TG Telegram Group & Channel
☭مارکسیسم سنتر☭ | United States America (US)
Create: Update:

🔻حمید اشرف؛ شرحی از سرگذشت چه‌گوارای ایران! 🔺
به مناسبت 9 تیر سالروز جاوید شدن رفیق حمید اشرف.

«مشکلاتی که امروز روشن و واضح بنظر می رسند معماهای حل شده ای هستند که آسان شده اند و این مسائل هنگام وقوع آنچنان واضح و روشن نبود و باز هم تجربه لازم بود که اشکالات را نمایان کند…»
(حمید اشرف،جمعبندی سه ساله)

حمید اشرف ، چریکی که ساواک پنج سال در جستجویش بود! او قانون معروف چریک شهری مبنی بر اینکه : “عمر چریک شش ماه است” را نقض کرد و چریک شهری را تا پنج سال حفظ کرد و در این زمینه رکورد دار است!


حمید اشرف در ۱۰ دی ۱۳۲۵ در تهران، محله امیریه کوچه خادم آزاد (نزدیک چهارراه گمرک) در خانواده ای متجدد و مرفه متولد شد. فرزند چهارم خانواده ۵ فرزنده. دکتر احمد اشرف جامعه شناس معروف ایرانی ، برادر بزرگ او و نیز دارای دو خواهر بنامهای پری و مینا بود. برادر کوچکش هم بعد از وقایع سی تیر ۱۳۳۱ و روی کار آمدن مجدد دکتر مصدق متولد شد و به همین مناسبت نامش را “پیروز” گذاشتند.
پدر حمید، اسماعیل اشرف فرزند یک تاجر اصفهانی و جزو سی دانش آموخته ی دیپلمه ای بود که توسط رضاشاه به آلمان اعزام شده و در رشته بهره برداری راه آهن تخصص گرفته بود و مادرش اشرف تقدیسی از خاندان روحانیون تبریز بود که اصالتا از مهاجرین قفقازی بودند و نیز جزو دختران تحصیل کرده در زمان خود بود و دارای مدرک سیکل بود که در آن زمان بالاترین درجه تحصیلی برای دختران محسوب میشد.

دکتر احمد اشرف در مصاحبه ای با نگین نبوی میگوید خانواده اشرف به رضاشاه علاقمند بودند و خدماتش را ارج مینهادند. وی در اینباره میگوید:
«علاقه ما به رضاشاه هم خانوادگی بود و هم شخصی. بدین معنی که من رضاشاه را یک بار از نزدیک و دوبار از دور دیده بودم. از نزدیک، هنگامی بود که من به عنوان مستمع آزاد در شش سالگی شاگرد کلاس اول بودم و رضاشاه را، که روی پله قطار سلطنتی نشسته بودند، تقریباً از دو متر فاصله دیدم و همراه شاگردان مدارس یک نهال مرکبات به قدوم ایشان انداختم. خیلی خوب یادم هست که معنی این کار را خوب می فهمیدم که این نهال تا چند سال دیگر یک درخت پر میوه می شود و از همان لحظه به ایشان علاقه‌‌مند شدم. همچنین، رضاشاه سالی دو بار برای بازدید مسابقه اسب‌‌دوانی در ترکمن‌‌صحرا به مازندران و بندر شاه می رفتند و هر دفعه هم پدرم، که از رؤسای راه‌‌آهن مازندران بودند، برای استقبال به آنجا می‌‌رفتند و مرا هم با خودشان می بردند…» 1
پدر حمید وقتی او هفت سال داشت، حکم ریاست ناحیه راه آهن و کشتی رانی آذربایجان را گرفت و با همسر و پنج فرزند راهی تبریز شد. حمید کلاس های اول تا ششم دبستان را در تبریز گذراند. همین شد که او با زبان آذری و لهجه تبریزی آشنا شد و میتوانست به ترکی سلیسی صحبت کند. در این سالها حمید دوستی نزدیک با فرزندان کارگران راه آهن و بیشتر از همه با پسر سوزنبان ایستگاه و بچه های یتیم زن کارگری که همسایه شان بود میجوشید. و همین ارتباط با کارگران روی روحیه او تاثیر اولیه را گذاشت. سال ۱۳۳۸ خانواده به تهران بازگشت و پدر به ریاست اداره کل بهره برداری راه آهن منصوب شد و در خانه سازمانی نزدیک پل جوادیه ساکن شد.
برادر بزرگ، احمد، از ناسیونالیست های طرفدار دکتر مصدق بود که ابتدا در حزب پان ایرانیست فعال بود و سپس به حزب زحمتکشان پیوست و از هواداران خلیل ملکی ، موسوم به نیروی سوم بود و حمید را هم تحت تاثیر همین تفکرات پرورش میداد.
دکتر احمد اشرف در همان مصاحبه میگوید که متفقین در دوره اشغال ایران ، پدرش (اسماعیل اشرف) را بمدت دو سال زندانی کرده بودند:
“متفقین پدرم را همراه مهندسین راه‌‌آهن که در آلمان تحصیل کرده بودند و عده‌‌ای از افسران ارتش و رجال کشور را در بازداشتگاه اراک ــ    که کمپ انگلیسی ها بودــ     به مدت دو سال زندانی کردند. البته ایشان را چند ماهی هم تحویل روس‌‌ها در زندان رشت داده بودند. علتش هم این بود که روس‌ها از انگلیس‌ها تقاضا کرده بودند که عده‌ای از بازداشتی‌هایی را که از طبقه عمده مالکان گیلان بودند یا مورد نظر آنها بودند تحویل آنها بدهند. رئیس بازداشتگاه هم نام آنها را اعلام کرده بود. سایر زندانیان هم به این کار معترض بودند و تظاهراتی راه انداخته بودند که پدر من هم از سردسته‌ها بودند و نطق آتشینی بر علیه اشغالگران انگلیسی و روسی ایراد و به این کار شدیداً اعتراض می کنند…”

🔻حمید اشرف؛ شرحی از سرگذشت چه‌گوارای ایران! 🔺
به مناسبت 9 تیر سالروز جاوید شدن رفیق حمید اشرف.

«مشکلاتی که امروز روشن و واضح بنظر می رسند معماهای حل شده ای هستند که آسان شده اند و این مسائل هنگام وقوع آنچنان واضح و روشن نبود و باز هم تجربه لازم بود که اشکالات را نمایان کند…»
(حمید اشرف،جمعبندی سه ساله)

حمید اشرف ، چریکی که ساواک پنج سال در جستجویش بود! او قانون معروف چریک شهری مبنی بر اینکه : “عمر چریک شش ماه است” را نقض کرد و چریک شهری را تا پنج سال حفظ کرد و در این زمینه رکورد دار است!


حمید اشرف در ۱۰ دی ۱۳۲۵ در تهران، محله امیریه کوچه خادم آزاد (نزدیک چهارراه گمرک) در خانواده ای متجدد و مرفه متولد شد. فرزند چهارم خانواده ۵ فرزنده. دکتر احمد اشرف جامعه شناس معروف ایرانی ، برادر بزرگ او و نیز دارای دو خواهر بنامهای پری و مینا بود. برادر کوچکش هم بعد از وقایع سی تیر ۱۳۳۱ و روی کار آمدن مجدد دکتر مصدق متولد شد و به همین مناسبت نامش را “پیروز” گذاشتند.
پدر حمید، اسماعیل اشرف فرزند یک تاجر اصفهانی و جزو سی دانش آموخته ی دیپلمه ای بود که توسط رضاشاه به آلمان اعزام شده و در رشته بهره برداری راه آهن تخصص گرفته بود و مادرش اشرف تقدیسی از خاندان روحانیون تبریز بود که اصالتا از مهاجرین قفقازی بودند و نیز جزو دختران تحصیل کرده در زمان خود بود و دارای مدرک سیکل بود که در آن زمان بالاترین درجه تحصیلی برای دختران محسوب میشد.

دکتر احمد اشرف در مصاحبه ای با نگین نبوی میگوید خانواده اشرف به رضاشاه علاقمند بودند و خدماتش را ارج مینهادند. وی در اینباره میگوید:
«علاقه ما به رضاشاه هم خانوادگی بود و هم شخصی. بدین معنی که من رضاشاه را یک بار از نزدیک و دوبار از دور دیده بودم. از نزدیک، هنگامی بود که من به عنوان مستمع آزاد در شش سالگی شاگرد کلاس اول بودم و رضاشاه را، که روی پله قطار سلطنتی نشسته بودند، تقریباً از دو متر فاصله دیدم و همراه شاگردان مدارس یک نهال مرکبات به قدوم ایشان انداختم. خیلی خوب یادم هست که معنی این کار را خوب می فهمیدم که این نهال تا چند سال دیگر یک درخت پر میوه می شود و از همان لحظه به ایشان علاقه‌‌مند شدم. همچنین، رضاشاه سالی دو بار برای بازدید مسابقه اسب‌‌دوانی در ترکمن‌‌صحرا به مازندران و بندر شاه می رفتند و هر دفعه هم پدرم، که از رؤسای راه‌‌آهن مازندران بودند، برای استقبال به آنجا می‌‌رفتند و مرا هم با خودشان می بردند…» 1
پدر حمید وقتی او هفت سال داشت، حکم ریاست ناحیه راه آهن و کشتی رانی آذربایجان را گرفت و با همسر و پنج فرزند راهی تبریز شد. حمید کلاس های اول تا ششم دبستان را در تبریز گذراند. همین شد که او با زبان آذری و لهجه تبریزی آشنا شد و میتوانست به ترکی سلیسی صحبت کند. در این سالها حمید دوستی نزدیک با فرزندان کارگران راه آهن و بیشتر از همه با پسر سوزنبان ایستگاه و بچه های یتیم زن کارگری که همسایه شان بود میجوشید. و همین ارتباط با کارگران روی روحیه او تاثیر اولیه را گذاشت. سال ۱۳۳۸ خانواده به تهران بازگشت و پدر به ریاست اداره کل بهره برداری راه آهن منصوب شد و در خانه سازمانی نزدیک پل جوادیه ساکن شد.
برادر بزرگ، احمد، از ناسیونالیست های طرفدار دکتر مصدق بود که ابتدا در حزب پان ایرانیست فعال بود و سپس به حزب زحمتکشان پیوست و از هواداران خلیل ملکی ، موسوم به نیروی سوم بود و حمید را هم تحت تاثیر همین تفکرات پرورش میداد.
دکتر احمد اشرف در همان مصاحبه میگوید که متفقین در دوره اشغال ایران ، پدرش (اسماعیل اشرف) را بمدت دو سال زندانی کرده بودند:
“متفقین پدرم را همراه مهندسین راه‌‌آهن که در آلمان تحصیل کرده بودند و عده‌‌ای از افسران ارتش و رجال کشور را در بازداشتگاه اراک ــ    که کمپ انگلیسی ها بودــ     به مدت دو سال زندانی کردند. البته ایشان را چند ماهی هم تحویل روس‌‌ها در زندان رشت داده بودند. علتش هم این بود که روس‌ها از انگلیس‌ها تقاضا کرده بودند که عده‌ای از بازداشتی‌هایی را که از طبقه عمده مالکان گیلان بودند یا مورد نظر آنها بودند تحویل آنها بدهند. رئیس بازداشتگاه هم نام آنها را اعلام کرده بود. سایر زندانیان هم به این کار معترض بودند و تظاهراتی راه انداخته بودند که پدر من هم از سردسته‌ها بودند و نطق آتشینی بر علیه اشغالگران انگلیسی و روسی ایراد و به این کار شدیداً اعتراض می کنند…”


>>Click here to continue<<

☭مارکسیسم سنتر☭




Share with your best friend
VIEW MORE

United States America Popular Telegram Group (US)