حق میانکاله را باید داد: فراخوانی برای نشرِ فرضیههای جایگزینِ تلفات پرندگان میانکاله در کانال "لوح"
دو پند گرانمایه از دو دانشمند برنده نوبل:
👈"این یک شکست متداول است و یک مورد که خودم هم از آن آزار دیدهام این است که در دام عشق به یک فرضیه بیفتید و مایل هم نباشید که از آن فرضیه پاسخی چیزی در نیاید. رابطه عاشقانه با یک فرضیه دوست داشتنی Pet hypothesis سالهای زیادی از عمر گرانمایه را تلف میکند. توصیه پیتر مدِوار زیستشناس، پدر پیوند عضو و برنده جایزه نوبل ۱۹۶۰، به دانشمندان جوان"
👈 یک تمرین خوب صبحگاهی برای یک دانشمند پژوهشگر این است که هر روز پیش از صرف صبحانه خود را از دست یک فرضیه دوست داشتنی Pet hypothesis نجات دهد: این طوری جوان میماند. پندی از کنرات زاخاریاس لورنتس، زیستشناس، رفتارشناس و پرندهشناس اتریشی که در ۱۹۷۳ یکی از برندگان جایزه نوبل بود.
👈تعریفِ فرضیه دوست داشتنی Pet hypothesis: فرضیه (یا پروژه، یا تئوری یا سوژه یا ایده یا موضوعی که به آن علاقه ویژهای دارید (دیکشنری لانگمن)
رفتار سازمان دامپزشکی نسبت به ربط دادن ایده بوتولیسم به تلفات میانکاله به یک رابطه عاشقانه از نوع فرضیه دوست داشتنی تبدیل شده است که این مقاله شاخص این عشق است:
(https://vj.areeo.ac.ir/article_122342.html)
باید کمک کرد که سازمانهای اجرایی به روی سایر فرضیهها نیز چشم بگشایند، به اندازه به بوتولیسم دلبستگی نشان دهند و پیش از افتادنِ کامل در دامِ عشقِ این عروس، باید خوب جوانب این کار را بسنجند و تحقیقات محلی درستی از در و همسایه بکنند.
باطل شدن مقاله را نباید به صورت امری حیثیتی در نظر گرفت؛ یک نظریه ارائه میشود و بعداً آن را پس میگیرند. تاریخ علم پر از این رفت و برگشتهاست و مثالها از این دست فراوان است. در روزهای آتی مثالی خواهم زد از جنون گاوی که نظریههای رقیب آن توسط سازمان دامپزشکی بریتانیا پس زده شد و هنوز حقیقت کامل آن روشن نیست؛ و نیز از تئوری شبهکریستالها که اول رد شد و سالها بعد پذیرفته شد. این دو مثال بماند برای روزهای دیگر!
در عرصه علم با باطل شدن یک مقاله آسمان به زمین نمیآید و آبروی کسی نمیرود. این معیارها در علم راه ندارد.
مثالی که برای امروز انتخاب شده داستان "گیجهای نابینا" Blind staggers است. در دهه ۳۰ قرن بیستم در دامداریهای منطقه داکوتای جنوبی مواردی از دامهایی که گیج راه میرفتند (به قول خودمان گاو گیجه داشتند)، سرشان را به جایی میفشردند و نابینا به نظر میرسیدند مشاهده شد. نهادهای فدرال (معادل سازمان دامپزشکی خودمان) یک سلسله گزارشهایی منتشر کردند و موضوع را به مسمومیت با سلنیم ربط دادند. سالها در کتب مرجع دامپزشکی علت گیجهای نابینا مسمومیت با سلنیم قلمداد شد و عمری نیز همین را تدریس کردند و امور درمانی و پیشگیری احتمالی بر پایه مسمومیت با سلنیم هدایت میشد.
امروزه بر اساس آرشیوی که از کارهای آن دوران مانده مشخص شده که میکروگرافهای موجود در کلکسیون اولیه از آن دوران به علت اتولیز موجب تفسیر ناصواب نتایج شده و به این نتیجه رسیدهاند که احتمالاً سندرم گیجهای نابینا به علت پولیوانسفالومالاسی ناشی از مسمومیت با سولفات بوده است. برای مطالعه بیشتر به این مقاله در این لینک مراجعه کنید:
https://journals.sagepub.com/doi/pdf/10.1177/030098589603300117
حق میانکاله را باید به هر ترتیبی داد. اگر از آب محرومش نمودهایم، اگر با پساب و فاضلاب صنعتی یا شهری آتش به جانش زدهایم، و هر کار دیگری کردهایم، باید جبرانش کنیم.
ما دانشگاهیان باید به کمک سازمان دامپزشکی، سازمان محیط زیست و نهادهای ذیربط برویم، و به یاری هم سعی در کشف حقیقت داشته باشیم؛ صرف نظر از این که نتیجه نهایی به نفع ما هست یا خیر، و از عاشقانه غش کردن به سمت یک تئوری یا فرضیه همدیگر را نجات دهیم، فرضیهها را پالایش کنیم و به حقیقت نزدیک شویم.
وظیفه داریم در این شرایط خطیر بسته به تخصص خود، تحقیقات و پایاننامهها و دانشجویان را به سمت تحقیق و پژوهش در جهت کشف علت تلفات پرندگان در میانکاله سوق دهیم. با اطمینان خاطر میتوان گفت این پختگی و بصیرت در سازمان دامپزشکی وجود دارد که درِ همکاری را به روی محققینی که سایر فرضیهها، از جمله پاستورلوز، را دنبال میکنند باز نماید.
این پست فراخوانی است برای دریافتِ نوشتههای متخصصین طیور، اپیدمیولوژیستها، پاتولوژیستها، متخصصین سمشناسی، متخصصین بیماریهای عفونی، متخصصین محیط زیست و هر متخصصی که میتواند گوشهای از پرده را برای نیل به حقیقت بالا بزند. "لوح" منتظر نوشتهها و افکار روشنگرتان است؛ کافی است که اصول علمی و متانت ادبی در روایت آن رعایت شود و از ۷۵۰ کلمه بیشتر نباشد.
کامران شریفی، دانشکده دامپزشکی دانشگاه فردوسی مشهد، ۹۹/۱۲/۱۷
https://hottg.com/ksharifiRRB
1059
>>Click here to continue<<