TG Telegram Group & Channel
☯ حقیقت متافیزیک 𝗠𝗘𝗧𝗔𝗣𝗛𝗬𝗦𝗜𝗖𝗦 𝗙𝗔𝗖𝗧 ☯️ | United States America (US)
Create: Update:

سوال:
ریشه جاه طلبی انسان در کجاست؟
پاسخ: عقده حقارت، نوعی احساس فقر درونی...
آنچه در یک طرف به شکل عقده حقارت بروز میکند، در طرف دیگر به شکل جاه طلبی و شهوت بسیار برای موفقیت و برتر شدن خودش را کامل میکند.
شاید بتوانید با پوشیدن بهترین لباسها و زینت ها آن را از چشم دیگران مخفی کنید، اما آن عقده و فقر نه حذف میشود نه نابود میگردد. ذهنی که از عقده حقارت در رنج است، در تلاش برای پوشاندن و فراموش کردن آن با جاه طلبی پر میشود.‌ مادامی که شخص سعی میکند خود را از واقعیت خویشتنِ خود و آنچه که هست جدا کند، چنین شخصی از تب جاه طلبی در رنج است.‌
شاید یک انسان حقیر بتواند با موفقیت های بیرونی و تجملات ظاهری حقارت خویش را در سطح بپوشاند، اما در عمق حقارت همچنان آنجاست و کم‌ نمیشود.
کل تاریخ بشری پر از چنین ذهنهای بیمار است. به نظر من یک نشانه اجتناب ناپذیر از سلامت روانی در یک شخص، یک زندگی رها شده از جاه طلبی است. جاه طلبی مخرب است، خشونت است، نفرتی است که از یک ذهن بیمار بر می خیزد، حسادت است، یک نزاع مزمن و شدید میان انسان و انسان است، جنگ است. حتی جاه طلبی برای امور باصطلاح معنوی و رهایی و نجات نیز مخرب است. خشونتی علیه خود است، دشمنی با خویشتن خویش است. جاه طلبی دنیوی خشونت علیه دیگران است جاه طلبی معنوی و خواست نجات نیز خشونت علیه خود است. هر جا که جاه طلبی باشد، خشونت هست.

من به یاد یک حکایت در مورد تیمور لنگ و بایزاد افتادم. شاه بایزاد در جنگ شکست خورد و نزد فاتح جنگ تیمور لنگ آورده شد. تیمور لنگ با دیدن او ناگهان با صدای بلند شروع به خندیدن کرد. بایزاد که مورد توهین قرار گرفته بود بی درنگ سرش را بالا آورد و گفت: تیمورلنگ از پیروزی خود در نبرد خیلی مغرور مشو. به یاد داشته باش، کسی که به شکست دیگران میخندد، روزی به شکست خود اشک خواهد ریخت.
شاه بایزاد فقط یک چشم داشت و تیمور لنگ فقط یک پا داشت.
با شنیدن سخنان بایزادِ یک چشم، تیمور لنگ دوباره به شدت خندید و گفت من آن قدر احمق نیستم که به این پیروزی کوچک بخندم، من به شرایط خودمان " تو و خودم" میخندم. تو یک چشم هستی و من لنگ میباشم، من داشتم به این فکر میخندیدم که چرا خدا سلطنت را به تو و من که تک چشم و لنگ هستیم عطا کرده است!؟

من دوست دارم به تیمور لنگ که در قبر خویش است بگویم، این خطای خدا نیست. در حقیقت، جز یک انسان تک چشم و لنگ، هیچ کس دیگری مشتاق سلطنت نیست.... زیرا که از حقارتی عظیم رنج میبرند.
و آیا این درست نیست؟
آیا درست نیست که روزی که ذهن انسان سالم باشد هیچ سلطنتی وجود نخواهد داشت؟ آیا این درست نیست که آنهایی که سالم شده اند همواره میل به حکمرانی بر دیگران و در چشم دیگران کسی بودن را دست داده اند؟


اوشو


" کانال حقیقت متافیزیک "

╭─═ঊঈ👁ঊঈ═─╮
@metaphysics_fact
╰─═ঊঈ🦋ঊঈ═─╯

سوال:
ریشه جاه طلبی انسان در کجاست؟
پاسخ: عقده حقارت، نوعی احساس فقر درونی...
آنچه در یک طرف به شکل عقده حقارت بروز میکند، در طرف دیگر به شکل جاه طلبی و شهوت بسیار برای موفقیت و برتر شدن خودش را کامل میکند.
شاید بتوانید با پوشیدن بهترین لباسها و زینت ها آن را از چشم دیگران مخفی کنید، اما آن عقده و فقر نه حذف میشود نه نابود میگردد. ذهنی که از عقده حقارت در رنج است، در تلاش برای پوشاندن و فراموش کردن آن با جاه طلبی پر میشود.‌ مادامی که شخص سعی میکند خود را از واقعیت خویشتنِ خود و آنچه که هست جدا کند، چنین شخصی از تب جاه طلبی در رنج است.‌
شاید یک انسان حقیر بتواند با موفقیت های بیرونی و تجملات ظاهری حقارت خویش را در سطح بپوشاند، اما در عمق حقارت همچنان آنجاست و کم‌ نمیشود.
کل تاریخ بشری پر از چنین ذهنهای بیمار است. به نظر من یک نشانه اجتناب ناپذیر از سلامت روانی در یک شخص، یک زندگی رها شده از جاه طلبی است. جاه طلبی مخرب است، خشونت است، نفرتی است که از یک ذهن بیمار بر می خیزد، حسادت است، یک نزاع مزمن و شدید میان انسان و انسان است، جنگ است. حتی جاه طلبی برای امور باصطلاح معنوی و رهایی و نجات نیز مخرب است. خشونتی علیه خود است، دشمنی با خویشتن خویش است. جاه طلبی دنیوی خشونت علیه دیگران است جاه طلبی معنوی و خواست نجات نیز خشونت علیه خود است. هر جا که جاه طلبی باشد، خشونت هست.

من به یاد یک حکایت در مورد تیمور لنگ و بایزاد افتادم. شاه بایزاد در جنگ شکست خورد و نزد فاتح جنگ تیمور لنگ آورده شد. تیمور لنگ با دیدن او ناگهان با صدای بلند شروع به خندیدن کرد. بایزاد که مورد توهین قرار گرفته بود بی درنگ سرش را بالا آورد و گفت: تیمورلنگ از پیروزی خود در نبرد خیلی مغرور مشو. به یاد داشته باش، کسی که به شکست دیگران میخندد، روزی به شکست خود اشک خواهد ریخت.
شاه بایزاد فقط یک چشم داشت و تیمور لنگ فقط یک پا داشت.
با شنیدن سخنان بایزادِ یک چشم، تیمور لنگ دوباره به شدت خندید و گفت من آن قدر احمق نیستم که به این پیروزی کوچک بخندم، من به شرایط خودمان " تو و خودم" میخندم. تو یک چشم هستی و من لنگ میباشم، من داشتم به این فکر میخندیدم که چرا خدا سلطنت را به تو و من که تک چشم و لنگ هستیم عطا کرده است!؟

من دوست دارم به تیمور لنگ که در قبر خویش است بگویم، این خطای خدا نیست. در حقیقت، جز یک انسان تک چشم و لنگ، هیچ کس دیگری مشتاق سلطنت نیست.... زیرا که از حقارتی عظیم رنج میبرند.
و آیا این درست نیست؟
آیا درست نیست که روزی که ذهن انسان سالم باشد هیچ سلطنتی وجود نخواهد داشت؟ آیا این درست نیست که آنهایی که سالم شده اند همواره میل به حکمرانی بر دیگران و در چشم دیگران کسی بودن را دست داده اند؟


اوشو


" کانال حقیقت متافیزیک "

╭─═ঊঈ👁ঊঈ═─╮
@metaphysics_fact
╰─═ঊঈ🦋ঊঈ═─╯
👏51


>>Click here to continue<<

☯ حقیقت متافیزیک 𝗠𝗘𝗧𝗔𝗣𝗛𝗬𝗦𝗜𝗖𝗦 𝗙𝗔𝗖𝗧 ☯️




Share with your best friend
VIEW MORE

United States America Popular Telegram Group (US)