TG Telegram Group & Channel
مرتضی مردیها | United States America (US)
Create: Update:

🖌چگونه می‌توان رادیکال نبود

هستند کسانی که آدم‌های بدی نیستند؛ منظورم این است که از آن دسته نیستند که اگر واژه‌هایی مثل انسانیت، انصاف، همدلی، و نظایر اینها به گوششان بخورد مثل اهالی برره خیره خیره نگاه کنند و بگویند: «ای که گفتی یعنی چه؟». در یک کلام، آدم حکومتی نیستند و به ساز آنها نمی‌رقصند. باوجود‌این، گاهی به اکثریت جامعه انتقاد می‌کنند که چرا به براندازی فکر می‌کنند و آیا نمی‌دانند که خشونت خشونت می‌آورد، و نمی‌ترسند که، پس از سقوط، یکپارچگیِ سرزمینی در خطر افتد و جنگ داخلی شود، و نمی‌دانند که رادیکالیسم آن‌سو را با رادیکالیسمی دیگر نمی‌شود پاسخ داد، و سخنانی از این دست. هرگاه از چنین افرادی بپرسیم از نظر شما راه چیست و چه باید کرد، برخی سکوت می‌کنند که احتمالاً معنایش این است که نمی‌دانند چه باید کرد ولی می‌دانند چه نباید کرد. دسته‌ای هم هستند که در پاسخ این سؤال، چیزهایی می‌گویند که در نهایت فرقی با دستۀ نخست ندارد، جز اینکه طاقت سکوت ندارند و باید کلماتی از دهان خود خارج کنند، هرچند آن کلمات از این ناتوانند که مخاطب را متقاعد کنند که گوینده در به‌کار‌گیری آنها از عقل هم استفاده کرده است.

اما دستۀ سوم، آنهایی‌اند که سفت و سخت معتقدند همیشه راهی هست؛ راهی مسالمت‌آميز که به‌رغم همۀ ناهمواری‌ها و تنگناها اجازه می‌دهد از ظرفیت‌های قانونی موجود استفاده شود. از جمله شرکت در انتخابات؛ فارغ از اینکه چه میزان امکان مشارکت، رقابت، و نهایتاً انجام کاری وجود دارد یا ندارد. از نظر این جماعت، هیچ زمانی و هیچ شرایطی قابل تصور نیست که بتوان گفت مشارکت در این حکومت بی‌معنی و بی‌فایده و اصلاً مسخره است. از نظر اینان چون رادیکالیسم بد است، چون قهر کردن مسخره است، چون آدم حسابی همواره می‌کوشد از میان سنگلاخ هم راهی پیدا کند، چون نمی‌شود که نشست و کاری نکرد، و نیز چون خوش‌بینی و قناعت حکم می‌کند هیچ‌وقت ناامید نشویم و امکانات حداقلی را نادیده نگیریم، پس فرقی نمی‌کند که آنها چه می‌کنند، هر چه کنند ما یک راه بیشتر نداریم و آن انجام هر مقدار از مشارکت است که ممکن باشد با هر میزان اندکی از نتیجه و فایده. اینها صلح کلند!

من تصورم این بوده است که بعد از قضایای کوی دانشگاه و آچمز شدن کامل دولتِ اصلاحات، پروندۀ مشارکت سیاسی به قصد انجام حداقل‌ها بسته شد، و رأی‌دادن‌ها در انتخابات‌های بعدی بیشتر به نیت یک اعلام موضع صریح علیه هستۀ سخت قدرت بود، نه باور به اینکه از انتخابات آبی گرم می‌شود.‌ باری، اگر هم هنوز خوشبینی‌هایی وجود داشت با سلسله سرکوب‌های منتهی به خیزش پاییز پارسال دیگر حساب‌ها پاک شد. باور نمی‌کردم دیگر کسی جرأت کند راجع به انتخابات و مشارکت و چیزهایی از این قبیل سخنی به زبان آرد. ولی آوردند. آن هم برای مجلس، که همیشه هیچکاره بوده است، حالا که هیچ.‌ می‌خواهم به این بپردازم که چه چیز باعث می‌شود این افراد چنین مواضعی بگيرند و در مقابل عقل سلیم اکثریت جامعه بایستند.

اولین چیزی که در این باره به ذهن هرکسی می‌رسد این است که اینان در پی پول و مقام هستند. هرچند این مقام‌ها بیشتر شبیه آفتابه است و تازه دست اینها که می‌رسد به آفتابۀ سوراخ شبیه می‌شود، ولی چون این دوستان درویش و اهل قناعت و کم‌خواهی هستند همین قدرت‌های لرزان و پول‌های سیاهی که از آن به‌دست می‌شود هم خوب است. اینان شاید اگر می‌شد آن‌ طرف هم بایستند می‌‌ایستادند ولی خب اتفاقات آنان را به این سمت آورده و آن سمت هم بهشان احتیاجی و اعتمادی ندارد. من‌منکر وجود چنین کسانی یا وجود چنین انگیزه‌هایی نیستم ولی سخنم در باب اینان نیست.

@mardihamorteza
(ادامه👇🏻)

🖌چگونه می‌توان رادیکال نبود

هستند کسانی که آدم‌های بدی نیستند؛ منظورم این است که از آن دسته نیستند که اگر واژه‌هایی مثل انسانیت، انصاف، همدلی، و نظایر اینها به گوششان بخورد مثل اهالی برره خیره خیره نگاه کنند و بگویند: «ای که گفتی یعنی چه؟». در یک کلام، آدم حکومتی نیستند و به ساز آنها نمی‌رقصند. باوجود‌این، گاهی به اکثریت جامعه انتقاد می‌کنند که چرا به براندازی فکر می‌کنند و آیا نمی‌دانند که خشونت خشونت می‌آورد، و نمی‌ترسند که، پس از سقوط، یکپارچگیِ سرزمینی در خطر افتد و جنگ داخلی شود، و نمی‌دانند که رادیکالیسم آن‌سو را با رادیکالیسمی دیگر نمی‌شود پاسخ داد، و سخنانی از این دست. هرگاه از چنین افرادی بپرسیم از نظر شما راه چیست و چه باید کرد، برخی سکوت می‌کنند که احتمالاً معنایش این است که نمی‌دانند چه باید کرد ولی می‌دانند چه نباید کرد. دسته‌ای هم هستند که در پاسخ این سؤال، چیزهایی می‌گویند که در نهایت فرقی با دستۀ نخست ندارد، جز اینکه طاقت سکوت ندارند و باید کلماتی از دهان خود خارج کنند، هرچند آن کلمات از این ناتوانند که مخاطب را متقاعد کنند که گوینده در به‌کار‌گیری آنها از عقل هم استفاده کرده است.

اما دستۀ سوم، آنهایی‌اند که سفت و سخت معتقدند همیشه راهی هست؛ راهی مسالمت‌آميز که به‌رغم همۀ ناهمواری‌ها و تنگناها اجازه می‌دهد از ظرفیت‌های قانونی موجود استفاده شود. از جمله شرکت در انتخابات؛ فارغ از اینکه چه میزان امکان مشارکت، رقابت، و نهایتاً انجام کاری وجود دارد یا ندارد. از نظر این جماعت، هیچ زمانی و هیچ شرایطی قابل تصور نیست که بتوان گفت مشارکت در این حکومت بی‌معنی و بی‌فایده و اصلاً مسخره است. از نظر اینان چون رادیکالیسم بد است، چون قهر کردن مسخره است، چون آدم حسابی همواره می‌کوشد از میان سنگلاخ هم راهی پیدا کند، چون نمی‌شود که نشست و کاری نکرد، و نیز چون خوش‌بینی و قناعت حکم می‌کند هیچ‌وقت ناامید نشویم و امکانات حداقلی را نادیده نگیریم، پس فرقی نمی‌کند که آنها چه می‌کنند، هر چه کنند ما یک راه بیشتر نداریم و آن انجام هر مقدار از مشارکت است که ممکن باشد با هر میزان اندکی از نتیجه و فایده. اینها صلح کلند!

من تصورم این بوده است که بعد از قضایای کوی دانشگاه و آچمز شدن کامل دولتِ اصلاحات، پروندۀ مشارکت سیاسی به قصد انجام حداقل‌ها بسته شد، و رأی‌دادن‌ها در انتخابات‌های بعدی بیشتر به نیت یک اعلام موضع صریح علیه هستۀ سخت قدرت بود، نه باور به اینکه از انتخابات آبی گرم می‌شود.‌ باری، اگر هم هنوز خوشبینی‌هایی وجود داشت با سلسله سرکوب‌های منتهی به خیزش پاییز پارسال دیگر حساب‌ها پاک شد. باور نمی‌کردم دیگر کسی جرأت کند راجع به انتخابات و مشارکت و چیزهایی از این قبیل سخنی به زبان آرد. ولی آوردند. آن هم برای مجلس، که همیشه هیچکاره بوده است، حالا که هیچ.‌ می‌خواهم به این بپردازم که چه چیز باعث می‌شود این افراد چنین مواضعی بگيرند و در مقابل عقل سلیم اکثریت جامعه بایستند.

اولین چیزی که در این باره به ذهن هرکسی می‌رسد این است که اینان در پی پول و مقام هستند. هرچند این مقام‌ها بیشتر شبیه آفتابه است و تازه دست اینها که می‌رسد به آفتابۀ سوراخ شبیه می‌شود، ولی چون این دوستان درویش و اهل قناعت و کم‌خواهی هستند همین قدرت‌های لرزان و پول‌های سیاهی که از آن به‌دست می‌شود هم خوب است. اینان شاید اگر می‌شد آن‌ طرف هم بایستند می‌‌ایستادند ولی خب اتفاقات آنان را به این سمت آورده و آن سمت هم بهشان احتیاجی و اعتمادی ندارد. من‌منکر وجود چنین کسانی یا وجود چنین انگیزه‌هایی نیستم ولی سخنم در باب اینان نیست.

@mardihamorteza
(ادامه👇🏻)


>>Click here to continue<<

مرتضی مردیها




Share with your best friend
VIEW MORE

United States America Popular Telegram Group (US)