TG Telegram Group & Channel
مرتضی مردیها | United States America (US)
Create: Update:

(ادامه☝🏻)

اما اشاره‌ای هم به بحث استقلال دانشگاه و علم که به تصور من مورد بدفهمی و حتی سواستفاده قرار گرفته است. در اغلب کشورهای صنعتی اکثریت دانشگاه‌ها به مارکت متعلق‌اند یعنی بودجه‌ای نمی‌گیرند و از محل درآمدهای خود، ثبت‌نام‌ها، و نیز چاریتی و دونیشن اداره می‌شوند‌. ولی حتی آنهایی که تماماً یا نیمه‌دولتی‌اند و بودجه هم می‌گیرند قرار نیست دولت به آنها حکم کند که باید چه بکنند و چه‌ نکنند. سیاست‌های جذب استاد و دانشجو، برنامۀ درسی، مصرف منابع، همه به تصمیم رئیس یا شورا بسته است. به ویژه در مسائل علمی، خنده‌دار است که دولت بخواهد دخالتی بکند. و همین است معنای استقلال دانشگاه.

باری، فرض کنید دانشگاهیان (اعم از دانشجو و استاد) بخواهند یک گروه تروریست را مورد حمایت قرار دهند و از نسل‌کشی آدم‌ها دفاع کنند و صدای مخالف را هم‌ منکوب، آیا این هم‌ مشمول استقلال دانشگاه می‌شود؟ اگر این پذیرفته شود از کجا که فردا به سربازگیری و توزیع سلاح و اعزام به منطقه دست نبرند؟ دانشگاهیان آزادند که عقاید خود را ابراز کنند، مشروط به دو شرط: یکی اینکه جلوی ابراز عقیدۀ مخالفان خود در دانشگاه را نگیرند (البته با این فرض که هنوز نسل آنها را منقرض نکرده باشند) و دوم اینکه ابراز عقیده و تبلیغاتشان ارکان امنیت را متزلزل نکند.

از نگاه من، آنچه اینک در قالب آزادیخواهی و دادگری دانشگاهی مطرح می‌شود، تا حدود زیادی، دنبالۀ همان جریانی است که فرمول بمب اتم را به دست استالین رساند، زیر نام صلح‌طلبی، ویتنام را به اردوی کمونیسم ملحق کرد و اصرار داشت (باز هم زیر عنوان صلح‌طلبی) که غرب به شکل یک‌طرفه سلاح‌های استراتژیک خود را معدوم کند‌. اینها ستون پنجم (گاهی مهمتر از ستون‌های چارگانه) کمونیسم جهانی و دشمن لیبرالیسم و نظام آزاد غربی بوده‌اند. الان ابزارهای کهنه و ناکارآمد و رسوا را کنار گذاشته‌اند و خود را به نوعی سلاح شیمیایی-فرهنگی مجهز کرده‌اند: پروگرسیسم.

و در انتها، ماجرای سرقت علمی رئیس سابق دانشگاه هاروارد شاید چیز مهمی نباشد، ولی می‌تواند نشانه‌ای بر این باشد که تبعیض مثبت وقتی کش و پیمان نداشته باشد و به‌ ویژه وقتی نه به نیت خیرخواهی اجتماعی، بلکه به سوی مقاصد مشکوک سياسی باشد، کار فاسدی است. میان علم و اخلاق شاید رابطۀ مستقيمی وجود نداشته باشد، چنانکه بتوان گفت به ازای هر «الف»ی یک «ب» وجود دارد، چنانکه تشدید «الف» تشدید «ب» خواهد بود («الف» دانشمندی و «ب» تعهد اخلاقی، در معنای عام‌گرا)، باری عملاً احتمال زیادی هست که چنین باشد. شاید از این بابت که کسانی که اغراض تند و تیز سیاسی و حزبی دارند خیلی وقت و حوصلۀ مطالعه و تحقیق عمیق و جدی و بی‌طرف ندارند.

دانشگاه، به ویژه در کشورهای صنعتی، متشکل است از دانشجویان جوانی که درصد قابل‌توجهی از آنان پر از شور و خالی از امید توفیقات جدی در آینده‌اند؛ و از اساتید میان‌سال یا مسنّی که بسا از جایگاه مالی و اجتماعی خود راضی نیستند. این شاید عامل مهمی در صف‌بستن آنان مقابل نظم موجود باشد. آخر امریکایی که سهم قابل‌توجهی از شکوه آن برای من نباشد، قصۀ همان دیگی است که برای من نمی‌جوشد، پس بهتر همان که سرِ صلح و امنیت و پيشرفت در آن نجوشد.

@mardihamorteza

(ادامه☝🏻)

اما اشاره‌ای هم به بحث استقلال دانشگاه و علم که به تصور من مورد بدفهمی و حتی سواستفاده قرار گرفته است. در اغلب کشورهای صنعتی اکثریت دانشگاه‌ها به مارکت متعلق‌اند یعنی بودجه‌ای نمی‌گیرند و از محل درآمدهای خود، ثبت‌نام‌ها، و نیز چاریتی و دونیشن اداره می‌شوند‌. ولی حتی آنهایی که تماماً یا نیمه‌دولتی‌اند و بودجه هم می‌گیرند قرار نیست دولت به آنها حکم کند که باید چه بکنند و چه‌ نکنند. سیاست‌های جذب استاد و دانشجو، برنامۀ درسی، مصرف منابع، همه به تصمیم رئیس یا شورا بسته است. به ویژه در مسائل علمی، خنده‌دار است که دولت بخواهد دخالتی بکند. و همین است معنای استقلال دانشگاه.

باری، فرض کنید دانشگاهیان (اعم از دانشجو و استاد) بخواهند یک گروه تروریست را مورد حمایت قرار دهند و از نسل‌کشی آدم‌ها دفاع کنند و صدای مخالف را هم‌ منکوب، آیا این هم‌ مشمول استقلال دانشگاه می‌شود؟ اگر این پذیرفته شود از کجا که فردا به سربازگیری و توزیع سلاح و اعزام به منطقه دست نبرند؟ دانشگاهیان آزادند که عقاید خود را ابراز کنند، مشروط به دو شرط: یکی اینکه جلوی ابراز عقیدۀ مخالفان خود در دانشگاه را نگیرند (البته با این فرض که هنوز نسل آنها را منقرض نکرده باشند) و دوم اینکه ابراز عقیده و تبلیغاتشان ارکان امنیت را متزلزل نکند.

از نگاه من، آنچه اینک در قالب آزادیخواهی و دادگری دانشگاهی مطرح می‌شود، تا حدود زیادی، دنبالۀ همان جریانی است که فرمول بمب اتم را به دست استالین رساند، زیر نام صلح‌طلبی، ویتنام را به اردوی کمونیسم ملحق کرد و اصرار داشت (باز هم زیر عنوان صلح‌طلبی) که غرب به شکل یک‌طرفه سلاح‌های استراتژیک خود را معدوم کند‌. اینها ستون پنجم (گاهی مهمتر از ستون‌های چارگانه) کمونیسم جهانی و دشمن لیبرالیسم و نظام آزاد غربی بوده‌اند. الان ابزارهای کهنه و ناکارآمد و رسوا را کنار گذاشته‌اند و خود را به نوعی سلاح شیمیایی-فرهنگی مجهز کرده‌اند: پروگرسیسم.

و در انتها، ماجرای سرقت علمی رئیس سابق دانشگاه هاروارد شاید چیز مهمی نباشد، ولی می‌تواند نشانه‌ای بر این باشد که تبعیض مثبت وقتی کش و پیمان نداشته باشد و به‌ ویژه وقتی نه به نیت خیرخواهی اجتماعی، بلکه به سوی مقاصد مشکوک سياسی باشد، کار فاسدی است. میان علم و اخلاق شاید رابطۀ مستقيمی وجود نداشته باشد، چنانکه بتوان گفت به ازای هر «الف»ی یک «ب» وجود دارد، چنانکه تشدید «الف» تشدید «ب» خواهد بود («الف» دانشمندی و «ب» تعهد اخلاقی، در معنای عام‌گرا)، باری عملاً احتمال زیادی هست که چنین باشد. شاید از این بابت که کسانی که اغراض تند و تیز سیاسی و حزبی دارند خیلی وقت و حوصلۀ مطالعه و تحقیق عمیق و جدی و بی‌طرف ندارند.

دانشگاه، به ویژه در کشورهای صنعتی، متشکل است از دانشجویان جوانی که درصد قابل‌توجهی از آنان پر از شور و خالی از امید توفیقات جدی در آینده‌اند؛ و از اساتید میان‌سال یا مسنّی که بسا از جایگاه مالی و اجتماعی خود راضی نیستند. این شاید عامل مهمی در صف‌بستن آنان مقابل نظم موجود باشد. آخر امریکایی که سهم قابل‌توجهی از شکوه آن برای من نباشد، قصۀ همان دیگی است که برای من نمی‌جوشد، پس بهتر همان که سرِ صلح و امنیت و پيشرفت در آن نجوشد.

@mardihamorteza


>>Click here to continue<<

مرتضی مردیها




Share with your best friend
VIEW MORE

United States America Popular Telegram Group (US)