📝 در حقیقت خودانگیختگی
ا➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ا
👤 محسن یلفانی
ا➖➖➖➖➖ا
◀️ برای دریافت وخامت وضعیتی که در آن بسر میبریم کافی است به خودکشی دردناک محمد مرادی فکر کنیم که چندی پیش خود را در رودخانۀ رُن در نزدیکی شهر لیون فرانسه غرق کرد. او در پیام ساده و بیپیرایه و در عین حال تکاندهندهای که از خود به جا گذاشت آرزو کرد که این اقدامش توجه رسانههای خارج از کشور را به وضعیتی که بر ایران حاکم است جلب کند. بس مهمتر و تکاندهندهتر این است که گفته بود به این علت خودکشی میکند که « مردم ایران فکر نکنند ایرانیان خارج از کشور در غم آنها شریک نیستند و اگر پیش بیاید نخواهند جانشان را برای آنها فدا کنند.» اهمیت و وخامت اقدام محمد مرادی را تنها وقتی میفهمیم – آن هم تا حدی – که میبینیم راه یا چشماندازی که دربردارنده یا حداقل نویدبخش آیندهای باورکردنی باشد، در دسترس نیست. و همین مرگ و شکنجه و زندانی شدن هزاران جوان پاکدل و فداکار را تحملناپذیر میکند.
◀️ جنبش خودانگیخته و نیرومند و سرشار از آرزو و هیجانی که در پی قتل ژینا-مهسا امینی ایران را به لرزه درآورد و مهر باطل بر پیشانی رژیم اسلامی زد، فروکش کرده و تنها در هفتهها و چهلمهای پاسداری از یاد شهداست که همچنان به حضور خود ادامه میدهد و یا در گفتگوها و نوشتههائی که به بزرگداشت و تحلیل و بازشناسی آن میپردازند. در مقابل حکومت اسلامی پس از کشتن بیش از پانصد نفر و به زندان انداختن حدود بیست هزار نفر، اینک با اعدامهای «حسابشده» در پی اثبات سلطۀ بیمنازع خویش است و تا آنجا که از ظواهر امر پیداست هیچ تغییری در روشها و سیاستهای خود نداده و نخواهد داد--بیش از هر چیز به این دلیل ساده که حتّی اگر بخواهد یا برای بقای خود لازم هم بداند، از چنین کاری عاجز است. در دی-ان-ای حکومت اسلامی جز تعصیب و خشکمغزی جرثومۀ دیگری نهفته نیست.
◀️ در تفسیر و توضیح جنبش «زن، زندگی، آزادی» به دو ویژگی آن بسیار توجه شده. یکی خودانگیختگی و رادیکالیسم آن است و یکی دیگر، که شاید حاصل همان ویژگی اوّل باشد، فقدان رهبری و سازماندهی و احساس بینیازی از آن. با این تصوّر یا امید که گاه به اصطلاح تئوریزه هم شده، و این یقین و اطمینان را باعث شده که هم شیوه و محتوا و هم رهبری و سازماندهی خود به خود از دل جنبش برخواهد خاست.
◀️ در بارۀ این جنبش فراوان گفته و نوشتهاند چه در داخل کشور و چه در خارج. کم نبودهاند صاحبنظران خارجی نیز که در بارۀ این جنبش به اظهار نظر و تحلیل پرداخته و عموماً از آن پشتیبانی کردهاند. بسیاری از نویسندگان، روزنامهنگاران، مسئولان پیشین حکومت اسلامی... و حتّی چند تنی از روحانیان به این یا آن طریق با جنبش همدلی کرده و حکومت را از اعمال خشونت در برابر آن نهی کرده و مسالمت و تحمّل را توصیه کردهاند. برخی از همینان تا آنجا پیش رفتهاند که به حکومت هشدار دادهاند که چنانچه در شیوۀ ادارۀ مملکت، طبعاً به خواست مردم، تغییرات اساسی ندهد، آیندهاش بس تاریک خواهد بود...
◀️ با این همه جنبش «زن، زندگی، آزادی» دو معضل اساسی را نیز در برابر مردم قرار داد – یا وجود آنها را با احساس ضرورت و فوربتی گزیرناپذیر آشکارتر کرد – تا آنجا که فقط با پرداختن به آنها و کوشش در فهم و توضیح آنها میتوان چشماندازی، هر چند محدود و مشروط، برای آینده متصوّر شد. یکی مسئلۀ بدیل یا نوع حکومتی است که چنین جنبشی علیالاصول میبایست در پی آن باشد – چرا که در واقع شعار مخالفت با قانون حجاب را پشت سر گذاشت و تمامیت رژیم را هدف گرفت؛ در حالی که چنین بدیلی در واقعیت وجود ندارد و گروه یا سازمان یا ائتلافی آن را نمایندگی نمیکند. مسئلۀ دوم شبح بازگشت سلطنت است که با برخورداری از آثار و عوارض شکست آشکار انقلاب 57 از یک سو، و حضور دائمی در فضای ذهنی مردم از سوی دیگر، هر چه بیشتر و بیشتر جنبش کنونی را از خود و از آن خود میداند.
◀️ اگر با وجدان آزاد از تعصّب و نوستالژی و بدون مقایسه با کارنامۀ جنایتکارانۀ حکومت اسلامی در نظر گرفته شوند، کافی است تا برای محکوم دانستن حکومت اسلامی به تطهیر و بزرگداشت حکومت شاه متوسّل نشویم و بخصوص از یاد نبریم که بزرگترین عامل و علت پیروزی انقلاب اسلامی خود شاه و رژیمش بود: شاه بعد از آنکه با کودتای 28 مرداد 1332 به ایران بازگشت، یک ربع قرن فرصت داشت تا با ملت ایران آشتی کند.
◀️ حکومت اسلامی، که بر اثر یک تصادف و نه یک ضرورت تاریخی به قدرت رسید، چنان تراکمی از فساد و ظلم و ویرانی به بار آورده که اوضاع و احوال دوران شاه به رؤیائی شیرین و از دست رفته تبدیل شده است
◀️ فرزند شاه سابق ایران موضعی اختیار کرده و زبان و فرهنگی را برای دفاع از این موضع به کار میبرد که میتواند امید و اطمینان گروههای بزرگی از مردم را به خود جلب کند. در اینجا طبعاً نیازی به توضیح این موضع و گفتار و نقد آنها نیست. امّا نمی
>>Click here to continue<<