانگیری و ترور و جنگ های نیابتی گرفته تا تهدید جدی در راستای دستیابی به سلاح های هسته ای و موشک های دوربرد، همه و همه به نوعی دنیای غرب و بسیاری از کشورهای منطقه را - برخلاف همه شعارهای ظاهرا تند و خشمگین شان، عملا وادار به نوعی تمکین با نظام نموده است،‌ زیرا که در نهایت هیچ یک از کشورهای عمده غربی یا منتقد پر سرو صدای منطقه ای، فراتر از شعار دادن و تشویق مردم بی پناه ما به ایستادگی و مقاومت در برابر سرکوبگران،‌ به‌خصوص در پی تجربیات نافرجام شان در ممالکی چون عراق و افغانستان، هرگز بطور جدی آمادگی و اراده ایستادن به معنی واقعی در کنار آزادیخواهان ایران را تاکنون از خود نشان نداده اند.

◀️ با توجه آغاز جنگ اوکراین که منجر به ایجاد یک اتحاد نامقدس و افزایش همکاری های اقتصادی و نظامی میان ایران و روسیه گردیده است، نفوذ و دخالت روسیه در امور داخلی و بویژه مسائل امنیتی کشورمان هم به میزان زیادی افزایش پیدا کرده است – خطری که به باور برخی از کارشناسانی که این مسائل را از نزدیک دنبال می کنند، حتی زمینه دخالت مستقیم و احتمالا تعیین کننده روسیه در ارتباط با مساله جانشینی علی خامنه ای را هم فراهم آورده است.

◀️ در این وضعیت به نظر می‌رسد در صورتی که کشورهای غربی برابر با توصیه های سطحی و احساسی برخی از نیروهای سیاسی در تبعید، تصمیم به قطع رابطه با جمهوری اسلامی بگیرند و یا با اخراج نمایندگان جمهوری اسلامی از ممالک خود،‌ سفارتخانه خود را نیز در تهران تعطیل کنند، شرایط برای نزدیکی و دخالت های هرچه بیشتر کشورهای غیر دموکراتیک و اقتدارگرا چون روسیه و چین در ایران همراه با مداخلات حساب شده آنها به منظور تداوم بخشیدن به منافعشان که تنها با ادامه حیات دولت پنهان گره خورده است،‌ بیشتر و بیشتر خواهد شد.

◀️ این توصیف، مسئولیت ما در به مقصد رساندن هدف و مطالبه واحد همگی مان– یعنی تبدیل هرچه سریعتر حاکمیت ولایت به حاکمیت مردم و عبور از استبداد دینی - را سنگین تر می کند و نشان می دهد این مسئولیت تنها بر دوش و در گرو همت و تدبیر خود ماست و بس.

◀️ عبور از وضعیت پیچیده و تاریکی که توصیف شد تنها با داشتن ظرفیت و قدرت تحمل یکدیگر، همراه با برخوردهای واقع بینانه، مسئولانه و فارغ از شعارهای سطحی امکان پذیر است و می تواند سرنوشت دیگری را برای آینده ایرانی آباد و آزاد و مستقل رقم بزند. تجربه و مشاهدات ۴ دهه گذشته، مرا به این باور رسانده است که می توان از طریق توسل به مقوله آشتی ملی،‌ و با دوری از هر نوع خشونت و انتقامجوئی، به تغییرات و تحولات دلخواه دست یافت، بدون آنکه هزینه های سنگین ناشی از هرج و مرج و بی‌ثباتی بر مردم تحمیل شود یا خدای نخواسته کشور به ورطه هولناک جنگ داخلی بیفتد. اما این آشتی ملی چگونه قابل تحقق است؟ در نخستین قدم، اینکه در گذشته چه بوده ایم و چه کرده ایم باید جایش را به این بدهد که امروز چه می کنیم، به چه نتایجی رسیده ایم و چه آینده ای را برای نسل های بعدی ایرانیان می خواهیم. در اینصورت است که می توانیم با صداقت کامل و به دور از هر حرکت یا اقدام فرصت طلبانه در کنار هم قرار بگیریم و شرایط ایجاد آن نیروی منسجم و معتبر لازم را فراهم آوریم.

◀️ حکومت استبدادی، با همه نیروهای سرکوبگری که در اختیار دارد، دیگر در موقعیتی نیست که بتواند دستاوردهای اعتراضات شجاعانه "زن، زندگی و آزادی" و فداکاری های بی مانند هزاران جوان حق طلب را نادیده بگیرد و عقربه زمان را به گذشته برگردان
HTML Embed Code:
2024/04/27 22:04:16
Back to Top