دوباره کورهراههای متروکِ قلبم را
به تو یاد خواهم داد
و راههای عبورِ چشمبسته از بدقلقیهای هرازگاهم را
و راههای گریز از جنونِ نیمۀ هر ماهم را
و رازهای خندههای گاهبهگاهم را
با تو در میان خواهم گذاشت
دوباره تو را
در لذتم از سلام کردن به پیرزنان شریک خواهم کرد
و در حدسِ اینکه آخرینبار، چندسالِ پیش
سلامی دوباره و بیهنگام
جای دقیقِ قلبشان را یادشان آورده است
خودم را
دوباره خودم را نشانِ تو خواهم داد
و حفرهای خالی در سینهام را
که بعد از تو دوستانم سالها درکنار آن گریه کردند
دوباره تو را خواهم بوسید
با همین لبهایی که قاطعانه میگویند:
«دوباره تو را خواهم بوسید»،
دوباره تو را خواهم بوسید
و اینبار طوری روی پا بلند خواهم شد
که دیگر،
بازگشتم به زمین ممکن نباشد
دکمه
دکمه
دکمه
مرا بازخواهی شناخت
و با تو خواهم گفت:
«این، آخرین ورژنِ آغوش من است»
تو را
دوباره تو را دوست خواهم داشت؛
با همین قلبِ اضافهای که همانوقتها
برای همینوقتها کنار گذاشته بودم
دوباره تو را دوست خواهم داشت
و دوباره قولِ ماندنِ مردی را باور خواهم کرد
که با دو پای آلوده به رفتن
بازگشته است.
#لیلا_کردبچه
>>Click here to continue<<