TG Telegram Group & Channel
مرتضی مردیها | United States America (US)
Create: Update:

🔍 برخی دوستان در مقام پرسش و استفسار و برخی دیگران در مقام ایراد گرفتن و تناقض جستن گفتند: آیا این حرف من (در پست پیشین) به‌قول زبانزدی فرنگی، دور انداختن نوزاد شسته شده همراه هرزابه تشت حمام نیست؟ که غرض از آن این است که به قصد پرهیز از چیزی ناخوشایند، چیز مهمی را همراه آن طرد کنیم.

روشن‌تر بگویم: می‌پرسند آیا این پذیرفتنی است که برای جلوگیری از سواستفاده برخی از این موارد، که در اصل ارزش‌هایی ارجمندند، کل آن را به قلاب تردید و انکار بیاویزیم! در این صورت، نسبت ما لیبرال‌ها با حقوق زنان، حقوق کودکان، احترام به اقوام و اقلیت‌ها و موارد مشابه چه می‌شود؟

پاسخ این است که البته انسانیت و اخلاق و فرهیختگی مستلزم رعایت «درجاتی پذیرفتنی» از «معانی معقول» این ارزش‌ها است. جایی که این دغدغه‌ها در آن منکوب شود می‌شود همین‌جایی که ما در آن هستیم و از بدی آن فریاد‌مان بلند است. پذیرشِ نوعِ بودنِ دیگران و مراعات آنان و دستگیری از افراد و گروه‌هایی که معرض آزار یا بی‌اعتنایی واقع شده‌اند (با فرض بی‌گناهی)، چیزی نیست که در میان آنانی که بهره‌ای از آدمیت دارند انکار کردنی باشد.

آیا اگر کسانی پول تقلبی چاپ کردند، معنایش این است که باید همه اسکناس‌های رایج را آتش زد؟ آیا اگر کسانی مهربانی می‌کنند تا پس از جلب اعتماد خیانت کنند، باید هر لبخندی و هر دست نوازشی را با گریز و ستیز پاسخ داد؟ البته که نه. باری، باری، یک مشکل به جا می‌ماند: چنان که گفته‌اند، عیب بزرگ پول تقلبی این است که ارزش پول واقعی را از بین می‌برد؛ وقتی که در پذیرش معامله با هر کسی که نمی‌دانیم پولش تقلبی است یا نه، درنگ می‌کنیم.

به عنوان نمونه، خانم‌هایی که با پیشنهاد دوستی و یاری از جانب مردی ناآشنا مواجه می‌شوند، بسا که اولین واکنش آنها تردید و رد باشد؛ در حالی که همۀ مردان چنین پیشنهادی را با نیت سواستفاده مطرح نمی‌کنند. حال هر چه جامعه‌ای تجربیاتی تلخ‌تر در این مورد داشته باشد، بیشتر به قاعدۀ «احتیاط در سو ظن است» عمل خواهد کرد. بیایید یک مثال مربوط‌تر بزنیم: دفاع از حقوق اقلیت‌های جنسی.

لیبرال‌ها، به‌عبارتی خردمندان منصف، بخش‌هایی از آنچه را که ذیل عنوان بالا مطرح می‌شود قبول دارند. از جمله، ناروایی هرگونه آزار و تمسخر و تحقیر؛ هرچند البته محافظه‌کارترهایشان بسا ترجیح دهند که نزدیکانشان چنین نباشند یا با چنین کسانی ارتباط نزدیکی نگیرند و حتی آن را نوعی نقص طبیعی به شمار آورند. باری، هرچه که باشد، در عرصۀ خصوصی آنها دخالتی نمی‌کنند و در عرصۀ عمومی هم معتقد به ضرورت امنیت و آزادی و امکان کار و کوشش و زندگی برای آنها هم هستند.

اما (امایی که مهم است) باور ندارند که دنیای مدرن، به صفت مدرنیت، ظلمی بر آنها روا داشته است. ستمکاری در حق این جماعت از دوران سنت وجود داشته؛ دنیای مدرن، همچون در بسیاری موارد دیگر، در این زمینه هم از شدت ستم کاسته است. پس جای سپاس دارد نه ستیز. نیز گمان دارند که این هم یکی از صدها مشکل بشریت است و میزان پوشش خبری و طرح مسأله و ارائۀ راه حل و هر چیزی از این دست بایستی متناسب با همین کسر یک/چندصدم باشد نه بیشتر.

حال وقتی که می‌بینیم میزان توجه به این مسأله در رسانه‌ها، در آثار هنری، در بحث‌های اجتماعی و فرهنگی، متناسب نیست و وقتی می‌بینیم مثلاً به فیلم‌های بی‌کیفیتی که به این موضوع پرداخته شده خارج از ردیف جایزه می‌دهند، و حتی سخن از این است که باید برای اینان در جاهایی مثل تحصیل و شغل سهمیه در نظر گرفت و، به‌ویژه، وقتی می‌بینیم طرح این مسأله شکل شلوغ‌بازی و معرکه‌گیری و اقامۀ دعوا علیه حکومت‌های لیبرال دمکراتیک و نظم مدرن به خود می‌گیرد، همچو منی اعلان اخطار می‌کند.

ترجیح می‌دهد، بدون ترس از مد روشنفکری رایج، بگوید این ماجرا «در این حد» و «به این شکل»، یک شبه‌مسأله است به قصد متهم و متزلزل کردن نظم لیبرالی دنیای معاصر، و کار کسانی است که چون در انقلاب کمونیستی شکست خورده‌اند، اینک این را روشی ظاهر‌فریب برای حمله از جناحی دیگر و در وضعیت استتار می‌بینند.

حالا شما سؤال کنید آن‌وقت تکلیف دگرباشان جنسی چه می‌شود، و آیا چون برخی حامیان آنها نیت نادرست دارند، باید چوبش را اینان بخورند! پاسخ البته منفی است، ولی باید مواظب هم باشیم، چنانکه جایی دیگر هم یادآور شدم، جوری رفتار نکنیم که «دشمنان جامعه» روی ساده‌دلی ما زیاده حساب باز کنند. تلاش برای بهینه‌سازی‌ها، آری، بزرگنمایی نقص‌ها برای برنامه‌ریزی نوعی دیگر از فاندامنتالیسم کمونیستی، هرگز!

@mardihamorteza

🔍 برخی دوستان در مقام پرسش و استفسار و برخی دیگران در مقام ایراد گرفتن و تناقض جستن گفتند: آیا این حرف من (در پست پیشین) به‌قول زبانزدی فرنگی، دور انداختن نوزاد شسته شده همراه هرزابه تشت حمام نیست؟ که غرض از آن این است که به قصد پرهیز از چیزی ناخوشایند، چیز مهمی را همراه آن طرد کنیم.

روشن‌تر بگویم: می‌پرسند آیا این پذیرفتنی است که برای جلوگیری از سواستفاده برخی از این موارد، که در اصل ارزش‌هایی ارجمندند، کل آن را به قلاب تردید و انکار بیاویزیم! در این صورت، نسبت ما لیبرال‌ها با حقوق زنان، حقوق کودکان، احترام به اقوام و اقلیت‌ها و موارد مشابه چه می‌شود؟

پاسخ این است که البته انسانیت و اخلاق و فرهیختگی مستلزم رعایت «درجاتی پذیرفتنی» از «معانی معقول» این ارزش‌ها است. جایی که این دغدغه‌ها در آن منکوب شود می‌شود همین‌جایی که ما در آن هستیم و از بدی آن فریاد‌مان بلند است. پذیرشِ نوعِ بودنِ دیگران و مراعات آنان و دستگیری از افراد و گروه‌هایی که معرض آزار یا بی‌اعتنایی واقع شده‌اند (با فرض بی‌گناهی)، چیزی نیست که در میان آنانی که بهره‌ای از آدمیت دارند انکار کردنی باشد.

آیا اگر کسانی پول تقلبی چاپ کردند، معنایش این است که باید همه اسکناس‌های رایج را آتش زد؟ آیا اگر کسانی مهربانی می‌کنند تا پس از جلب اعتماد خیانت کنند، باید هر لبخندی و هر دست نوازشی را با گریز و ستیز پاسخ داد؟ البته که نه. باری، باری، یک مشکل به جا می‌ماند: چنان که گفته‌اند، عیب بزرگ پول تقلبی این است که ارزش پول واقعی را از بین می‌برد؛ وقتی که در پذیرش معامله با هر کسی که نمی‌دانیم پولش تقلبی است یا نه، درنگ می‌کنیم.

به عنوان نمونه، خانم‌هایی که با پیشنهاد دوستی و یاری از جانب مردی ناآشنا مواجه می‌شوند، بسا که اولین واکنش آنها تردید و رد باشد؛ در حالی که همۀ مردان چنین پیشنهادی را با نیت سواستفاده مطرح نمی‌کنند. حال هر چه جامعه‌ای تجربیاتی تلخ‌تر در این مورد داشته باشد، بیشتر به قاعدۀ «احتیاط در سو ظن است» عمل خواهد کرد. بیایید یک مثال مربوط‌تر بزنیم: دفاع از حقوق اقلیت‌های جنسی.

لیبرال‌ها، به‌عبارتی خردمندان منصف، بخش‌هایی از آنچه را که ذیل عنوان بالا مطرح می‌شود قبول دارند. از جمله، ناروایی هرگونه آزار و تمسخر و تحقیر؛ هرچند البته محافظه‌کارترهایشان بسا ترجیح دهند که نزدیکانشان چنین نباشند یا با چنین کسانی ارتباط نزدیکی نگیرند و حتی آن را نوعی نقص طبیعی به شمار آورند. باری، هرچه که باشد، در عرصۀ خصوصی آنها دخالتی نمی‌کنند و در عرصۀ عمومی هم معتقد به ضرورت امنیت و آزادی و امکان کار و کوشش و زندگی برای آنها هم هستند.

اما (امایی که مهم است) باور ندارند که دنیای مدرن، به صفت مدرنیت، ظلمی بر آنها روا داشته است. ستمکاری در حق این جماعت از دوران سنت وجود داشته؛ دنیای مدرن، همچون در بسیاری موارد دیگر، در این زمینه هم از شدت ستم کاسته است. پس جای سپاس دارد نه ستیز. نیز گمان دارند که این هم یکی از صدها مشکل بشریت است و میزان پوشش خبری و طرح مسأله و ارائۀ راه حل و هر چیزی از این دست بایستی متناسب با همین کسر یک/چندصدم باشد نه بیشتر.

حال وقتی که می‌بینیم میزان توجه به این مسأله در رسانه‌ها، در آثار هنری، در بحث‌های اجتماعی و فرهنگی، متناسب نیست و وقتی می‌بینیم مثلاً به فیلم‌های بی‌کیفیتی که به این موضوع پرداخته شده خارج از ردیف جایزه می‌دهند، و حتی سخن از این است که باید برای اینان در جاهایی مثل تحصیل و شغل سهمیه در نظر گرفت و، به‌ویژه، وقتی می‌بینیم طرح این مسأله شکل شلوغ‌بازی و معرکه‌گیری و اقامۀ دعوا علیه حکومت‌های لیبرال دمکراتیک و نظم مدرن به خود می‌گیرد، همچو منی اعلان اخطار می‌کند.

ترجیح می‌دهد، بدون ترس از مد روشنفکری رایج، بگوید این ماجرا «در این حد» و «به این شکل»، یک شبه‌مسأله است به قصد متهم و متزلزل کردن نظم لیبرالی دنیای معاصر، و کار کسانی است که چون در انقلاب کمونیستی شکست خورده‌اند، اینک این را روشی ظاهر‌فریب برای حمله از جناحی دیگر و در وضعیت استتار می‌بینند.

حالا شما سؤال کنید آن‌وقت تکلیف دگرباشان جنسی چه می‌شود، و آیا چون برخی حامیان آنها نیت نادرست دارند، باید چوبش را اینان بخورند! پاسخ البته منفی است، ولی باید مواظب هم باشیم، چنانکه جایی دیگر هم یادآور شدم، جوری رفتار نکنیم که «دشمنان جامعه» روی ساده‌دلی ما زیاده حساب باز کنند. تلاش برای بهینه‌سازی‌ها، آری، بزرگنمایی نقص‌ها برای برنامه‌ریزی نوعی دیگر از فاندامنتالیسم کمونیستی، هرگز!

@mardihamorteza


>>Click here to continue<<

مرتضی مردیها




Share with your best friend
VIEW MORE

United States America Popular Telegram Group (US)