TG Telegram Group & Channel
مرتضی مردیها | United States America (US)
Create: Update:

🖌 کِس کلیا دو پلوز امپوختان!

این جمله را حتماً شنیدید. بله جملۀ همان دو جانورِ خوشبختانه کمیاب ‌(و به‌قول خود فرانسوی‌ها، آن ووآ دو دیسپغیسیون، در مسیر انقراض) در موزۀ لوور. معنی جمله این است که «چه چیزی مهمتر است؟» خب البته حرف‌شان روشن است، سخن من راجع به جنس این مواجهه است.

فراوان پیش‌ می‌آید که آدم‌ها بر سر این‌که چه چیز مهم‌تر است اختلاف نظر دارند. اصلاً شاید اصلی‌ترین یا یکی از اصلی‌ترین چیزهایی که مبنای اختلاف‌نظرها، از درون خانواده تا بالاترین سطوح مدیریت، است همین باشد که چه چیز مهم‌تر است. می‌توان سخنرانی کرد، مقاله نوشت، فیلم ساخت، تظاهرات کرد و بسا کارهای دیگر از همین نوع. ولی ممکن است بسیاری متقاعد نشوند و هنوز هم بر عقیدۀ خود بمانند، که مثلاً دیدار از تابلوی مونالیزا مهم‌تر از توجه به اعتراضات کشاورزان است؛ اصل مطلب اینجاست: حالا چه باید کرد؟

از منظر عقلا و انسان‌ها و لیبرال‌ها، هیچ کاری نمی‌توان کرد. می‌توان این بیت حافظ را به افسوس خواند و سری تکان داد و رفت:
آنچه سعی است من اندر طلبت بنمودم
این قدر هست که تغییر قضا نتوان کرد
باری، باری، بنیاد‌گراها، کمونیست‌ها، فاشیست‌ها، تا این حد اهل کوتاه آمدن نیستند. آنها چنان دلسوز بشریت هستند که نمی‌توانند دست روی دست بگذارند و بنشینند تا او خود را نابود کند. با هر روشی سعی می‌کنند حالی‌اش کنند که چه چیز مهم‌تر است.

از نظر شما، این حضرات آش‌پاش (با توجه به اعتماد به نفس و قاطعیتی که از خود نشان دادند) اگر کمی دست‌شان بازتر بود چه می‌کردند؟ آیا دوست‌تر نمی‌داشتند سوپ را توی چشم‌وچار بازدید‌کنندگان از مونالیزا بپاشند؟ یا اگر باز هم چشم آنها به این «حقیقت» باز نشد که «کِس کلیا دو پلوز امپوختان» آن وقت می‌شد راه‌های کارآمدتری را به‌کار گرفت. مثلاً تابلو را از دیوار برداشت و با آن آنقدر توی مخ بازدید‌کنندگان کوبید تا یا سر عقل بیایند یا مغزشان بپاشد! آخر مغزی که حرف حساب سرش نشود به چه درد می‌خورد!؟

این دقیقاً همان چیزی است که در شوروی، چین، و ایران اتفاق افتاد!
بارها گفته‌ام از فمینیسم رادیکال تا محیط‌زیست‌گرایی رادیکال، همه نقاب‌های خوش‌نمایی است بر صورت کریه زورگیری کمونیستی. آیا ویدئوی آش‌پاشان تأییدی قطعی بر این سخن نبود؟

بگذریم که ربط میان محیط زیست و تقاضا برای «الیمانتاسیون دوغابل» یا همان تأمین غذای مفت برای بیکارگان، چنان است که بوی ناخوشایند خرید سوسیالیستی از آن تنوره می‌کشد. در واقع چنانکه در اعلامیه مربوطه آمده طالب «تغییرات بنیادین برای اقلیم و برای جامعه» هستند، که گویا «اقلیم» حفاظی است گردادگرد «جامعه» تا دلسوزیِ اقلیمی رویِ سیاه مصادره اموال را بپوشاند.

@mardihamorteza

🖌 کِس کلیا دو پلوز امپوختان!

این جمله را حتماً شنیدید. بله جملۀ همان دو جانورِ خوشبختانه کمیاب ‌(و به‌قول خود فرانسوی‌ها، آن ووآ دو دیسپغیسیون، در مسیر انقراض) در موزۀ لوور. معنی جمله این است که «چه چیزی مهمتر است؟» خب البته حرف‌شان روشن است، سخن من راجع به جنس این مواجهه است.

فراوان پیش‌ می‌آید که آدم‌ها بر سر این‌که چه چیز مهم‌تر است اختلاف نظر دارند. اصلاً شاید اصلی‌ترین یا یکی از اصلی‌ترین چیزهایی که مبنای اختلاف‌نظرها، از درون خانواده تا بالاترین سطوح مدیریت، است همین باشد که چه چیز مهم‌تر است. می‌توان سخنرانی کرد، مقاله نوشت، فیلم ساخت، تظاهرات کرد و بسا کارهای دیگر از همین نوع. ولی ممکن است بسیاری متقاعد نشوند و هنوز هم بر عقیدۀ خود بمانند، که مثلاً دیدار از تابلوی مونالیزا مهم‌تر از توجه به اعتراضات کشاورزان است؛ اصل مطلب اینجاست: حالا چه باید کرد؟

از منظر عقلا و انسان‌ها و لیبرال‌ها، هیچ کاری نمی‌توان کرد. می‌توان این بیت حافظ را به افسوس خواند و سری تکان داد و رفت:
آنچه سعی است من اندر طلبت بنمودم
این قدر هست که تغییر قضا نتوان کرد
باری، باری، بنیاد‌گراها، کمونیست‌ها، فاشیست‌ها، تا این حد اهل کوتاه آمدن نیستند. آنها چنان دلسوز بشریت هستند که نمی‌توانند دست روی دست بگذارند و بنشینند تا او خود را نابود کند. با هر روشی سعی می‌کنند حالی‌اش کنند که چه چیز مهم‌تر است.

از نظر شما، این حضرات آش‌پاش (با توجه به اعتماد به نفس و قاطعیتی که از خود نشان دادند) اگر کمی دست‌شان بازتر بود چه می‌کردند؟ آیا دوست‌تر نمی‌داشتند سوپ را توی چشم‌وچار بازدید‌کنندگان از مونالیزا بپاشند؟ یا اگر باز هم چشم آنها به این «حقیقت» باز نشد که «کِس کلیا دو پلوز امپوختان» آن وقت می‌شد راه‌های کارآمدتری را به‌کار گرفت. مثلاً تابلو را از دیوار برداشت و با آن آنقدر توی مخ بازدید‌کنندگان کوبید تا یا سر عقل بیایند یا مغزشان بپاشد! آخر مغزی که حرف حساب سرش نشود به چه درد می‌خورد!؟

این دقیقاً همان چیزی است که در شوروی، چین، و ایران اتفاق افتاد!
بارها گفته‌ام از فمینیسم رادیکال تا محیط‌زیست‌گرایی رادیکال، همه نقاب‌های خوش‌نمایی است بر صورت کریه زورگیری کمونیستی. آیا ویدئوی آش‌پاشان تأییدی قطعی بر این سخن نبود؟

بگذریم که ربط میان محیط زیست و تقاضا برای «الیمانتاسیون دوغابل» یا همان تأمین غذای مفت برای بیکارگان، چنان است که بوی ناخوشایند خرید سوسیالیستی از آن تنوره می‌کشد. در واقع چنانکه در اعلامیه مربوطه آمده طالب «تغییرات بنیادین برای اقلیم و برای جامعه» هستند، که گویا «اقلیم» حفاظی است گردادگرد «جامعه» تا دلسوزیِ اقلیمی رویِ سیاه مصادره اموال را بپوشاند.

@mardihamorteza


>>Click here to continue<<

مرتضی مردیها




Share with your best friend
VIEW MORE

United States America Popular Telegram Group (US)