TG Telegram Group & Channel
☭مارکسیسم سنتر☭ | United States America (US)
Create: Update:

حمید اشرف،رهبر دموکرات چریکها؟!!!
با این وجود روایتهایی از کسانی که با حمید اشرف بوده و زندگی کرده اند وجود دارد که نحوه برخورد با رفقایش را نشان می دهد که میگویند رفتار حمید به نسبت دیگر مسئولان سازمان، بهتر و دموکرات تر بود! و حتی پیش می آمد گاهی مسئولان دیگر از او رادیکالتر باشند! به چند روایت میپردازیم:
شمسی شفیع: «حمید را از نزدیک می شناختم. برخوردش را با رفقای دیگر دیده بودم. برخوردش با خودم را هم دیده بودم. زمانیکه موضوعی را تعریف می کردم، سراپا گوش می شد. انزمان من بسیار جوان و کم تجربه بودم. ولی می دیدم که او با چه حوصله ای به حرف های همه ما گوش می داد. معتقد بود که از هر کسی هر چقدر هم جوان و بی تجربه باشد می توان چیزی اموخت. همین خصلت آزادمنشی و تواضع او باعث شده بود که احترام خاصی نزد همه رفقا داشته باشد.
سال ۵۴ بود و یکسال از مخفی شدنم میگذشت.از شهرستان به تهران آمده بودم و در تیمی مستقر شدم.در این خانه تیمی مجموعا سه رفیق با هم زندگی میکردیم. یک شب رفیق یثربی بما گفت فردا شب یکی از رفقای مسئول سازمان میخواهد نزد ما بیاید و در برنامه نویسی ما شرکت کند. فردا شب حدود ۷ بعداز ظهر رفیق یثربی با رفیقی به خانه آمد. ما رفیقی را دیدیم با قد متوسط، کت و شلوار و کلاه شاپو به سر و ته ریشی گذاشته و تسبیحی در دست داشت که شباهت به حاجی بازاری های جوان داشت. لبخند محبت آمیزی داشت و صمیمی و گرم با ما دست داد و از اوضاع و احوال ما پرسید که آیا از تیم و مکان جدید و زندگی با هم راضی هستیم؟
ما از همان برخورد اول فهمیدیم او حمید اشرف است. ما او را رفیق محمود صدا میکردیم.آن شب ورزش کردیم،شام خوردیم، کمی از اوضاع مملکت حرف زدیم و رفیق در برنامه نویسی ما شرکت کرد.ما هر شب به نوبت نگهبانی میدادیم و رفیق محمود(حمید اشرف) هم جزو نگهبانها بود. وقتی رفیق حمید نگهبانی می داد ضمن آگاه بودن به امر نگهبانی و رعایت سروصدا، کفش رفقا را هم واکس می زد، صبحانه را آماده میکرد و بعد به آرامی همه را از خواب بیدار میکرد و ما خود را برای ورزش آماده میکردیم.
حمید با حوصله و دقت به حرفهای رفقا گوش میکرد و به نظرات رفقا احترام میگذاشت. با حمید اشرف خیلی راحت میشد بحث کرد. همین خصائلش باعث شده بود هم خوب رشد کند و هم مورد علاقه و احترام قرار گیرد. معتقد بود که از هر کسی هر چقدر هم جوان و بی تجربه باشد می توان چیزی اموخت. وقتی کاری به او محول میشد از جان و دل مایه میگذاشت و آنقدر غرق کارش میشد که از اطرافش بی خبر میشد. خودش میگفت یکی از ضعفهای من اینست که وقتی کاری را شروع میکنم آنقدر غرق کار میشوم که هیچ چیز دیگر را نمیبینم و نمی شنوم و این برای یک چریک خوب نیست. یک چریک باید همیشه هوشیار باشد.
حمید رفقایش را دوست داشت و به سلامتی آن ها بها می داد. یادم هست در سن ۲۰ سالگی در اثر خرابی دندان و فاسد شدن ریشه دندان های بالا، مجبور به از دست دادن ۴ عدد از دندانهایم شدم. وقتی حمید دید گفت رفیق چرا دندانهایت افتاده. تعریف کردم که در اثر خرابی و درد شدید مجبور شدم بکشم. گفت چرا دندان نمی گذاری. من خندیدم. رفیق مسئول ما گفت رفیق محمود، شمسی که بیش از ۶ ماه زنده نمی ماند. ما که قرار نیست بیش از ۶ ماه زنده بمانیم. دندان گذاشتن به چه درد می خورد. ما همه خندیدیم. حمید خیلی جدی به رفیق مسئول ما گفت نه رفیق این درست نیست. برو وقت بگیر. همراه رفیق شمسی به دندانپزشک بروید تا برایش دندان بگذارد. ما هم همین کار را کردیم. بعد که به موضوع فکر کردم دیدم که او چه مسئولانه با رفقایش برخورد می کرد.
یک خاطره دیگر از رفیق بگویم، روزی رفیق حمید نزد ما آمده بود و ما با همدیگر مطالعه میکردیم. صحبت از کتاب و فیلم و موسیقی شد. یکی از رفقا خطاب به حمید اشرف مطرح کرد که: رفیق محمود! یکی از سینماها فیلم تنگسیر را آورده، گویا فیلم خیلی خوبی است. حمید هم در جواب گفت من هم شنیده ام این فیلم خوبیست.شماها با همدیگر برنامه ریزی کنید و دوتا دوتا به دیدن این فیلم بروید! ناگهان ما به همدیگر نگاه کردیم که عجب! مگر چریک هم به سینما می رود؟! این کار برای ما عملی غیرمجاز بود اما حمید گفت که نه خیلی هم خوبست! باهمدیگر این فیلم را ببینید و درباره ش با هم صحبت کنید. من در آنجا متوجه شدم که حمید چه انسان روشن بین و پرظرفیتی است و دیدی باز دارد. او انسانی دگم و خشک مغز نبود و تلاش میکرد از هر امکانی برای رشد سازمان استفاده کند. رفیق حمید انسانی صبور و خوش فکر بود و مشخص بود از خانواده ای بافرهنگ می آید.
او احساس مسئولیت عمیقی نسبت به سازمان و جنبش داشت. وقتی حس میکرد که در پاسخگویی نسبت به برخی نظرات و مسائل ضعف دارد، برنامه فشرده مطالعاتی با دو تن از رفقا حمید مومنی و رفیق پاشایی گذاشت و ساعات متوالی به کار تئوریک پرداختند.»

حمید اشرف،رهبر دموکرات چریکها؟!!!
با این وجود روایتهایی از کسانی که با حمید اشرف بوده و زندگی کرده اند وجود دارد که نحوه برخورد با رفقایش را نشان می دهد که میگویند رفتار حمید به نسبت دیگر مسئولان سازمان، بهتر و دموکرات تر بود! و حتی پیش می آمد گاهی مسئولان دیگر از او رادیکالتر باشند! به چند روایت میپردازیم:
شمسی شفیع: «حمید را از نزدیک می شناختم. برخوردش را با رفقای دیگر دیده بودم. برخوردش با خودم را هم دیده بودم. زمانیکه موضوعی را تعریف می کردم، سراپا گوش می شد. انزمان من بسیار جوان و کم تجربه بودم. ولی می دیدم که او با چه حوصله ای به حرف های همه ما گوش می داد. معتقد بود که از هر کسی هر چقدر هم جوان و بی تجربه باشد می توان چیزی اموخت. همین خصلت آزادمنشی و تواضع او باعث شده بود که احترام خاصی نزد همه رفقا داشته باشد.
سال ۵۴ بود و یکسال از مخفی شدنم میگذشت.از شهرستان به تهران آمده بودم و در تیمی مستقر شدم.در این خانه تیمی مجموعا سه رفیق با هم زندگی میکردیم. یک شب رفیق یثربی بما گفت فردا شب یکی از رفقای مسئول سازمان میخواهد نزد ما بیاید و در برنامه نویسی ما شرکت کند. فردا شب حدود ۷ بعداز ظهر رفیق یثربی با رفیقی به خانه آمد. ما رفیقی را دیدیم با قد متوسط، کت و شلوار و کلاه شاپو به سر و ته ریشی گذاشته و تسبیحی در دست داشت که شباهت به حاجی بازاری های جوان داشت. لبخند محبت آمیزی داشت و صمیمی و گرم با ما دست داد و از اوضاع و احوال ما پرسید که آیا از تیم و مکان جدید و زندگی با هم راضی هستیم؟
ما از همان برخورد اول فهمیدیم او حمید اشرف است. ما او را رفیق محمود صدا میکردیم.آن شب ورزش کردیم،شام خوردیم، کمی از اوضاع مملکت حرف زدیم و رفیق در برنامه نویسی ما شرکت کرد.ما هر شب به نوبت نگهبانی میدادیم و رفیق محمود(حمید اشرف) هم جزو نگهبانها بود. وقتی رفیق حمید نگهبانی می داد ضمن آگاه بودن به امر نگهبانی و رعایت سروصدا، کفش رفقا را هم واکس می زد، صبحانه را آماده میکرد و بعد به آرامی همه را از خواب بیدار میکرد و ما خود را برای ورزش آماده میکردیم.
حمید با حوصله و دقت به حرفهای رفقا گوش میکرد و به نظرات رفقا احترام میگذاشت. با حمید اشرف خیلی راحت میشد بحث کرد. همین خصائلش باعث شده بود هم خوب رشد کند و هم مورد علاقه و احترام قرار گیرد. معتقد بود که از هر کسی هر چقدر هم جوان و بی تجربه باشد می توان چیزی اموخت. وقتی کاری به او محول میشد از جان و دل مایه میگذاشت و آنقدر غرق کارش میشد که از اطرافش بی خبر میشد. خودش میگفت یکی از ضعفهای من اینست که وقتی کاری را شروع میکنم آنقدر غرق کار میشوم که هیچ چیز دیگر را نمیبینم و نمی شنوم و این برای یک چریک خوب نیست. یک چریک باید همیشه هوشیار باشد.
حمید رفقایش را دوست داشت و به سلامتی آن ها بها می داد. یادم هست در سن ۲۰ سالگی در اثر خرابی دندان و فاسد شدن ریشه دندان های بالا، مجبور به از دست دادن ۴ عدد از دندانهایم شدم. وقتی حمید دید گفت رفیق چرا دندانهایت افتاده. تعریف کردم که در اثر خرابی و درد شدید مجبور شدم بکشم. گفت چرا دندان نمی گذاری. من خندیدم. رفیق مسئول ما گفت رفیق محمود، شمسی که بیش از ۶ ماه زنده نمی ماند. ما که قرار نیست بیش از ۶ ماه زنده بمانیم. دندان گذاشتن به چه درد می خورد. ما همه خندیدیم. حمید خیلی جدی به رفیق مسئول ما گفت نه رفیق این درست نیست. برو وقت بگیر. همراه رفیق شمسی به دندانپزشک بروید تا برایش دندان بگذارد. ما هم همین کار را کردیم. بعد که به موضوع فکر کردم دیدم که او چه مسئولانه با رفقایش برخورد می کرد.
یک خاطره دیگر از رفیق بگویم، روزی رفیق حمید نزد ما آمده بود و ما با همدیگر مطالعه میکردیم. صحبت از کتاب و فیلم و موسیقی شد. یکی از رفقا خطاب به حمید اشرف مطرح کرد که: رفیق محمود! یکی از سینماها فیلم تنگسیر را آورده، گویا فیلم خیلی خوبی است. حمید هم در جواب گفت من هم شنیده ام این فیلم خوبیست.شماها با همدیگر برنامه ریزی کنید و دوتا دوتا به دیدن این فیلم بروید! ناگهان ما به همدیگر نگاه کردیم که عجب! مگر چریک هم به سینما می رود؟! این کار برای ما عملی غیرمجاز بود اما حمید گفت که نه خیلی هم خوبست! باهمدیگر این فیلم را ببینید و درباره ش با هم صحبت کنید. من در آنجا متوجه شدم که حمید چه انسان روشن بین و پرظرفیتی است و دیدی باز دارد. او انسانی دگم و خشک مغز نبود و تلاش میکرد از هر امکانی برای رشد سازمان استفاده کند. رفیق حمید انسانی صبور و خوش فکر بود و مشخص بود از خانواده ای بافرهنگ می آید.
او احساس مسئولیت عمیقی نسبت به سازمان و جنبش داشت. وقتی حس میکرد که در پاسخگویی نسبت به برخی نظرات و مسائل ضعف دارد، برنامه فشرده مطالعاتی با دو تن از رفقا حمید مومنی و رفیق پاشایی گذاشت و ساعات متوالی به کار تئوریک پرداختند.»


>>Click here to continue<<

☭مارکسیسم سنتر☭




Share with your best friend
VIEW MORE

United States America Popular Telegram Group (US)